سبب اصلی ابتلای انسان به کفر و شرک همان غلو در حق بزرگان و صالحان است (۶)

شیخ الاسلام در کتاب «الاستغاثه» از یکی از معاصرین خود می‎گوید که او یاری طلبیدن از پیامبر صلی الله علیه و سلم را در همه اموری که در آن از خدا یاری و کمک خواسته می‎شود جایز قرار داده و در این مورد کتابی تالیف کرده است و می‎گوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم اموری از غیب را می‎داند که جز خداوند کسی آن را نمی‎داند. و از فردی دیگر همانند این شخص حکایت می‎کند که می‎گوید: آنچه خدا می‎داند پیامبر صلی الله علیه و سلم هم می‎داند و آنچه خداوند توانایی انجام دادن آن را دارد و پیامبر صلی الله علیه و سلم نیز توانایی انجام دادن آن را دارد.

و این سرّ بعد از پیامبر صلی الله علیه و سلم به حسن منتقل گردیده و سپس در فرزندان حسن تا اینکه به أبی الحسن شاذلی رسید و گفته‎اند این مقام قطب غوث است، و بعضی از اینها در مورد این ‎آیه: ﴿وَتُسَبِّحُوهُ بُکۡرَهٗ وَأَصِیلًا﴾ [الفتح: ۹]. «و او را صبح و شام به پاکی یاد کنید».

می‎گویند: پیامبر صلی الله علیه و سلم است که صبح و شام باید مورد تسبیح قرار گیرد. و بعضی می‎گویند که ما خدا و پیامبرش را عبادت می‎کنیم و اینگونه پیامبر صلی الله علیه و سلم را معبود قرار می‎دهند.

می‌گویم: و بوصیری گفته:

فإن من جُودِکَ الدنیا وضَرَّتَهَا

ومِن عُلُومِکَ عِلمَ اللَّوحِ والقَلَمِ

ای پیامبردنیا و آخرت بر آمده از سخاوت تو هستند و از جمله علوم ودانش‎هایت علم لوح و قلم است.

او در این شعر دنیا و آخرت را محصول سخاوت و بخشش پیامبر صلی الله علیه و سلم قرار داده و می‎گوید که پیامبر صلی الله علیه و سلم آنچه را که در لوح محفوظ است می‎داند.

و این چیزی است که شیخ الاسلام از آن مدرس نقل کرده است وهمه اینها کفر صریح هستند. و عجیب اینجاست که شیطان این کفر را در قالب محبت پیامبر صلی الله علیه و سلم و تعظیم و پیروی از ایشان به آنها ارائه می‎کند، آری شیطان اینگونه است، حق و باطل را در هم می‎آمیزد تا کسانی را که چارپا صفتان را چنان کند که از هر صدایی پیروی کنند کسانی که از روشنایی علم و دانش بهره نمی‎جویند و به رکن و اساس محکمی پناه نبرده‎اند، چون چنین چیزهایی تعظیم و بزرگداشت نیست، بلکه تعظیم در قلب و زبان است و آنها با تعظیم خیلی دور هستند و تعظیم با قلب این است که انسان معتقد باشد که پیامبر صلی الله علیه و سلم بنده و پیامبر خداست و ایشان را از خود، فرزندانش، والدینش و از همه مردم بیشتر دوست بدارد. و دو چیز این محبت را تصدیق می‎کند که عبارتند از:

