سلسله مطالب برخورد و رفتار پیامبر صلی الله علیه وسلم با خانواده و نزدیکان و اطرافیانش (۳۷)

برایشان بیان کرد که هر کدام بیشتر صدقه می دهد زودتر به ایشان می پیوندد:

از عایشه رضی الله عنها روایت است که کفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:
«أَسْرَعُکُنَّ لَحَاقًا بِی أَطْوَلُکُنَّ یَدًا، قَالَتْ: فَکُنَّ یَتَطَاوَلْنَ أَیُّهُنَّ أَطْوَلُ، قَالَتْ: فَکَانَ أَطْوَلَنَا یَدًا زَیْنَبُ، لِأَنَّهَا کَانَتْ تَعْمَلُ بِیَدِهَا وَتَتَصَدَّقُ»[بخاری: ۱۴۲۰؛ مسلم: ۲۴۵۲].
(آنکه دستانش دراز تر باشد زودتر به من ملحق می شود، عایشه می گوید: (ازواج مطهرات) دستهای خود را اندازه می گرفتند که کدامیک دستش دراز تر است، می گوید: از میان ما زینب دستش دراز تر بود، زیرا با دستهایش کار می کرد، و صدقه می داد).

«حدیث به این معنا است: که آنان گمان کردند منظور همان درازی دست بعنوان یکی از اعضای بدن است، لذا آنان دست خود را با یک چوب نی اندازه می گرفتند، و دست سوده از همه دراز تر بود، اما زینب در صدقه دادن و انجام خیرات دستش درازتر بود، زینب قبل از همه وفات نمود، و آنان فهمیدند که منظور از دارزی دست در صدقه و بخشش است» .

پیام حدیث این است که: ایثار و زیاد صدقه دادن وقتی که انسان توانایی کار کردن داشته باشد سبب ملحق شده به پیامبر صلی الله علیه وسلم است، و این فضیلت بسیار بزرگی است.

آنان را بر نیکی و صله (رحم) تربیت می کرد:
از عایشه رضی الله عنها روایت است که گفت:

اسْتَأْذَنَ عَلَیَّ أَفْلَحُ أَخُو أَبِی الْقُعَیْسِ، بَعْدَمَا أُنْزِلَ الْحِجَابُ، فَقُلْتُ: لا آذَنُ لَهُ حَتَّى أَسْتَأْذِنَ فِیهِ النَّبِیَّ -صلى الله علیه وسلم-، فَإِنَّ أَخَاهُ أَبَا الْقُعَیْسِ لَیْسَ هُوَ أَرْضَعَنِی، وَلَکِنْ أَرْضَعَتْنِی امْرَأَهُ أَبِی الْقُعَیْسِ، فَدَخَلَ عَلَیَّ النَّبِیُّ -صلى الله علیه وسلم-، فَقُلْتُ لَهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ أَفْلَحَ أَخَا أَبِی الْقُعَیْسِ اسْتَأْذَنَ فَأَبَیْتُ أَنْ آذَنَ لَهُ حَتَّى أَسْتَأْذِنَکَ، فَقَالَ النَّبِیُّ -صلى الله علیه وسلم- : «وَمَا مَنَعَکِ أَنْ تَأْذَنِی عَمَّکِ»؟ قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ الرَّجُلَ لَیْسَ هُوَ أَرْضَعَنِی، وَلَکِنْ أَرْضَعَتْنِی امْرَأَهُ أَبِی الْقُعَیْسِ، فَقَالَ: «ائْذَنِی لَهُ، فَإِنَّهُ عَمُّکِ تَرِبَتْ یَمِینُکِ»[بخاری: ۵۷۹۶؛ مسلم: ۱۴۴۵].
(افلح  برادر ابو القعیس  بعد از نزول آیه ی حجاب از من درخواست اجازه ی ورود کرد، گفتم: به خدا به او اجازه ی ورود نمی دهم مگر اینکه اول از رسول الله صلى الله علیه و سلم اجازه بگیرم، زیرا برادر ابو القعیس که به من شیر نداده است و این زن ابو القعیس است که به من شیر داده است، رسول الله صلى الله علیه و سلم نزد من آمد، گفتم: یا رسول الله افلح برادر ابوالقعیس اجازه ورود خواست اما من به او اجازه ندادم، تا اینکه از شما اجازه بگیرم؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: چه چیز تو را بار داشته که به عمویت اجازه بدهی؟ گفتم یا رسول الله: آن مرد (ابو القعیس) که به من شیر نداده است، بلکه زنش به من شیر داده است , ایشان فرمودند: به او اجازه ی ورود بده زیرا او عموی (شیری) تو است).

مقاله پیشنهادی

روش حج رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ رضی الله عنهما قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه …