ترک و روی برتافتن از تفسیرِ نابجای کلامی در استدلال، از ویژگی های بارز منهج و روش سلفی است. و این یعنی پایبندی به ظاهر مسایل اعتقادی. ظاهرِ نصوص دارای معانی است که با الفاظ و فَحوای نصوص ، به ذهن متبادر می شود. بر ما واجب است نصوص را بدون تحریف، بر ظاهر آن عمل نماییم.
الله قرآن را به زبان عربی نازل نمود تا در آن تدبّر و تعقّل شود و ما را به پیروی از آن دستور داد. بر ماست که آن را به مقتضای زبان عربی بر ظاهرش به کار بندیم؛ مگر اینکه در به کارگیری آن، حقیقتاً مانع شرعی موجود باشد. در این زمینه بین نصوص صفات و دیگر نصوص فرقی نیست. بلکه وجوبِ پایبندی به ظاهر آیات در بحث صفات شایسته تر و آشکارتر است. چرا که معنا و محتوای آن توقیفیِ محض است و عقل را در این میدان مجالی نیست[۱]. ا
الله می فرماید: { وَإِنَّهُ لَتَنزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ* نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِینُ عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُّبِینٍ }: (و راستى که این [قرآن] وحى پروردگار جهانیان است. روح الامین(جبریل) آن را بر دلت نازل کرده است. تا از هشداردهندگان باشى. به زبان عربى روشن)[۲]. و می فرماید: {إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ}: (ما آن را قرآنى عربى نازل کردیم، باشد که بیندیشید)[۳]. ونیز: {اتَّبِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ}: (آنچه را از جانب پروردگارتان به سوى شما فرو فرستاده شده است، پیروى کنید؛ و جز او از معبودان [دیگر] پیروى مکنید. چه اندک پند مىگیرید!)[۴].
سلف و ائمه ی امت اتفاق نظر دارند که نصوصِ صفات، همان گونه که لایق پروردگار است، بدون تحریف، بر ظاهر آن حمل می شود. و ظاهر آن هرگز، خواهان همگونی و تشابه بین خالق و مخلوق نیست. آنان معتقدند که الله دارای حیات، علم، قدرت، بینایی و شنوایی حقیقی است. و حقیقتاً بر عرش خویش قرار گرفته است. دارای صفت دوست داشتن و راضی شدن است.
و به طور حقیقی، صاحبِ دو صفتِ ناپسند دانستن و خشم می باشد. دارای چهره و دو دست است. زیرا می فرماید: {وَتَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ}: (بر آن زنده که نمی میرد توکل کن)[۵]. و می فرماید: {هو بکل شیء علیم}: (او به هر چیزی آگاه است)[۶]. و: {و هو علی کل شیء قدیر}: (و او بر هر چیز تواناست)[۷]. و: {و هو السَّمیعُ البَصیر}: (و او شنوا و بیناست)[۸]. و: {الرَّحمنُ عَلَی العرشِ استوی}: ((اللهِ) رحمن بر عرش قرار گرفته است)[۹]. و: { فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ}: (به زودى الله گروهى را مىآورد که آنان را دوست مىدارد و آنان [نیز] او را دوست دارند)[۱۰]. و: {رَضِیَ اللهُ عَنهُم وَ رَضُوا عَنهُ}: (الله از آنان خوشنود است و آنان (هم) از الله خوشنود)[۱۱]. و: {وَلَکِن کَرِهَ اللَّهُ انبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ}: (الله راه افتادن آنان را خوش نداشت، پس آنان را از حرکت باز داشت)[۱۲]. و: {وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ}: (الله بر او خشم می گیرد و لعنتش می کند)[۱۳]. و: {وَیَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ}: (و تنها صورتِ باشکوه و ارجمند پروردگارت باقی می ماند)[۱۴]. و: {بَل یَداهُ مَبسُوطَتان}: (بلکه دو دستش باز و گشوده است)[۱۵]. سلف صالح این نصوص و دیگر نصوصِ صفات را بر ظاهر آن حمل نموده و گفته اند: منظور از وجه همان چهره و صورتی است که بدون تحریف و همانندی، لایق و شایسته ی الله است..