سلف، حدیث جدایی و از هم­گسیختگی امت را چگونه تفسیر می­ کنند

{وَلا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ}: (از راه­های باطل پیروی نکنید که شما را از راه الله پراکنده می­ سازد)[۱].

{إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ}: (بی­گمان کسانی که آیین خود را پراکنده می­دارند و دسته دسته و گروه گروه می­شوند، تو به هیچ وجه از آنان نیستی)[۲].

  از دیدگاه سلف، امتِ نجات­ یافته که در حدیثِ تقسیم امت اسلامی به ۷۳ گروه آمده است، همان گروهی است که منهج رسول صلی الله علیه وسلم و اصحاب ایشان را برگزیده است. و فرقه­ هایی هم که خبر هلاکت آنان در حدیث ذکر شده، بر همین معیار سنجیده می­ شوند. و آنان فقط گروه­ هایی هستند که به اسلام منسوب­ند. تمام فرقه­  های هلاک شده یک ویژگی مشترک دارند و آن­ مخالفت با فرقه ­ی نجات یافته (اهل سنت و جماعت) می­ باشد. پس وقتی پایبندی به روش رسول صلی الله علیه وسلم و منهج اصحابِ وی ویژگیی است که باعث نجاتِ فرقه­ ی ناجیه می­ شود، سبب هلاکت گروه­ های دیگر، انحراف از سنت رسول الله  و روش صحابه است. حال که این روش و منهج با یک ویژگی و اندازه­ ی مشخص و معین برای آیندگان تجسم می یابد، میدان انحرافی که فرقه­ های منتسب به اهل سنت در آن گرفتارند، چیزی جز مخالفت با این روش و منهج نیست. اختلاف با فرقه­ ی نجات یافته، متعدد و گوناگون است و می­ تواند به شکل­های جدید نیز، تولید گردد. یعنی این امر نسبی است. اختلاف­های نسبی باعث می­شوند که گروه­ها به تناسب نزدیک یا دور بودن با معیار ثابت که ویژگی فرقه­ ی نجات یافته است، متفاوت گردند. حال ممکن است دوری از ویژگی یادشده رفته رفته بیشتر شود تا جایی که نمی ­شود حتی این گروه­ ها را به اسلام نسبت داد! بعد به جایی می­ رسد که صراحتاً منجر به کفر و الحاد می­ گردد. اینجاست که گروهِ یادشده از دیگر فرقه­ ها که به حَدِّ کفر والحاد نرسیده­ اند و هنوز در دایره­ ی حدیث هستند، بیرون می­ شود. انحراف در عقیده و مباحث ایمان، پیشاپیشِ اسباب خروج از دایره­ ی فرقه­ ی نجات­ یافته قرار دارد. بدین سبب فرقه­ های قدریه، روافض و مرجئه از اولین گروه­ هایی هستند که وارد دایره­ ی هلاکت شده ­اند. و هر چه این فرقه­ ها از عقیده ­ی سلف بیشتر منحرف باشند، سریعتر و بیشتر به وادی هلاکت می­ رسند[۳]. اما این­که رسول الله فرقه­ ی نجات­ یافته که پایبندِ اعتقادات صحابه است را از ۷۲ فرقه جدا دانسته و بقیه را در آتش می داند، مفهوم این حدیث، نزد سلفی­ ها چنین است که فرقه­ ی یاد شده به دلیل انحراف از روش رسول الله اسبابِ ورود آنان به آتش را فراهم می­ کند. با این همه باید توجه داشته باشیم که سلفی­ ها با دوراندیشی و هماهنگیِ کامل با قواعد عقیدتیِ خود، این حدیث را بر فرقه­ های منحرف تطبیق می ­دهند[۴].

  اولاً: آنان سخن رسول الله ص که می ­فرماید: (کلها فی النار) را این گونه تفسیر می­کنند که این در آتش بودن، جاودانه و همیشگی نیست. دائمی بودن در آتش، خاصِ مشرکین و آنانی است که از مسلمانان خارج بوده و در گروه کفار­اند. اما مسلمانانِ منحرف مادامی که به شرک و کفر مبتلا نشوند، گر چه وارد آتش شوند، لیک جاودانه در آن نمی ­مانند. هم­چنین(کلها فی النار) یعنی آنان به سبب انحراف مستحق جهنم ­اند. اما این­که هم­اکنون وارد آتش شده باشند، یا این­که تا چه مدت در جهنم می مانند، بسته به حالات متفاوتی است:

گاه یک نفر به دلیل توبه و ترک نظریاتِ منحرف یا به سبب انجام نیکی­ هایی از قبیل عبادت، جهاد، که گناهان را محو و نابود می­ کند، هرگز وارد آتش نمی­ شود. و نیز گاهی مصیبت­ ها و مشکلات کفاره­ ی گناهان وی می­گردد.

