ذهبی میگوید: «از پانصد سال قبل تا زمان ایشان کسی مانند ایشان نیامده است». و در روایت دیگری «چهارصد». و همچنین میگوید: «اگر بین رکن و مقام ابراهیم سوگند داده شوم سوگند میخورم که مانند او را ندیدهام و او با چشمان خویش مانند خودش را ندیده است، رحمت خدا بر او باد».
و ابن دقیق العید میگوید: «وقتی نزد ابن تیمیه رفتم او را مردی دیدم که همهی دانشها جلوی چشمان او قرار دارد و او آنچه را که میخواهد بر میدارد و آنچه را که میخواهد رها میکند، خلاصه اینکه بعد از عصر امام احمد او شبیه و همتایی ندارد».
ایشان در سال ۷۲۸ هـ.ق وفات یافت[۱].
گفتهاش: (خداوند غیر از خود همهی آنچه را که مشرکین دست به دامان آن میشوند را نفی کرده است). یعنی خداوند متعال در آیهی مذکور اعتقاد مشرکین را در مورد غیر الله که معتقد به مالکیت، شرکت در آن، معاونت و شفاعتاند را نفی کرده است و مشرکین به این چهار چیز دست میآویزند.
گفتهاش: (این که مالکیت برای غیر الله باشد را نفی کرده است). چنانکه میفرماید: ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ لَا یَمۡلِکُونَ مِثۡقَالَ ذَرَّهٖ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا لَهُمۡ فِیهِمَا مِن شِرۡکٖ وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِیرٖ٢٢﴾ [سبأ: ۲۲].
«بگو: کسانی را که جز الله (فریادرس خویش) میپندارید، بخوانید؛ ذرهای را در آسمانها و زمین مالک نیستند و در تدبیر آسمان و زمین، هیچ دخالت و مشارکتی ندارند و (پروردگار) از میان آنها هیچ پشتیبان و یاریدهندهای ندارد».
بنابراین هر کسی به اندازه ذرهای مالکیت چیزی را در آسمانها و زمین در اختیار ندارد شایسته نیست که به فریاد خوانده شود.
گفتهاش: «أو قِسط مِنهُ» (یا قسمتی از آن) یعنی: از مالکیت. و قِسط (با کسره قاف) یعنی: قسمتی از چیزی، چنانکه خداوند میفرماید: ﴿وَمَا لَهُمۡ فِیهِمَا مِن شِرۡکٖ﴾ یعنی: ملائکه و دیگر کسانی که صدا میزنید هیچ شراکتی در آسمانها و زمین ندارند و کسی که مالک نیست و شریک مالک هم نیست چگونه بجز الله به فریاد خوانده شود؟!
گفتهاش: (یا کمک و مددکار خداوند باشد). که در این فرمودهاش توضیح داده شده است: ﴿وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِیرٖ﴾ یعنی کسانی که به فریاد میخوانید هیچ یک از آنان مددکار و یاور خداوند نیستند.
گفتهاش: (و فقط شفاعت باقی میماند پس روشن گردید که شفاعت فایدهای نمیدهد مگر برای کسی که خداوند اجازه دهد…)
شرایطی که باید کسی که خوانده میشود داشته باشد چهار تا هستند و اگر دارای این شرایط باشد میتواند به ندای کسی که او را صدا میزند پاسخ دهد و این شرایط عبارتند از:
اول: مالکیت، که خداوند آن را نفی کرده و میفرماید: ﴿لَا یَمۡلِکُونَ مِثۡقَالَ ذَرَّهٖ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾ «ذرهای را در آسمانها و زمین مالک نیستند».
دوّم: اگر مالک نباشد شریک مالک باشد، که این را هم خداوند نفی کرده و میفرماید: ﴿وَمَا لَهُمۡ فِیهِمَا مِن شِرۡکٖ﴾ «و در تدبیر آسمان و زمین، هیچ دخالت و مشارکتی ندارند».
سوم: وقتی مالک نباشد و شریک مالک نباشد کمک و وزیر باشد که این را نیز خداوند نفی کرده و میفرماید: ﴿وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِیرٖ﴾ «و (پروردگار) از میان آنها هیچ پشتیبان و یاریدهندهای ندارد».
