ابن حبان از بزرگان اهل سنت در کتاب الثقات میگوید:
«قد زررته مرارا کثیره و ما حلت بی شده فی مقامی بطوس فزرت قبر علی بن موسی الرضا صلوات الله علی جده و علیه و دعوت الله ازالتها عنی الا استجیب لی و زالت عنی تلک الشده و هذا شی جربته مرارا فوجدته کذلک اماتنا الله علی محبه المصطفی و اهل بیته صلی الله علیه و علیهم اجمعین»الثقات لابن حبان ج۸ ص۴۵۸
پاسخ:
اولا ما بر عکس روافض مقلد کسی نیستیم. شیعه اگر مرجعش داخل چاه برود مقلدانش چشم بسته دنبالش راه میروند ولی ما از قران و سنت یعنی حدیث صحیح پیروی میکنیم. و هیچ کسی معصوم از خطا نیست.
دوما اجابت دعایش به خاطر اخلاص در دعا است نه به خاطر توسل به صاحب قبر. و زیارت قبر هم حرام نیست. آخرین حکم درباره ی زیارت قبر توسط پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این است که فرمودند از زیارت قبر ها منعتان کرده بودم ولی این بار زیارت کنید چون به یاد اخرت می افتید. «کنت نهیتکم عن زیاره القبور ، ألا فزوروها فإنّها تذکّرکم الآخره ».صحیح مسلم
و ابن حبان میگوید «فزرت قبر علی بن موسى الرضا صلوات الله على جده وعلیه و دعوت الله إزالتها عنى.
ابن حبان نگفته است که به امام رضا متوسل شده ام. بلکه گفته خدا را خوانده ام (و دعوت الله) و چنین سخنی جواز بر توسل به مردگان نیست.
شبهه شیعه: توسل شافعی به ابو حنیفه:
أخبرنا القاضی أبو عبد الله الحسین بن علی بن محمد الصیمری ، قال : أنبأنا عمر بن إبراهیم المقرئ قال : نبأنا مُکرم بن أحمد قال : أنبأنا عمر بن إسحاق بن إبراهیم قال : نبأنا علی بن میمون قال : سمعت الشافعی یقول : إنی لأتبرک بأبی حنیفه ، وأجیء إلى قبره فی کل یوم – یعنی زائراً – فإذا عرضت لی حاجه صلیتُ رکعتین وجئت إلى قبره ، وسألت الله تعالى عنده ، فما تبعد عنی حتى تُقضى .
تاریخ بغداد للخطیب البغدادی ج۱ ص۱۳۵
یعنی: من به (قبر) ابوحنیفه تبرک می کنم و هر روز نزد قبرش می روم، و هرگاه حاجتی داشتم ابتدا دو رکعت نماز می خوانم و به سوی قبرش می روم، و از خداوند متعال حاجتم را می خواهم، و این دعا را تا زمانی که به آن نرسم تمام نمی کنم.
پاسخ:
این روایت کذب و دروغ است.در سند آن مجاهیل وجود دارد.عمر بن إسحاق بن إبراهیم هیچ توضیحی و توثیقی برای او نیامده است و کسی توضیحی برای وی ننوشته است و همچنین با عقیده ی صریح و واضح ایشان در تضاد است
وی تعظیم مرده و توسل به آن راجایز نمیدانست و مسجد و بارگاه ساختن بر قبر را حرام میدانست. [نگاه کنید به الأم ۱/۲۷۸، المهذب ۱/۱۳۹-۱۴۰ ، روضه الطالبین ۱/۶۵۲ ، المجموع ۵/۲۶۶ و۸/۲۵۷]
و اینجا تناقض بین قول و عمل وی پیش می آید و ما اهل سنت عقیده امام شافعی را بهتر میشناسیم که ضد این عمل میباشد.
شیخ البانی هم در (سلسله الضعیفه ۱ / ۳۱ ) میگوید: «فهذه روایه ضعیفه بل باطله ، فإن عمر بن إسحاق بن إبراهیم غیر معروف ، ولیس له ذکر فی شیء من کتب الرجال ویحتمل أن یکون هو عمرو – بفتح العین – بن إسحاق بن إبراهیم بن حمید بن السکن أبو محمد التونسی ، وقد ترجمه الخطیب ، وذکر أنه بخاری قدم بغداد حاجا سنه ۳۴۱هـ ، ولم یذکر فیه جرحا ولا تعدیلا ، فهو مجهول الحال ویبعد أن یکون هو هذا ، إذ إن وفاه شیخه علی بن میمون سنه ۲۴۷هـ على أکثر الأقوال ، فبین وفاتَیهما نحو مائه سنه ، فیبعد أن یکون قد أدرکه وعلى کل حال فهی روایه ضعیفه لا یقوم على صحتها دلیل».” السلسله الضعیفه ” (رقم/۲۲)
یعنی:این روایت ضعیف و حتی باطل است، زیرا عمر بن اسحاق بن ابراهیم شخصیت غیر شناخته شده ای است، و ذکری از شرح حال وی در کتابهای رجال نشده است. و احتمال دارد او عمرو – با فتح عین- بن اسحاق بن ابراهیم بن حمید بن سکن ابو محمد تونسی باشد، که خطیب بغدادی شرح حال وی را بیان کرده است، و ذکر کرده که او از بخارا است که در سال ۳۴۱ هجری در راه رفتن به حج وارد بغداد شد، ولی چیزی از او چه از ناحیه ی جرح و چه تعدیل بیان نکرده است، بنابراین او مجهول الحال است. و البته بعید بنظر می رسد که او همان شخص مورد نظر باشد، زیرا بر اساس بیشتر اقوال علما وفات استادش علی بن میمون در سال ۲۴۷ هجری بوده، پس مشخص می گردد که وفات آنها یکصد سال فاصله داشته، پس بعید است که او علی بن میمون را دیده باشد. و در هر حال این روایت ضعیف است و هیچ دلیلی بر صحت آن وجود ندارد».
مجاهد دین