پایداری زندگی زناشویی به دوست داشتن و محبت دو سویه، مهر و درک متقابل، خوش رفتاری، مشارکت و همیاری زن و شوهر بسته است. ولی شیاطین با تمام توان و نیرویی که در تباهی و ایجاد شکاف و جدایی میان زن و شوهر دارند، سعی می کنند تا در بین مسلمانان صلح و آرامش برقرار نشود.
از نظر ابلیس بلند مرتبه ترین، نزدیک ترین و رفیق ترین شیطان کسی است که میان زن و شوهر تفرقه و اختلاف بیافکند. پیامبر صلى الله علیه و سلم می فرماید: (إن إبلیس یضع عرشه على الماء، ثم یبعث سرایاه (جنوده)، فأدناهم منه منزله: أعظمهم فتنه (إغواءً وإفسادًا) یجیء أحدهم، فیقول: فعلتُ کذا وکذا، فیقول: ما صنعتَ شیئًا. ثم یجیء أحدهم فیقول: ما ترکته حتى فرقتُ بینه وبین امرأته، فیدنیه منه ویقول: نِعْمَ أنتَ، فیلتزمه (أی: یحتضنه)) یعنی: «ابلیس تخت خویش را بر آب قرار می دهد، سپس سربازانش را گسیل می دارد. نزدیک ترین آنان از لحاظ رتبه و منزلت به ابلیس کسی است که فتنه (فریب و تباهی) بیشتری را پدید آورد، یکی یکی می آیند و می گویند: چنین و چنان کرده ام. (ابلیس) می گوید: کاری نکرده ای. سپس دیگری می آید و می گوید: او را رها نساختم تا میان وی و زنش جدایی انداختم. (ابلیس) او را نزد خود می خواند و می گوید: آری، تو! و او را در آغوش می گیرد. » [مسلم]
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: {واتبعوا ما تتلو الشیاطین على ملک سلیمان وما کفر سلیمان ولکن الشیاطین کفروا یعلمون الناس السحر وما أنزل على الملکین ببابل هاروت وماروت وما یعلمان من أحد حتى یقولا إنما نحن فتنه فلا تکفر فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء وزوجه وما هم بضارین به من أحد إلا بإذن الله ویتعلمون ما یضرهم ولا ینفعهم ولقد علموا لمن اشتراه ما له فی الآخره من خلاق ولبئس ما شروا به أنفسهم لو کانوا یعلمون} [بقره: ۱۰۲] یعنی: « و آنچه را که شیطان[صفت]ها در سلطنتسلیمان خوانده [و درس گرفته] بودند پیروى کردند و سلیمان کفر نورزید لیکن آن شیطان[صفت]ها به کفر گراییدند که به مردم سحر مىآموختند و [نیز از] آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پیروى کردند] با اینکه آن دو [فرشته] هیچ کس را تعلیم [سحر] نمىکردند مگر آنکه [قبلا به او] مىگفتند ما [وسیله] آزمایشى [براى شما] هستیم پس زنهار کافر نشوى و[لى] آنها از آن دو [فرشته] چیزهایى مىآموختند که به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند هر چند بدون فرمان خدا نمىتوانستند به وسیله آن به احدى زیان برسانند و [خلاصه] چیزى مىآموختند که برایشان زیان داشت و سودى بدیشان نمىرسانید و قطعا [یهودیان] دریافته بودند که هر کس خریدار این [متاع] باشد در آخرت بهرهاى ندارد وه که چه بد بود آنچه به جان خریدند اگر مىدانستند.»
بنابراین هر زن و شوهری باید بدانند که شیاطین اجنه و انسان درکمین آنان بوده و هرکدام از زوجین را تحت نظر دارند و در اندیشه ی ایجاد دشمنی و کینه در میان آنان هستند و اختلافات ساده ی آن ها را پیچیده و بزرگ می کنند تا آن ها را بیشتر و دشوارتر از آنچه در اصل بوده اند بنمایانند. تا جاییکه این اختلافات ممکن است به جدایی زن و شوهر نیز بیانجامد.