چهارم: پس وقتی مالک، شریک و مددکار نباشد، شفاعت کننده است، این را هم خداوند نفی کرده و فرموده که شفاعت نزد او با اجازهاش خواهد بود، پس خداوند است که به شفاعتکننده اجازهی شفاعت میدهد، پس وقتی این امور منتفی است دعا و صدا زدن غیر الله باطل است، چون کسی غیر از او هیچ سود و زیانی را در اختیار ندارد، که این را ایجاب کند که مورد عبادت قرار گیرد، چنانکه خداوند میفرماید: ﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَهٗ لَّا یَخۡلُقُونَ شَیۡٔٗا وَهُمۡ یُخۡلَقُونَ وَلَا یَمۡلِکُونَ لِأَنفُسِهِمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا وَلَا یَمۡلِکُونَ مَوۡتٗا وَلَا حَیَوٰهٗ وَلَا نُشُورٗا٣﴾ [الفرقان: ۳]. «و (کافران) معبودانى جز الله گرفتند که چیزى نمىآفرینند و خود آفریده شدهاند و مالک هیچ زیان و سودى برای خویش نیستند و اختیار و توانایی مرگ و زندگانى و برانگیختن ندارند».
و میفرماید: ﴿وَیَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُهُمۡ وَلَا یَضُرُّهُمۡۗ وَکَانَ ٱلۡکَافِرُ عَلَىٰ رَبِّهِۦ ظَهِیرٗا۵۵﴾ [الفرقان: ۵۵]. «و جز الله معبودانی را مىپرستند که هیچ سود و زیانی به آنان نمیرسانند. و کافر همواره در برابر پروردگارش پشتیبان و یار(شیطان) است».
و میفرماید: ﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَهٗ لَّعَلَّهُمۡ یُنصَرُونَ٧۴ لَا یَسۡتَطِیعُونَ نَصۡرَهُمۡ وَهُمۡ لَهُمۡ جُندٞ مُّحۡضَرُونَ٧۵﴾ [یس: ۷۴-۷۵]. «آنان بدین امید که یاری شوند، معبودانی جز الله برگزیدند. ولی معبودان باطل، توانایی یاری رساندن به اینها را ندارند و اینها برای معبودان باطل سپاهیانی حاضر و آماده به خدمتاند».
و گفتهاش: (پس این شفاعتی که مشرکین گمان میبرند) در روز قیامت وجود ندارد، همانطور که قرآن آن را نفی کرده است.
یعنی شفاعتی که مشرکین از واسطهها و پیامبران طلب میکنند در دنیا و آخرت منتفی است، چنانکه خداوند در مورد مؤمن سوره یاسین میگوید: ﴿ءَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَهً إِن یُرِدۡنِ ٱلرَّحۡمَٰنُ بِضُرّٖ لَّا تُغۡنِ عَنِّی شَفَٰعَتُهُمۡ شَیۡٔٗا وَلَا یُنقِذُونِ٢٣ إِنِّیٓ إِذٗا لَّفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ٢۴﴾ [یس: ۲۳-۲۴]. «آیا جز او معبودانی برگزینم که اگر پروردگار رحمان بخواهد به من زیانی برساند، شفاعتشان هیچ سودی به من نمیبخشد و نمیتوانند مرا نجات دهند؟ در این صورت من در گمراهی آشکاری خواهم بود».
و در مورد مؤمن آل فرعون میگوید: ﴿لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدۡعُونَنِیٓ إِلَیۡهِ لَیۡسَ لَهُۥ دَعۡوَهٞ فِی ٱلدُّنۡیَا وَلَا فِی ٱلۡأٓخِرَهِ وَأَنَّ مَرَدَّنَآ إِلَى ٱللَّهِ وَأَنَّ ٱلۡمُسۡرِفِینَ هُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ۴٣﴾ [غافر: ۴۳]. «بیگمان چیزی که مرا به سوی آن میخوانید، در دنیا و آخرت(توانایی پذیرفتن) هیچ دعایی را ندارد و شکی نیست که بازگشتمان به سوی الله است. و بیگمان تجاوزکاران، دوزخیاند».
و میفرماید: ﴿فَلَوۡلَا نَصَرَهُمُ ٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ قُرۡبَانًا ءَالِهَهَۢۖ بَلۡ ضَلُّواْ عَنۡهُمۡۚ وَذَٰلِکَ إِفۡکُهُمۡ وَمَا کَانُواْ یَفۡتَرُونَ٢٨﴾ [الأحقاف: ۲۸]. «پس چرا کسانی که آنها را معبود و واسطهی خویش برای تقرب و نزدیکی به الله گرفتند، به آنان یاری نرساندند؟ بلکه از نظرشان ناپدید شدند. و این(میانجیگری)، پندار دروغین آنان و سخن باطل و خودساختهای است که سرِ هم میکنند».
و میفرماید: ﴿وَمَا ظَلَمۡنَٰهُمۡ وَلَٰکِن ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡۖ فَمَآ أَغۡنَتۡ عَنۡهُمۡ ءَالِهَتُهُمُ ٱلَّتِی یَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مِن شَیۡءٖ لَّمَّا جَآءَ أَمۡرُ رَبِّکَۖ وَمَا زَادُوهُمۡ غَیۡرَ تَتۡبِیبٖ١٠١﴾[هود: ۱۰۱]. «ما به آنان ستم نکردیم؛ بلکه خودشان به خویش ستم کردند و چون عذاب پروردگارت فرا رسید، معبودانی که جز الله صدا میزدند، چیزی از عذاب الهی را از آنان دور نکردند و تنها بر هلاکت و زیانشان افزودند».
و میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ جِئۡتُمُونَا فُرَٰدَىٰ کَمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ أَوَّلَ مَرَّهٖ وَتَرَکۡتُم مَّا خَوَّلۡنَٰکُمۡ وَرَآءَ ظُهُورِکُمۡۖ وَمَا نَرَىٰ مَعَکُمۡ شُفَعَآءَکُمُ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُمۡ أَنَّهُمۡ فِیکُمۡ شُرَکَٰٓؤُاْۚ لَقَد تَّقَطَّعَ بَیۡنَکُمۡ وَضَلَّ عَنکُم مَّا کُنتُمۡ تَزۡعُمُونَ٩۴﴾ [الأنعام: ۹۴]. «اینک همانند نخستین بار که شما را آفریدیم، تک و تنها نزدمان آمدید و آنچه را به شما بخشیده بودیم، پشت سرتان رها کردید و ما همراهتان شفیعانی که گمان میکردید در زندگی و پرورشتان با الله شریکند، نمیبینیم. تمام پیوندهایی که در میانتان وجود داشت، از هم گسست و امیدی که گمانش را داشتید، از میان رفت».
و میفرماید: ﴿وَقِیلَ ٱدۡعُواْ شُرَکَآءَکُمۡ فَدَعَوۡهُمۡ فَلَمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَهُمۡ وَرَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَۚ لَوۡ أَنَّهُمۡ کَانُواْ یَهۡتَدُونَ۶۴﴾ [القصص: ۶۴]. «و گفته میشود: معبودانتان را که شریک پروردگار میساختید، بخوانید. پس آنان را میخوانند؛ ولی آنها، پاسخشان را نمیدهند. و عذاب را میبینند و(آرزو میکنند) ای کاش هدایت مییافتند».
پس همهی کسانی که بجز الله برای شفاعت یا غیره در دنیا و آخرت به فریاد خوانده میشوند اینگونه هستند.
گفتهاش: (و پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده است که او میآید و برای خدا سجده میکند و او را ستایش میگوید و نخست شفاعت را آغاز نمیکند …)
این حدیث را در صحیحین و غیره از أنس رضی الله عنه و دیگران از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت کردهاند که فرمود: «آنگاه بلند میشوم و در میان دو گروه از مؤمنان میروم تا آن که اجازهی حضور نزد پروردگار را میطلبم و چون او را میبینم برای پروردگارم به سجده میافتم و مرا خداوند به مقداری که میخواهد به حال خود رها میکند، سپس گفته میشود: سرت را بلند کن ای محمد صلی الله علیه و سلم بگو به سخنت گوش داده میشود و شفاعت کن شفاعت تو پذیرفته میشود و بخواه آنچه بخواهی به تو داده میشود، آنگاه سرم را بلند میکنم و خداوند را ستایشی میکنم که به من آن را میآموزد. پس از آن شفاعت میکنم و او مقداری را برایم معین میکند و آنان را وارد بهشت میگردانم، سپس بار دوم نزد پروردگارم بر میگردم و چون پروردگارم را ببینم برای او به سجده میافتم و او به مقداری که میخواهد مرا به حالم رها میکند و سپس میگوید: ای محمد سرت را بلند کن و بگو به سخنت گوش داده میشود و بخواه آنچه بخواهی به تو داده میشود و شفاعت کن، شفاعت تو پذیرفته میشود».
