به مجموعه اعتقادات و برنامه های که صحابه و تابعین رحمهم الله که تا روز قیامت از ایشان به نیکی پیروی کردند، و نیز پیروانِ تابعین و ائمه ی دین، که امامت و قدر و منزلت دینی اش تایید شده و خلَف و سلَف سخنان ایشان را پذیرفته اند، مذهبِ سلف گویند. مانند امامان چهارگانه ی اهل سنت، سفیان ثوری، لیث بن سعد، ابن مبارک، نخعی، بخاری، مسلم، نسائی، ترمذی، ابو داود و ابن ماجه رحمهم الله. نه افرادی که مرتکب بدعت گشتند و یا آنانی که همانند خوارج، رافضی ها، مرجئه، جبریه، جهمیه و معتزله با القاب ناپسند به شهرت رسیدند[۱]. لذا هر کس به عقاید و فقه ائمه ی مذکور پایبند باشد، گر چه بین این شخص و ائمه فاصله ی زمانی و مکانی هم باشد، اصطلاح سفلی به ایشان هم نسبت داده می شود. و هر فردی که با آنان مخالف باشد، از ایشان نیست؛ گر چه در میان آنان زندگی کرده باشد و گر چه در یک زمان و مکان هم بوده باشند[۲]. پس از نظر اصطلاحی (سلفیت) اسمی بارز برای آنانی است که، در برنامه و منهج به پیامبرص اقتدا نموده اند؛ و ایشان عبارتند از:
۱- صحابه و تابعین که در قرون اوّلیه می زیستند.
۲- و هر کس که از صحابه و تابعین رحمهم الله تبعیت کند. از جمله امامانِ چهار گانه اهل سنت، سفیان ثوری، سفیان بن عیینه، لیث بن سعد، عبدالله ابن مبارک، بخاری، مسلم، نسائی، ترمذی، ابو داود و ابن ماجه رحمهم الله.
۳- شیوخ مسلمان، از جمله شیخ الاسلام ابن تیمیه[۳] و محمد بن عبدالوهاب[۴] رحمهما الله که با وجود دوری از عصر صحابه و تابعین و با وجود پیدایش مشکلات فراوان و مبارزه طلبی های جدید، بر روش ایشان استوار بودند.
۴- گرایش های سلفیِ معاصر در جزیره العرب، قارهی هند، مصر، شمال آفریقا و سوریه[۱].
[۱] السلفیه بین العقیده الاسلامیه و الفلسفه الغربیه نوشته ی دکتر مصطفی حلمی (ص ۳-۴) چاپ دار الدعوه اسکندریه که از کتاب، الإسلام و الثقافه العربیه فی مواجهه تحدیات الإستعمار و شبهات التغریب، (ص ۴۹) چاپ الرساله، نوشته ی انور جندی، نقل قول می کند. تمدن اسلامی در سه قرن طلایی اول، به اوجِ آوازه و شکوه خود رسید. و آن افراد کسانی اند که ما اصطلاحاً به آنان (سَلَف صالح) می گوییم.
[۱] العقائد السلفیه بأدلتها العقلیه و النقلیه نوشته ی ابن حجر قطری.
[۲] معالم الإنطلاق الکبری تالیف محمد عبد الهادی مصری.
[۳] اگر شخص تاریخِ عصر ابن تیمیه: را ورق بزند یقین خواهد نمود که مسلمانان در این برهه از زمان دچار جمود فکری شدند و دنبال نظریات متکلمین و فلاسفه افتاده و با صوفیان پرسه می زدند. گویا فراموش کرده بودند که قرآن کریم و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم را همراه دارند. این جا بود که ابن تیمیه: دوباره فهم اسلام بر مبنای روش سَلَف را، نوسازی نمود.
[۴] . امام محمد بن عبدالوهاب: با دعوت خویش برای نابودیِ مظاهر شرک و بت پرستی که جزیره العرب را پُر کرده بود و آن را دوباره به پلیدیِ جاهلیت بر گردانده بود، به پا خاست.