یکی: توحید؛ چون پیامبر صلی الله علیه و سلم بیش از همه موحّد بود و ایشان تمام وسیله‎ها و اسباب شرک‌ورزی را از همه سو مسدود نمود، تا جایی که وقتی فردی به ایشان گفت: آنچه خدا و شما بخواهی. فرمود: «آیا مرا همتای خداوند قرار داده‎ای؟ بلکه هر آنچه فقط خدا بخواهد[۱]». و از قسم خوردن به غیر الله نهی کرد و فرمود که سوگند خوردن به غیر الله شرک است. و از نماز خواندن به سوی قبر، مسجد قرار دادن قبر، از جشن و مراسم گرفتن بر قبر و از روشن کردن چراغ بر آن نهی کرده است و اساس آیین پیامبر صلی الله علیه و سلم بر توحید است که توحید محور نجات است و هیچ کسی به اندازه‌ی ایشان به قول و فعل خود بر توحید تاکید نکرده است و هیچ کسی راهها و وسیله‎هایی که منجر به شرک می‎شود و مخالف توحید است را اینگونه مسدود نکرده است. پس تعظیم ایشان این است که در این خصوص از ایشان اطاعت شود نه اینکه به نام تعظیم و محبت با ایشان مخالفت شود.

دوم اینکه: باید در تمام امور و در اصول و فروعِ دین، فقط از پیامبر صلی الله علیه و سلم اطاعت کرد و در همه امور فقط ایشان را حاکم و داور قرار داد و به حکم ایشان باید راضی و خوشنود شد و تسلیم فرمان ایشان گشت و باید از مخالفت با حکم ایشان دوری کرد، تا فقط او حاکم و مقتدا باشد و سخن او فقط پذیرفته شود و هر سخنی که با قول ایشان مخالف باشد مردود است، همان‎طور که معبود فقط و تنها خداوند است و بیم و هراس و امید باید فقط از الله تعالی باشد و تنها از او یاری خواسته شود و فقط بر او توکل شود، خداوندی که برای رفع بلاها، سختی‎ها و آمرزش گناهان فقط به او امید بسته می‎شود و دنیا و آخرت برآمده از جود و سخاوت اوست؛ خداوندی که آفریده‎ها را فقط او آفریده، تنها به آنان روزی داده، می‎آمرزد، رحم می‎کند، هدایت و گمراه می‎نماید، سعادت و شقاوت تنها به دست اوست و غیر از او هر کسی که باشد خواه پیامبر صلی الله علیه و سلم خواه جبرئیل و غیره هیچ چیزی را در اختیار ندارند، پس تعظیم حقیقی و مطابق با گفتار و کردار تعظیم شده همین است و این تعظیم به سود دنیا و آخرت تعظیم کننده و لازم و ملزوم ایمانش می‎باشد.

اما تعظیم و بزرگداشت پیامبر صلی الله علیه و سلم با زبان این است که ایشان به آنچه سزاوارش می‎باشد ستایش شود، ستایش‌هایی که خداوند ایشان را به آن مدح نموده و آنچه خودش با آن خود را ستوده است، بدون افراط و تفریطی که قبرپرستان دچار آن گردیده‎اند آنها در مدح و ستایش پیامبر صلی الله علیه و سلم تا آخرین حد افراط کرده‎اند.

و تعظیم با جوارح و اعضا این است که از پیامبر صلی الله علیه و سلم اطاعت شود و برای اظهار و تحکیم دین ایشان تلاش و با مخالفان ایشان جهاد شود.

کوتاه سخن اینکه تعظیم مفید یعنی تصدیق گفته‎های پیامبر صلی الله علیه و سلم و اطاعت از فرامین ایشان و باز آمدن و دست کشیدن از آنچه ایشان از آن نهی کرده است و دوستی و دشمنی به خاطر ایشان و تنها ایشان را حاکم قرار دادن و به حکم ایشان راضی شدن و اینکه نباید طاغوتی انتخاب شود که برای داوری به گفته‎ها و اقوال او مراجعه شود که هر آنچه از گفته‎ها و اقوال پیامبر صلی الله علیه و سلم با گفته‎های آن طاغوت موافق باشد پذیرفته شود و آنچه مخالف با او باشد رد یا تأویل شود.