آنگاه سرم را بلند میکنم و او را ستایش میکنم که آن را به من میآموزد و سپس شفاعت میکنم و خداوند مقداری برایم مشخص میکند که آنان را وارد بهشت میگردانم و سپس برای بار سوم نزد پروردگارم بر میگردم، چون پروردگارم را ببینم برای او به سجده میافتم و او مرا به مقداری که میخواهد به حال خود رها میکند، سپس گفته میشود: ای محمد سرت را بلند کن و بگو به سخنت گوش داده میشود و بخواه که آنچه بخواهی به تو داده میشود و شفاعت کن که شفاعت تو پذیرفته میشود، آنگاه سرم را بلند میکنم و خداوند را ستایش میکنم که آن را به من میآموزد؛ سپس شفاعت میکنم، آنگاه مقداری را برایم مشخص میکند و آنان را وارد بهشت میگردانم، سپس برای بار چهارم نزد پروردگارم بر میگردم و میگویم: پروردگارا کسی باقی نمانده جز کسانی که قرآن آنها را نگاه داشته است.[۲]
پس پیامبر صلی الله علیه و سلم بیان فرموده که ایشان شفاعت نمیکند مگر بعد از آن که به او اجازهی شفاعت داده میشود و همچنین بعد از اجازهی شفاعت برای کسانی که برای آنها شفاعت میکند، چنانکه فرمود: «مقداری برایم مشخص میشود پس آنها را (با اجازه خدا) وارد بهشت میکنم».
گفتهاش: (و ابوهریره به ایشان صلی الله علیه و سلم گفت: چه کسی سعادت شفاعت شما را در خواهد یافت …).
این حدیث را امام بخاری و نسائی از ابوهریره روایت کردهاند که گفت: گفتم: ای پیامبر خدا روز قیامت سعادت شفاعت شما بهرهی چه کسی خواهد شد، فرمود: «گمان میکردم ای ابوهریره که قبل از تو هیچ کسی در این مورد از من نمیپرسد چون تو به فراگیری حدیث علاقهی زیادی داری، شفاعت من روز قیامت بهرهی کسی خواهد شد که خالصانه از ته دل بگوید: لاإله إلاالله»[۳]. و در روایتی دیگر: «خالصانه و با اخلاص با قلبش یا با روح و روانش[۴]».
و امام احمد از طریقی دیگر این حدیث را روایت کرده و ابن حبان آن را صحیح دانسته است. که در آن آمده است: «شفاعت من روز قیامت برای کسی است که مخلصانه گواهی دهد که هیچ معبودِ به حقّی جز الله نیست و قلبش آنچه را به زبان میگوید تصدیق کند و زبانش آنچه را در دل دارد تصدیق کند»[۵].
شیخ الاسلام میگوید: پس کسی را مستحق شفاعت خویش قرار داده که [موحّدتر و] مخلصتر باشد و در حدیث صحیح میفرماید: «هر کسی مقام وسیله که مقامی در بهشت است را برای من از خداوند بخواهد روز قیامت شفاعت من برای او خواهد بود»[۶].
و در اینجا نگفته: سعادتمندترین (سزاوارترین) مردم به شفاعت من. پس معلوم میشود که با توحید و اخلاص بنده مستحق شفاعتی ویژه از پیامبر صلی الله علیه و سلم میشود که با دیگر اعمال مستحق آن شفاعت نمیگردد گر چه دیگر اعمال صالح باشد، مانند طلب مقام وسیله از خداوند برای پیامبر صلی الله علیه و سلم ،پس چگونه کارهایی که پیامبر صلی الله علیه و سلم به آن امر نکرده و بلکه از آن نهی فرموده سبب شفاعت میشوند؟؛ بنابراین نه در دنیا و نه در آخرت به خیری دست نمییابد ، مانند غلو و افراط نصاری در مورد حضرت مسیح که این غلو به ضرر آنهاست و برایشان سودی ندارد و مثل آن حدیث پیامبر صلی الله علیه و سلم که میفرماید: «هر پیامبری دعایی دارد که مجاب و پذیرفته شده است من هم دعایم را گذاشتهام که برای امت خویش روز قیامت شفاعت کنم و این شفاعت به خواست خداوند شامل کسی میشود که در حالی که هیچ چیزی را شریک خداوند نکرده است بمیرد.[۷]
و همچنین در همهی احادیث شفاعت آمده است که پیامبر صلی الله علیه و سلم فقط برای اهل توحید شفاعت میکند، پس بر حسب یگانهپرستی بنده، و اخلاص او در اطاعت و عبادت مستحق شفاعت و غیره میشود.[۸] ابن قیم میگوید: معنای آن چیست: «در این حدیث بیاندیشید که چگونه بزرگترین وسیلهای که سبب آن شفاعت شامل حال بنده میشود توحید است، بر عکس آنچه مشرکین میگویند که شفاعت صالحان و أنبیاء با واسطه قرار دادن آنها و پرستش آنان به جای الله، به دست میآید. پس پیامبر صلی الله علیه و سلم گمان دروغین آنها را باطل نمود و خبر داد که سبب شفاعت توحید و اخلاص است و وقتی فرد طاعت و عبادت را خالصانه و فقط برای خداوند انجام دهد، خداوند به شفاعت کننده اجازه میدهد که برای او شفاعت کند.