به اختلافات میان زن و شوهر “نه!” بگوییم:
این شعاری است که زوج ها باید خوب به یاد داشته باشند تا سرپناه زندگی خانوادگی و روابطشان را به دور از اختلافات و بگومگوها پایه نهاده و آن را محیطی عاری از مشکلات و ناراحتی ها کرده و رابطه ی بین خویش را همچون خاکی حاصلخیز برای تربیت کودکانشان قرار دهند که جز گل و شکوفه در آن نمی روید و جایی برای خار و خاشاک نباشد، اگر خاری هم پیداشود می دانند چگونه با آن رفتار نمایند تا به آن ها ضرر و زیانی نرسانده و زندگی شان را متاثر ننماید، بلکه می دانند پیشگیری بهترین درمان است بویژه در اختلافات خانوادگی. بنابراین بهتر است که این اختلافات را در همان آغاز چاره کرده و فرونشانند شاخه های آن را پیش از آنکه تنومند گردند و نتوان آن را برید، قطع کنند.
زن و شوهر باید در علاج اختلافات خویش در همان شروع کار شتاب کرده و در مورد آن سهل انگاری ننمایند. چرا که اهمال و بازنشستن از حل و فصل آن ها به معنی ریشه دوانیدن و سیراب کردن اختلافات در درون کالبد زندگی زناشویی است. وقتی که این اختلافت در زندگی زناشویی بزرگ و ریشه دار شد؛ آن را سست و ناتوان ساخته و ازپامی اندازد و (خدای ناکرده) باعث ازهم پاشیدن آن می گردد. مانند موریانه ای که در تنه ی درختی تنومند رخنه کرده و آن را سست و متلاشی می کنند. چقدر زیبا است که زن و شوهر در همان روزهای نخست زندگی مشترک با توافق هم برنامه و شیوه ی کاری را برای مواجهه با مشکلات و اختلافات میان شان قراردهند.
شناسایی علل و عوامل اختلافات و شروع درمان:
هیچ نوع بیماری یا مشکلی را نمی توان حل نموده یا بر آن فائق آمد مگر بعد از تشخیص دقیق و واضح علت های آن. بنابراین شناخت علت های حقیقی اختلافات بین زوجین برای رفع آن ها ضرورت دارد. این مسائل به علل متعددی پدید می آیند، از جمله ی آن ها:
– کوتاهی مرد در انجام بعضی مسئولیت های خانوداه، در قبال فرزندان یا مهمانان و یا خانواده و خویشان همسرش و …
– غفلت یکی از زوجین در بجاآوردن حق و حقوق طرف دیگر.
– سوء تفاهم، یا درک نادرست از موضوع یا وضعیتی معین، از سوی یکی یا هردوی زوجین.
– اختلاف نظر، اختلاف سلیقه، یا عادات و خصوصیات اخلاقی متفاوت هر کدام از طرفین که درباره ی موضوع یکسانی به شیوه های متفاوت عکس العمل نشان می دهند.
– تربیت نادرست زن، ممکن است که مادرش مانند یک مراقب یا مفتش با شوهر خود برخورد نموده و در مورد همه چیز شوهرش را مورد بازجویی قرار دهد و دختر نیز در منزل خویش به ادامه ی نقش مادرش در ارتباط با همسر خود بپردازد.
– وضعیت اقتصادی نامناسب: ممکن است مرد به علت اهمال، تنبلی یا عملکرد نادرستش درآمد ناکافی داشته باشد، یا برای خوشگذرانی و اسراف و بدون رضایت وی و یا با زور و اجبار دارائی همسرش را خرج کند.
– عملکرد اقتصادی نادرست زن: ممکن است زن بدون اجازه ی شوهرش در اموال و دارائی هایش دخل و تصرف بنماید، آن را در مسائل بیهوده و بی فائده، مانند خرید اسباب و لوازم غیر ضروری و …، خرج کند.
– زن بیشتر وقت و انرژی اش را صرف فرزندان نموده و شوهرش را از حق و حقوقش در مورد خویش محروم سازد و آنگاه درباره ی شیوه یا اسلوب تربیت فرزندان دچار اختلاف و ناسازگاری شوند.
– رابطه ی نادرست یکی از زوجین با دیگری. تداوم همیشگی گله و شکایت از هم در میان آنان.
– اجازه ی دخالت در زندگی زناشویی را به خانواده ها یا دوستان خویش بدهند.
به طورکلی چنین می توان گفت: که علل وجود مشکلات زناشویی از نبود راه و شیوه ی اسلامی در روابط موجود در میان زن و شوهرها، که وضعیت کلی خانواده را بنیان می نهد، می باشد.
یک زن هوشیار کسی است که از هر اختلافی که پیش می آید درس عبرت گرفته و بار دیگر به سوی آن نرود، باید سعی کند از آشتی و سازگاری وسیله و شیوه ای جدید را برای پیوند و هماهنگی میان خود پیدا کرده و آن را محکم نگاه دارد. البته یک زن مؤمن، خردمند و هوشیار بوده و از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود.