برخی می گویند: تا چه مدت وقت خود معطوف تربیت کنیم؟ چگونه به فکر تربیت باشیم درحالی که آنها نابود شده اند…؟ اما پاسخ این شبهه از چند وجه می باشد:
۱- مسلمان به منهج کتاب و سنت و راه و روش سلف امت و اعتقاد و باور آنها پایبند و ملتزم می باشد. و بر او واجب است که در این مسیر حرکت کند بدون اینکه توجهی به نتیجه داشته باشد و از حد تجاوز کند.
۲- نباید شبهاتی که مطرح می شود در اصل و اساس امر تاثیری داشته باشد. یا هرگاه در مورد امری به ما اعتراض شود راه را رها کنیم و هرگاه شبهه ای برای ما مطرح گردد در راه و روش تردید کنیم.
۳- این واقعیت دعوت و راه و روش تمام پیامبران بوده است. و بر این اساس است که می بینیم به خاطر ظلمی که به آنها می شود از کسی طلب یاری و کمک نمی کنند و هرگز قطره ی خونی را در مسیر دعوت – قبل از تمکین- نریختند و بلکه هرگز لطمه ای به کسی وارد نکرده اند و روا نداشتند. چنین مقوله ای در واقع اشتباه خواندن و خطا دانستن عملکرد پیامبران است که در راس آنها نوح علیه السلام می باشد که دعوت را در دراز مدت و طی سال های طولانی ادامه داد بدون اینکه حتی یک بار بگوید: ما می سازیم و آنان نابود می کنند؛ و هیچگاه از پروردگارش حمل سلاح و درگیر شدن با دشمنان را درخواست نکرد. پس آیا پندگیرنده ای هست؟! ۴- اگر ما دعوت خود را با قوت و قدرت و ثبات مستحکم نموده و بنا کنیم – چنانکه پیامبران، پیش از ما چنین کردند و عملکرد رسول خدا چنین بود- آنان نمی توانند چنین بنای مستحکمی را نابود و خراب کنند … و این سنت خداوند در مورد مخلوقاتش می باشد. «ذَلِکُمْ وَأَنَّ اللهَ مُوهِنُ کَیْدِ الْکَافِرِینَ» (انفال: ۱۸) «اینچنین بود (که دیدید) و (بدانید که) همانا الله سستکننده مکر (و نقشههای) کافران است». چرا که طوفان بر بنای قوی و مستحکم تاثیری ندارد و زلزله ها آن را به لرزه نمی آورند.
اما ما فقط تصور می کنیم که چنین بنایی را رقم زده ایم، درحالی که حقیقت آن است که بناهایی که بنا نمودیم از خانه ی عنکبوت سست تر است. (و اینکه امروزه فریادی در میان صدها هزار مسلمان تاثیری در آنها ندارد، خود بیانگر این مطلب می باشد.)
۵- دشمنی با حق سنت کونی خداوند متعال در این دنیا می باشد مادامیکه حق در زمین است. و دشمن امری جدید و نو پیدا نیست که به تازگی بوجود آمده باشد تا اینکه از وقوع آن پیشگیری کنیم یا روش های جدیدی برای مواجهه با آن ایجاد کنیم.
۶- چون انسان عاقل بخواهد بنایی مستحکم و استوار بسازد، آن را تحت شرایط و مصالح سخت و محکم و با در نظر گرفتن اصول و قواعد آن می سازد تا اینکه برای تمام شرایط احتمالی انعطاف لازم را داشته باشد. چنانکه رسول خدا اصحابش را تربیت نمود. در مکه شرایط بسیار دشوار بود و اتفاقاتی که رخ می داد بسیار نگران کننده بود، اما در چنین شرایطی و ب همه سختی های آن، رسول خدا با تربیت صحیح به معالجه افراد این جامعه پرداخت و مردانی تاریخ ساز به جامعه بشری تقدیم نمود.
۷- در این معقوله که: «ما می سازیم و دیگران نابود می کنند و بر ما لازم است که از راه تقابل و مواجهه وارد شویم.» اعتراف ضمنی به این مسأله است که بنای لازم به مقدار کافی کامل و آماده نشده است. و هنوز طلاب تربیت نشدند و رشد نکرده و به بلوغ لازم نرسیده اند.
و چون شرایط چنین باشد چگونه می توان به رویارویی و مقابله روی آورد که بسیار خطرناک تر از گزینه دعوت خواهد بود و پیامدهای ناگواری را به دنبال خواهد داشت … و در چنین شرایطی انتقام آنان شدیدتر و با تعدی و تجاوز بیشتری همراه خواهد بود و بازتاب آن متوجه دعوت بوده و عواقب آن وخیم تر خواهد بود.
عدم درک این مسأله از سوی بسیاری از جماعت ها و احزاب، آنها را دچار امور ویرانگری کرده است. آیا چنین رفتار و عملکرد ناپخته ای جایز و رواست؟
۸- با تامل در این شبهه به این حقیقت می رسیم که این شبهه به شتاب و عجله و نه تانی و درنگ و صبر فرا می خواند.
۹- نتایج بدست آمده و اتفاقاتی که رخ داده و واقعیت بیانگر بطلان این مقوله و فساد مضمون آن و شومی مقتضای آن می باشد.
۱۰- دلیلی از کتاب یا سنت یا سیره ی سلف صالح که بیانگر تایید این مقوله باشد وجود ندارد. بلکه برخاسته از افکار ناپخته ای است که هنوز به رشد و بلوغ علمی لازم نرسیده اند و بلکه برخاسته از احساسات کسانی است که در مسیر دعوت صبر و استقامت لازم را ندارند … علاوه بر اینکه با راه و روش پیامبران مخالفت است … و همین به عنوان دلیل برای بطلان آن کافی است.
و برادران ما برای اثبات این مقوله به قول شاعر استناد می کنند که می گوید:
متی یبلغ البنیان یوما تمامه اذا کنت تبنیه و غیرک یهدم
«کی ساخت ساختمان به پایان می رسد زمانی که تو آن را می سازی و دیگری آن را خراب می کند».
و آنچه دلیل آن شعر باشد، پاسخ آن شعر است. شاعر اسلامی محمد الجبالی حفظه الله چنین می سراید:
بلی یبلغ البنیان حتما تمامه اذا کنت تبنیه بصبر وتُحکِمُ
فما دام اَسّ البیت صلبا موطدا تعالی البنا رغم المعاول تهدم
وان کان اَسّ البیت هشا مدعما بعاطفه الاحداث خر یدمدم
وام کان اَسّ البیت قولا مزینا تهاون البنا رغم الهتاف یُحمحم
ولو زنت اسباب البلایا فلن تجد کمثل الحماس الفج داء یداهم
ومن کانت التقوی اساس بنائه فما ضره کید ورجم وذمدم
کذا انبیاء الله کانت حیاتهم جهادا وصبرا لا یکل ویسام
تُقیم البِنا رغم المکائد شامخا نُسور السما تبغی علاه وانجُمُ
«بله، حتما ساخت ساختمان به پایان می رسد اگر با صبر و استحکام لازم آن را بنا کنی؛ مادامی که اصل و اساس خانه محکم و استوار و سفت و سخت ساخته شود، با وجود کلنگی که قصد تخریب آن را دارد، ساخته می شود و بالا می رود؛ اما اگر اساس خانه سست و نااستوار باشد و با عاطفه و احساسات بنیان گردد، بزودی تخریب شده و سقوط می کند؛ و اگر اساس بنا سخنانی مزین باشد، با وجود سر و صدای زیاد، خانه سست و نا استوار خواهد بود؛ و اگر اسباب بلا و مصیبت جریان یابد، همچون عواطف و احساسات، بیماری که آن را فرا گیرد، نخواهی یافت؛ اما کسی که اساس بنای وی تقوی باشد هیچ مکر و حیله و رجم و تخریبی به آن ضرر نمی رساند؛ چنانکه زندگی پیامبران خدا با جهاد و صبر همراه بوده و خستگی و بی صبری در آن راه نداشته است.
و با وجود کید و مکرها بنایی سر به فلک کشیده بنا نمودند که کرکس آسمان در پی رسیدن به بالای آن و ستارگان است».
خلاصه این مفهوم:
پرداختن به تربیت و پرورش ایمانی قبل از هر اقدامی، بخشی از فقه الویت ها می باشد که واجب است. چنانکه رسول الله صلی الله علیه و سلم در مکه چنین عمل و رفتاری داشتند.
اما برانگیختن و تحریک دیگران یا به هیجان آوردن آنها قبل از تربیت و آمادگی لازم و پیش از وحدث صف و مسیر، درحقیقت به معنای تخریب آنچه بنا شده و از بین بردن نیرو و توان و ضایع کردن جوانان و محقق نمودن اهداف دشمنان می باشد…!!»[۱]
[۱] – نگا: صفات الطائفه المنصوره و مفاهمها، ص: ۷۵- ۹۰، شیخ عدنان بن محمد عرعور حفظه الله