برخی اوقات رحمت الهی او را از آتش خارج نموده و شامل این فرموده­ ی الله می­ شود: {وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ}: (کمتر از آن (شرک) را برای هر کس که بخواهد می­ بخشد)[۵].

و ممکن است وارد آتش شود، لیکن با پادرمیانی شفاعت­ کنندگان و یا رحمت ارحم الراحمین قبل از تکمیل عذاب، از آتش نجات یابد.

و شاید هم وارد جهنم شده و بعد از مجازاتِ کامل، با رحمت الله وارد بهشت شود.

  این حالات و مراتب مربوط به سرکشان و اهل بدعتی است که در امت محمد  قرار دارند و اهل قبله هستند.

 دوماً: سلفی ­ها شخص معینی را مادامی که از اهل قبله باشد، هر چند هم که دچار بدعت و انحراف شود، جهنمی نمی­ دانند. گر چه عمل­کرد یا گفتارش از اسبابی باشند که شخص را مستحق آتش گرداند.

  ابن تیمیه : می­ گوید: ما هرگز شخص معینی را جهنمی قلمداد نمی­ کنیم. چرا که نمی­ دانیم آیا وعید به آن شخصِ خاص تعلق می­ گیرد یا خیر. زیرا وعیدِ به جهنم برای فردی معین، وابسته به شرایطی خاص و عدم وجودِ موانع می­ باشد. و نمی­ دانیم آیا شروطِ مربوطه و عدم وجودِ موانع در او ثابت شده است یا خیر. لیکن فایده­ ی وعید به جهنم، اعلان و بیانی است که گناه، سبب ورود به جهنم می­ شود. و گاهاً بازتابِ سبب، بسته به وجود شرط و عدم وجود موانع می­ باشد. لذا آن­چه بیان شد دیدگاهِ سلف در مورد حدیثِ پراکندگی و تقسیم امت می­ باشد[۶].

[۱]  انعام / ۱۵۳٫

[۲]  انعام / ۱۵۹٫

[۳]  السلفیه و قضایا العصر، دکتر عبدالرحمن بن زید زندی. چاپ مرکز اشبیلیه للدراسات و الإعلام الریاض. چاپ اول (ص ۶۶ – ۷۶).

[۴]  ابن تیمیه: در کتاب (الایمان) می­گوید: هم­چنین بقیه­ ی ۷۲ فرقه اگر کسی از آن­ها منافق باشند، در باطن کافر است، و هر کس که منافق نباشد بلکه در باطن به اللـه و رسولش ایمان داشته باشد، ولی با تأویل و تفسیرهای نادرست دچار خطاها و اشتباهاتی هم باشد، باطناً کافر نیست، حال هر گونه­ی خطایی هم که می­ خواهد باشد. و ممکن است در برخی افراد شاخه­ ای از شاخه­ های نفاق وجود داشته باشد، اما این نفاق، نفاقی نیست که صاحبش در آتش جهنم باشد. و هر کس بگوید: هر کدام از ۷۲ فرقه­ کفری مرتکب می ­شود که او را از اسلام خارج می­ کند، با کتاب الله و سنت و اجماع صحابه ، بلکه با اجماع ائمه­ ی چهارگانه و غیر ائمه هم مخالفت نموده است. چرا که هیچ کدام از این­ افراد تمام ۷۲ فرقه را کافر نمی­ دانند. بلکه خود این فرقه­ ها برخی برخی دیگر را در مقالات و نوشته­ ها تکفیر می­ کنند. (ص ۱۹۰). چاپ المکتبه القیمه بالقاهره.

[۵] . نساء / ۴۸٫

[۶] . السلفیه و قضایا العصر، (ص ۶۸ – ۶۹).

مقاله پیشنهادی

تعداد تابعین:

تعداد تابعین بسیار زیادند و امکان محصور کردن آن‌ها به تعداد مشخصی وجود ندارد، و …