از جهالت فرد مشرک این است که اعتقاد دارد هر کسی فرد صالح یا پیامبری را ولی یا شفیع قرار دهد برایش شفاعت میکند و نزد خدا به او سود میرساند، همانگونه که مقربان پادشاهان و حکام میتوانند برای دوستان خود نزد پادشاهان مفید باشند و مشرکین نمیدانند که نزد خداوند هیچ کسی بدون اجازه او شفاعت نمیکند و اجازهی شفاعت ندارد.
مگر برای کسی که گفتار و کردارش نزد خدا پسندیده باشد. چنانکه خداوند میفرماید: ﴿مَن ذَا ٱلَّذِی یَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِ﴾ [البقره: ۲۵۵]. «هیچکس نمیتواند نزدش شفاعت کند مگر به اِذنش».
و میفرماید: ﴿وَلَا یَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ﴾ [الأنبیاء: ۲۸]. «و جز برای کسی که پروردگار رضایت دهد، شفاعت نمیکنند».
و سوم اینکه خداوند فقط توحید و اطاعت از پیامبر صلی الله علیه و سلم را میپسندد، پس این سه مورد بود که درخت شرک را از قلب کسی که آن را فهمیده و متوجه شد قطع میکند[۹].
و حافظ میگوید: «منظور از این شفاعت بعضی از انواع شفاعت است که پیامبر صلی الله علیه و سلم میگوید: «امّت من امّت من» آنگاه به ایشان صلی الله علیه و سلم گفته میشود: هر کسی که مقداری ایمان در دلش هست را از جهنم بیرون بیاور.
پس کسی بیشتر بهرهی برخورداری از شفاعت را دارد که ایمانش کاملتر باشد، اما کسانی بیش از دیگران از شفاعت عُظْمای پیامبر صلی الله علیه و سلم که برای راحت شدن مردم از سختیهای محشر است، برخوردار میشوند که قبل از دیگران وارد بهشت میشوند یعنی کسانی که بدون حساب و بازخواست وارد بهشت میشوند، سپس کسانی که بعد از آنها وارد بهشت میشوند بعد از آن که از آنها حساب گرفته میشود اما بدون آن که عذاب ببینند به بهشت میروند و سپس کسانی که گرمای آتش به آنها میرسد اما به آتش نمیافتند.
شفاعت پیامبر صلی الله علیه و سلم روز قیامت شش نوع است همانطور که ابن قیم گفته است:
اول: شفاعت کبری که پیامبران اوالوالعزم علیهم الصلوه و السلام از آن سر باز میزنند تا اینکه قضیه به پیامبر صلی الله علیه و سلم میرسد و میگوید: «من برای آن هستم» و این هنگامی است که مردم به پیامبران مراجعه میکنند تا نزد خدا شفاعت نمایند تا خداوند آنها را از سختی محشر برهاند و راحت کند. و این شفاعت مختص پیامبر صلی الله علیه و سلم است و کسی در این کار با او مشارکت ندارد.
دوّم: شفاعت پیامبر صلی الله علیه و سلم برای اهل بهشت تا وارد آن شوند. و ابوهریره این شفاعت را در حدیثی طولانی و متفق علیه ذکر کرده است[۱۰].
سوّم: شفاعت پیامبر صلی الله علیه و سلم برای گناهکارانی از امّتش، که مستحق دوزخ شدهاند. برای آنها شفاعت میکند که به دوزخ برده نشوند.
چهارم: شفاعت پیامبر صلی الله علیه و سلم برای گناهکارانی از اهل توحید که به سبب گناهانشان وارد دوزخ شدهاند. و احادیث در این مورد متواترند که صحابه و اهل سنت بر آن اجماع کردهاند، و انکار کنندگانِ این شفاعت را اهل بدعت و گمراه دانستهاند.
پنجم: شفاعت برای گروهی از اهل بهشت که پاداش آنها بیشتر شود و مقامشان بالاتر رود و در این مورد همه اتفاق دارند.
ششم: شفاعت پیامبر صلی الله علیه و سلم برای یکی از کافران اهل دوزخ تا عذابش تخفیف داده شود و این مختص ابوطالب است[۱۱].
و گفتهاش: حقیقت قضیهی شفاعت این است که (خداوند، یکتاپرستان و مخلصان را مورد لطف قرار داده و آنان را به واسطهی دعای کسی که خداوند به او اجازهی شفاعت میدهد ـ تا او را گرامی بدارد و به مقام محمود برساند ـ میآمرزد).
این است حقیقت شفاعت نه آنگونه که مشرکین و جاهلان میپندارند که شفاعت اینگونه است که شفاعت کننده از همان ابتدا در مورد هر کسی که بخواهد شفاعت کند و هر کس را که بخواهد از دوزخ نجات میدهد و وارد بهشت مینماید. از این رو از مردهها و غیره میخواهند که برایشان شفاعت کنند و میگویند: مردهی بزرگی که روح او مقرّب درگاه خداوند است و نزد خداوند صاحب امتیاز است همراه الطاف الهی به او میرسد و بر روح او خوبیها سرازیر است. پس وقتی که زائر روح خود را وابسته به او بکند از فیضیات روح مرده برخوردار میشود و اینگونه به واسطهی مرده از الطاف الهی که بر مرده میآید به او میرسد، همانطور که نور در آیینه و آب بر جسم مقابل بازتاب دارد.
و میگویند زیارت کامل این است که زائر با روح و قلب خود متوجه مرده شود و تمام قصد و ارادهی خود را متوجه او نماید به گونهای که به هیچ کسی جز او توجه و التفاتی نکرده باشد. و هر چقدر کاملتر به او متوجه شود بیشتر فایده میبرد و بیشتر شفاعت مرده به او میرسد.
(برگرفته از کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– نگا: شرح حال ایشان را در العقود الدریه ابن عبدالهادی، و معجم الشیوخ، ذهبی ص۲۵ و الشهاده الزکیه فی ثناء الأئمه على ابن تیمیه، مرعی الکرمی و الرد الوافر ابن ناصر الدین ص۳۵٫
[۲]– بخاری در صحیح۷۴۱۰ و مسلم در صحیح ۱۹۳ از انس و این حدیث از دوازده صحابی روایت شده است، چنانکه در نظم المتناثر ص۲۳۳ آمده است.
[۳]– روایت صحیح بخاری۶۲۰۱-البغا و نسائی در سنن کبری(۵۸۴۲).
[۴]_ روایت بخاری در صحیحش(۹۹-البغا) و در آن مخلصاً نیامده. و در هیچ روایتی ندیدم که بین خالصاً و مخلصاً جمع شده باشد.
[۵]– مسند احمد۲/۳۰۷،۵۱۸ و مسند اسحاق بن راهویه، ش۳۳۷ و بخاری در التاریخ الکبیر۴/۱۱۱ و صحیح ابن حبان، ش۶۴۶۶ و حاکم در مستدرک بر صحیحین۱/۷۰ آن را صحیح دانسته است. و آن حدیث صحیحی است.
[۶]– مسلم در صحیح ش۳۸۴ از عبدالله بن عمرو.
[۷]– بخاری در صحیح ش۶۳۰۴ و مسلم در صحیح ش۱۹۸ از ابوهریره به صورت مختصر روایت کردهاند.
[۸]– مجموع الفتاوی۲۷/۴۴۰٫
[۹]– نگا: مدارج السالکین۱/۳۴۱ و إغاثه اللهفان۱/۲۳۸٫
[۱۰]– بخاری در صحیح ش۳۱۶۲- البغا و مسلم در صحیح ش۱۹۴٫
[۱۱]– شرح العقیده الطحاویه ص۲۵۲/۲۶۰٫