شفاعت(۶)

از آن‎جا که مشرکین در گذشته و حال با دستاویز قراردادن شفاعت به شرک مبتلا بوده و هستند، چنان‎که خداوند می‎فرماید: ﴿وَیَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُمۡ وَلَا یَنفَعُهُمۡ وَیَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ قُلۡ أَتُنَبِّ‍ُٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا یَعۡلَمُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِی ٱلۡأَرۡضِۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ١٨﴾ [یونس: ۱۸].  «و جز الله چیزهایی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رسانند و نه سودی؛ و می‌گویند: «اینها شفیعان ما نزد الله هستند». بگو: آیا به گمان خود الله را (از وجود شفیعانی) آگاه می‌سازید که او در آسمان‌ها و زمین سراغ  ندارد؟! الله از شرکی که به او می‌ورزند، پاک و برتر است».

و می‎فرماید: ﴿أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّینُ ٱلۡخَالِصُۚ وَٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِیَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ إِنَّ ٱللَّهَ یَحۡکُمُ بَیۡنَهُمۡ فِی مَا هُمۡ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی مَنۡ هُوَ کَٰذِبٞ کَفَّارٞ٣﴾ [الزمر: ۳].  «هان! دین و عبادت خالص (و تهی از شرک) از آنِ الله است. و آنان که دوستانی جز او برگزیده‌اند، (می‌گویند:) ما آنان را عبادت و پرستش نمی‌کنیم مگر برای آنکه (واسطه‌‌ی ما باشند و) ما را به الله نزدیک کنند. بی‌گمان الله در میان آنان، درباره‌ی مواردی که با هم اختلاف دارند، داوری خواهد کرد. بی‌شک الله، کسی را که دروغگو و ناسپاس باشد، هدایت نمی‌بخشد».

از این رو خداوند طمع مشرکین از شفاعت را قطع نمود و خبر داد که شرک است و خود را از آن پاک و منزه دانست. و این را نفی کرد که مخلوقات جز از الله کارساز و یا شفاعت‎ کننده‎ای داشته باشند، چنان که می‎فرماید:  ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا فِی سِتَّهِ أَیَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ مَا لَکُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَلِیّٖ وَلَا شَفِیعٍۚ أَفَلَا تَتَذَکَّرُونَ۴﴾ [السجده: ۴]. «الله، ذاتی است که آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست، در شش روز آفرید و بر عرش قرار گرفت؛ جز او هیچ کارساز و شفاعت‌‌گری ندارید. پس آیا پند نمی‌گیرید؟»

مؤلف می‎خواهد در این فصل این مطلب را اثبات کند که این نوع شفاعت عین شرک است. آنچه آنها آن را شفاعت می‌پندرند و به این صورت است کهافرادی غیر از الله را به فریاد می‎خوانند تا برای آنان نزد خدا شفاعت کنند همان‎طور که وزیر نزد پادشاه شفاعت می‎کند، این شفاعت در دنیا و آخرت منتفی است و حقیقت ندارد، بلکه فقط خداوند است که در ابتدا به شفاعت‌کننده اجازه می‎دهد و شفاعت کننده آن‌گونه که دشمنان خدا گمان می‌کنند نمی‎تواند در آغاز بدون اجازه‌ی خدا شفاعت کند.

اگر گفته شود: کسی که فردی را نزد خدا شفیع قرار می‎دهد قصدش تعظیم و تقدیس پروردگار با واسطه قرار دادن شفاعت کننده باشد، چرا این شرک شمرده می‎شود؟!

در پاسخ گفته می‎شود: اینکه او اراده و قصد تعظیم را دارد، تعظیم به شمار نمی‎آید؛ زیرا چه بسا افرادی هستند که می‎خواهند کسی را تعظیم نمایند که با تعظیم خود از جایگاهش می‎کاهند، از این رو در ضرب المثل معروف گفته شده است: دشمن دانا به زِ دوست نادان.

واسطه‌قراردادن و مقرر کردن همتایانی برای خداوند نادیده گرفتن حق ربوبیت الهی و عیب گرفتن از عظمت الهی و بدگمانی است نسبت به پروردگار جهانیان، چنان‎که خداوند متعال می‎فرماید: ﴿وَیُعَذِّبَ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتِ وَٱلۡمُشۡرِکِینَ وَٱلۡمُشۡرِکَٰتِ ٱلظَّآنِّینَ بِٱللَّهِ ظَنَّ ٱلسَّوۡءِۚ عَلَیۡهِمۡ دَآئِرَهُ ٱلسَّوۡءِۖ وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡ وَلَعَنَهُمۡ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِیرٗا۶﴾ [الفتح: ۶] «و نیز مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به الله گمان بد دارند، عذاب نماید. پیشامدهای بد روزگار بر آنان باد! و الله بر آنان خشم گرفت و آنان را نفرین و از رحمتش دور کرد و دوزخ  را برایشان آماده ساخت؛ و دوزخ چه جای بدی است!». آنها به خداوند گمان بد داشتند تا اینکه به او تعالی شرک ورزیدند و اگر به خداوند گمان نیک می‎داشتند او را به گونه‌ی شایسته یگانه می‌دانستند و حق توحید را ادا می‌کردند.

از این‎رو خداوند متعال در مورد مشرکین می‎گوید که آنها خداوند را آن‎گونه که حق اوست قدرش را ندانستند، چون کسی که برای خداوند، همتا و انبازی قرار داده  یا کسی را به عنوان واسطه و شفیع قرار می‎دهد و از او امید و هراس دارد و برایش فروتنی و کرنش می‎کند و از ناخوشنودی او می‎گریزد و آنچه را که موجب خوشنودی او می‎داند ترجیح می‎دهد و آن را به فریاد می‎خواند و برایش قربانی و نذر می‎نماید، کجا خداوند را آن‎گونه که حق اوست قدر دانسته است و مشرکین اینگونه معبودانشان را با خداوند برابر قرار می‎دادند. وقتی مجازات می‎شوند و در دوزخ می‎روند آن جا می‎دانند که این معبودان باطل بوده و پرستش آن گمراهی بوده است، از این رو در جهنم می‎گویند:  ﴿تَٱللَّهِ إِن کُنَّا لَفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ٩٧ إِذۡ نُسَوِّیکُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٩٨﴾ [الشعراء: ۹۷-۹۸]. «سوگند به الله که ما در گمراهى آشکارى بودیم. چون شما را با پروردگار جهانیان برابر مى‏دانستیم».

مشخص است که مشرکین معبودانشان را در ذات، صفات و افعال با خداوند برابر نمی‎دانستند و همچنین نمی‎گفتند که آسمان‎ها و زمین را معبودان آنها آفریده است، یا معبودانشان زندگی و مرگ می‎بخشند، بلکه فقط در محبت، تعظیم و عبادت معبودانشان را با خداوند یکسان و برابر قرار داده بودند، چنان‎که مشرکینی که خود را مسلمان می‎دانند همین کار را می‎کنند و این‎ کار نادیده‌گرفتن ربوبیت الهی و عیب‎جویی از عظمت الهی و گمان بد به خداوند جهانیان است. چون کسی که افراد یا چیزهایی را انباز خدا قرار می‎دهد و آن را بین خود و خداوند واسطه و شفیع می‎داند، یا گمان می‎برد که خداوند به کسی نیاز دارد که در تدبیر جهان او را یاری و یا پشتیبانی نماید؛ که همراه او وزیر، پشتیبان و معینی باشد؛ این در حقیقت بزرگترین طعنه به خداوندی است که بی‌نیاز می‌باشد و همه فقیر و به او نیازمندند و یا اینکه فرد مشرک گمان می‎برد که قدرت و توان الهی بوسیله‌ی قدرت و توان شفاعت کننده و واسطه تکمیل می‎شود، یا گمان می‎برد که خداوند نیاز و خواسته‌ی او را نمی‎داند و باید شفاعت کننده او تعالی را از آن آگاه کند و یا گمان می‎برد که خداوند رحم نمی‎کند تا وقتی که شفاعت‌کننده به او نگوید که رحم کند و یا فکر می‎کند خداوند به تنهایی کفایت نمی‎کند و بدون شفاعت و سفارش  کاری را انجام نمی‎دهد، همان‎طور که مخلوق چنین است. و یا فکر می‎کند که خداوند دعای بندگانش را اجابت نمی‎کند مگر آن‎که واسطه و شفاعت‌کننده نیازهای بندگان را به او بگوید، چنان که پادشاهان دنیا اینگونه هستند. و همه‌ی اینها اساس شرک‌ورزی مردم می‎باشند. همچنین ممکن است فردی که چیزی یا کسی را بین خود و خداوند واسطه و شفاعت‌کننده قرار می‎دهد گمان برد که خداوند دعا و فریاد آنها را نمی‎شنود مگر آنکه شفاعت کننده دعا و فریاد را به او بگوید، یا گمان می‎برد که شفاعت کننده حقی بر خداوند دارد، از این رو به خدا متوسل می‎شود، چنان که مردم برای اینکه پادشاهان و بزرگان کارشان را انجام دهند به افرادی متوسل می‎شوند که آن افراد برای پادشاهان عزیزند و پادشاهان نمی‎توانند با آنها مخالفت نمایند، همه اینها طعنه‌زدن و عیب‌جویی از ربوبیت است.

ابن قیم مفهوم این مطالب را بیان کرده است[۱].

لذا خداوند اعلام نموده که این کارها و غیره شرک‎اند و خود را از این امور منزه و پاک دانسته است، از این‎رو می‎فرماید: ﴿وَیَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُمۡ وَلَا یَنفَعُهُمۡ وَیَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ قُلۡ أَتُنَبِّ‍ُٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا یَعۡلَمُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِی ٱلۡأَرۡضِۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ١٨﴾ [یونس: ۱۸]. «و جز الله چیزهایی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رسانند و نه سودی؛ و می‌گویند: «اینها شفیعان ما نزد الله هستند». بگو: آیا به گمان خود، الله را (از وجود شفیعانی) آگاه می‌سازید که او در آسمان‌ها و زمین سراغ  ندارد؟! الله از شرکی که به او می‌ورزند، پاک و برتر است».

 

[۱]– إغاثه اللهفان۱/۶۲٫

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …