وقتی که موسی به کنار آتش رسید، ندای پروردگارش را شنید که به او دستور داد که به سوی فرعون و درباریانش برود و آنان را به عبادت و بندگی خدای یگانه دعوت کند، و دو معجزهی بزرگ را نیز به او داد، یکی معجزهی عصا، بدین ترتیب که عصای خود را بیاندازد تا به اژدهایی بزرگ تبدیل شود، و دیگری معجزهی «ید بیضاء» بدین ترتیب که دست خود را از گریبانش بیرون بیاورد تا همچون ماه بدرخشد[۱].
ارسال موسی به سوی فرعون و درباریان او به این معنی نیست که موسی تنها فرستادهی خدا به سوی آنها است، بلکه وی فرستادهی خدا برای تمام بنیاسرائیل است. همانطور که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦ یَٰقَوۡمِ لِمَ تُؤۡذُونَنِی وَقَد تَّعۡلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَیۡکُمۡ…﴾ [الصف: ۵].
«و (به یاد بیاور) زمانی را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! چرا مرا میرنجانید، در حالیکه میدانید من قطعاً فرستادهی خدا به سوی شما هستم».
و منظور از قوم موسی، قوم بنیاسرائیل است[۲].
خداوند بدین خاطر موسی را به سوی فرعون فرستاد چون فرعون حاکم ستمگری بود که ادعای ربوبیت و الوهیت میکرد و با همکاری درباریان و لشکریان خود به تعذیب بنیاسرائیل میپرداخت. (از این روی) موسی از پروردگار خود درخواست کرد که برادرش هارون را نیز با وی بهسوی فرعون بفرستد، چرا که وی زبان فصیحتری داشت، خداوند هم درخواست موسی را اجابت کرد و هارون را با وی فرستاد[۳].
[۱]– نگاه کنید به آیات ۳۲ – ۳۰ از سوره قصص.
[۲]– تفسیر قاسمی: ج ۱۶، ص ۱۴۷٫
[۳]– نگاه کنید به آیات ۳۵-۳۳ سوره قصص.