 خداوند، ملائکه، پیامبران و اولیای الهی شاهدند که قبرپرستان و دشمنان موحدین در همه‌ی امور پیامبر صلی الله علیه و سلم را حاکم قرار نمی‎دهند و فقط از او اطاعت نمی‎کنند. (والله المستعان)

مؤلف می‎گوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم می‎فرماید: «از افراط و غلو بپرهیزید؛ آنچه پیشینیان را هلاک کرد غلو وافراط بود»[۲]. در نسخه اصلی به این صورت از مؤلف  رحمه الله ثابت شده است و همچنین آن را بدون مرجع ذکر کرده است.

این حدیث را امام احمد، ترمذی[۳] و ابن ماجه از ابن عباس روایت کرده‌اند و این عبارت ابن ماجه است که می‎گوید: علی بن محمد از أبو اسامه از عوف از زیاد بن حصین از أبی عالیه از ابن عباس روایت می‎کند که گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم صبح روز جمره‌ی عقبه در حالی که سوار بر شترش بود گفت: «سنگریزه‎هایی برایم جمع‎آوری کن. آنگاه من هفت سنگریزه برداشته و به ایشان دادم، ایشان سنگریزه‎ها را در کف دست خویش تکان می‎داد و می‎گفت: به اندازه‌ی این سنگ‎ها، به طرف جمره پرتاب کنید و از غلو و افراط در دین بپرهیزید، آنچه کسانی را که پیش از شما بودند هلاک ساخت غلو در دین بود». این اسناد صحیح است و عوف همان اعرابی فرد ثقه و معروفی است.[۴]

گفته‌اش: (از غلو بپرهیزید …) شیخ الاسلام می‎گوید: این عام است و همه‌ی انواع غلو در اعتقادات و اعمال را شامل می‎شود و علت بیان این کلمه‌ی عام و فراگیر، زدن سنگریزه بود که شامل این موضوع می‌شود که فرمود سنگ‎هایی کوچک به اندازه‌ی این سنگ‎ها به طرف جمره پرتاب کنید، نه اینکه سنگ‎های بزرگ پرتاب کنید و فکر کنید که سنگ‎ها چون بزرگترند بهتر است و فرمود که از شیوه‌ی گذشتگان یعنی افراط دوری کنید و هر کسی مانند آنها افراط را در پیش بگیرد بیم آن می‎رود که هلاک شود.[۵]

می‎گوید: و مسلم از ابن مسعود روایت می‎کند که گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «سخت‌گیران هلاک شده‎اند»[۶]. سه بار این جمله را تکرار کرد.

گفته‌اش: (هَلَکَ المُتَنَطِعُون) خطابی می‎گوید: «متنطع: یعنی کسی که در چیزی تعمق و سخت‌گیری می‎کند و می خواهد بر اساس مذاهب اهل کلام چیزی را جستجو کند، آنهایی که به اموری می‌پردازند که به آنها ربطی ندارد و در چیزهایی فرو می‌روند که عقلشان به آن نمی‌رسد»[۷].

 

[۱]– حدیث صحیحی که تخریج آن قبلاً در «باب خوف از شرک» گذشت.

[۲]– مسند احمد ۱/۳۷۴، ۲۱۵، نسائی در سنن۳۰۵۷ ابن ماجه در سنن ۳۰۲۹، المعجم الکبیر طبرانی۱۲۷۴۷ صحیح ابن خزیمه۲۸۶۷ – ۲۸۶۸، صحیح ابن حبان۳۸۷۱ و مستدرک حاکم ۱/۴۶۶٫ و آن را به شرط بخاری و مسلم صحیح قرار داده و ذهبی او را تایید کرده و حدیث مذکور صحیح است.

[۳]– در ترمذی آن را نیافتم و بلکه ترمذی در ۳/۲۴۲ به آن اشاره کرده است.

[۴]– نگا: تقریب التهذیب ص۴۳۳٫

[۵]– اقتضاء الصراط المستقیم ص۱۰۶٫

[۶]– صحیح مسلم ش۲۶۷۰٫

[۷]– معالم السنن۴/۲۷۷٫

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …