تعطیل از (العَطل) به معنای خالی بودن و متروک، مشتق شده است.
الله متعال می فرماید: *وبئرٌ مُعَطَّلَهٌ وقَصرٌ مَّشیدٌ*: (و چاه هاى متروک و قصرهاى افراشته) هم به همین معناست. در بحث مورد نظرِ ما، منظور از تعطیل، نفی صفات الاهی و عدم اثبات آن برای الله می باشد. تعطیل و متروک نمودن نام ها و صفات الهی، روش و مذهب جهمیه و معتزله است.
فرق میان تحریف و تعطیل این است که: تعطیل عبارت است از نفیِ معنای درست و حقّی که قرآن و سنت بر آن دلالت دارد. ولی تحریف یعنی تفسیرِ نصوص به معانیِ باطلی که خودِ نصوص بر آن دلالت ندارد. نسبت میان آن دو عموم و خصوص مطلق است. چرا که تعطیل عام تر از تحریف است. یعنی هر تحریفی، تعطیل است اما هر تعطیلی تحریف نیست. با این تفسیر، هر دو زمانی یافت می شوند که یک معنای باطل اثبات و معنای حق و درست نفی گردد. مانند تفسیرِ اشاعره در صفت های (استوی) به استولی. و (المجیء: آمدن) به مجیء الأمر (صدورِ دستور)، و (الید: دست) به قدرت و (الرحمه) به نعمت. و دیگر تأویلات باطل آنان در این زمینه. تأویل بدون تحریف را در تفسیر کسانی می توان یافت که صفات وارد شده در قرآن و سنت را نفی می کنند و گمان می برند ظاهرِ صفات مورد نظر نیست؛ علاوه بر آن معنای دیگری هم برای صفات ارائه نمی دهند که این عمل شان تفویض نام دارد.
تفویض هم از اندیشه و مذهب سلف نیست. چرا که سلف معنا را تفویض نمی کنند و کلامی را نمی-خوانند که معنایش را ندانند. بلکه معانی نصوص را از قرآن و سنت فهمیده و برداشت می کنند. صفات را برای الله اثبات کرده و حقیقت و کیفیتِ صفات را به الله تفویض می کنند. چنان که وقتی از امام مالک : در مورد کیفیت قرار گرفتن الله بر عرش سؤال شد، گفت: استواء معلوم و کیفیت آن مجهول و ناشناخته است .