سبب اصلی ابتلای انسان به کفر و شرک همان غلو در حق بزرگان و صالحان است (۳)

ابن جریر می‎گوید: «ابن حمید از مهران و او از سفیان از موسی از محمد بن قیس روایت می‎کند که «یغوث» «یعوق» و «نسر» افراد صالحی بودند و پیروانی داشتند که از آنها پیروی می‎کردند، وقتی ایشان مردند کسانی که از آنها پیروی می‎کردند، گفتند اگر تصاویر آنها را بسازیم با به یادآوردن آنها بیشتر برای عبادت تشویق خواهیم شد. از این رو تصاویر آنها را ساختند. وقتی این گروه از میان رفتند و نسل دیگری آمد شیطان آنان را وسوسه کرد و گفت: گذشتگان تصاویر بزرگان را می‎پرستیدند به سبب آنها باران می‎باریده است آنگاه آنان پرستش آن تصاویر را شروع کردند. سفیان از پدرش و او از عکرمه روایت می‎کند که فاصله بین آدم و نوح ده قرن بود و همه بر اسلام بودند.[۱]

ابن أبی حاتم از عروه بن زبیر روایت می‎کند: که اینها فرزندان آدم بودند و ودّ بزرگترین و نیکوترین آنها بود.[۲]و عمر بن شبه در «اخبار مکه» نیز از طریق محمد بن کعب قرظی این را روایت کرده است.[۳]

سهیلی در «التعریف» می‎گوید: یغوث فرزند شیث بن آدم بود و همچنین سواع و غیره؛  مردم به دعای آنها تبرک می‎جستند و هرگاه یکی از آنها می‎مرد مجسمه‎اش را می‎ساختند و به قصد تبرک به آن دست می‎کشیدند تا زمان مهلاییل[۴]. سپس به تدریج شیطان آنها را وسوسه کرد و به عبادت آن پرداختند و سپس این بت‌پرستی در میان عرب‎های جاهلیت رواج گرفت. ‎البته نمی‎دانم که این اسمها از کجا به عربها سرایت کرد آیا از سوی هندی‎ها؟ گفته شده: هندی‎های بعد از نوح، آغازگر بت‌پرستی بوده‎اند، و یا اینکه این نامها را شیطان به عرب‎ها القا کرده است.[۵]

فاکهی از ابن کلبی روایت می‎کند که گفت: عمرو بن ربیعه با جنی در ارتباط بود که پیش او می‎آمد، آن جن نزد او آمد و گفت: ندای ابا ثمامه را اجابت کن و بدون نکوهش و ملامت وارد شو. و به جده بیا بت‎هایی آماده خواهی یافت آن بت‎ها را به تهامه بیاور و نترس و سپس عرب‎ها را به پرستش آن فرا بخوان، مردم دعوت تو را می‎پذیرند.

آنگاه عمرو به ساحل جده آمده و آن جا بُت ودّ، سواع، یغوث و نسر را یافت، اینها بت‎هایی بودند که در دوران نوح و ادریس پرستش شده بودند و سپس طوفان این بت‎ها را به اینجا انداخته بود و ریگ‎ها آن را پوشانده بود، عمرو این بت‎ها را بیرون آورد و به تهامه برد و به موسم حج رفت و مردم را به عبادت این بت‎ها فرا خواند و مردم دعوت او را قبول کردند.

حافظ می‏گوید: عمرو بن ربیعه همان عمرو بن لحی است.[۶]

عمرو بن ربیعه سردار قبیله‌ی خزاعه بود؛ او اولین کسی بود که ذبح شتران را برای بت‌ها رواج دارد  و دین ابراهیم را تغییر داد و عرب‎ها قبل از او بر آیین پدرشان ابراهیم بودند تا اینکه عمرو در میان آنها پدید آمد و او شرک را به وجود آورد، چنان‎که ابن جریر از ابی هریره روایت می‎کند که گفت: از پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم شنیدم که به اکثم بن جَون گفت: «ای اکثم! عمرو بن لحی بن قمعه را در دوزخ دیدم و تو بیش از همه به او شباهت داری و او از همه به تو شباهت بیشتری دارد». اکثم گفت: ای رسول خدا آیا بیم آن داری که شباهت من به او به من ضرر برساند؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: نه، تو مؤمن هستی و او کافر و او اولین کسی بود که دین ابراهیم را تغییر داد و بحیره[۷] و سائبه[۸] و حامی را ایجاد کرد.[۹] سندش حسن است.

 

 

[۱]– تفسیر طبری۲۹/۹۸ – ۹۹ و در اسنادش محمد بن حمید رازی وجود دارد که متروک است.

[۲]– تفسیر ابن ابی حاتم ش۱۸۹۹۶ از طریق ابی حرزه از عروه.

[۳]– ابوالشیخ در العظمه ۵/۱۵۹۰ روایت کرده و در سند آن ابومعشر است که ضعیف است.

[۴]– همچنین می‌توان مهلائیل گفت. ابن کثیر در البدایه و النهایه ۱/۲۳۲ می‎گوید: این همان کسی است که فارس‎ها گمان می‎برند او پادشاه هفت اقلیم است. و می‎گویند او اولین کسی است که درختان را قطع کرد و شهرها و قلعه‎های بزرگی ساخت و اوست که شهر بابل و شهر شوش سفلی را ساخت و او شیطان و لشکریانش را شکست داد و آنان را به گوشه‎ و کناره و دره‎های کوهها آواره و فراری کرد. و گروهی از جن‎های سرکش را کشت و او تاج بزرگی داشت و برای مردم سخنرانی می‎کرد. حکومتش چهل سال ادامه یافت.

[۵]– در الروض الأنف ۱/۳۶ می‎گوید: مهلائیل یعنی ممدوح. و در زمان او بت‌پرستی آغاز شد و گفته‎اند او در ۸۹۵ سالگی وفات کرده است. نگا: لقطه العجلان ص۸۲٫

[۶]– فتح الباری ۸/۶۶۸ و نگا: اخبار مکه، فاکهی۵/۱۶۱٫

[۷]– بحیره به حیوانى میگفتند که پنج بار زائیده بود و پنجمین آنها ماده- و به روایتى نر- بود، گوش چنین حیوانى را شکاف وسیعى میدادند و آن را بحال خود آزاد میگذاشتند و از کشتن آن صرف نظر می‌کردند.
بحیره از ماده بحر به معنى وسعت و گسترش است و اینکه عرب دریا را بحر می‌گوید به خاطر وسعت آن است و اینکه بحیره را به این نام مى‌نامیدند به خاطر شکاف وسیعى بود که در گوش آن ایجاد می‌کردند. (مصحح)

[۸]– سائبه شترى بوده که دوازده بچه مى آورد، آن را آزاد میساختند و حتى کسى سوار بر آن نمیشد و به هر چراگاهى وارد میشد آزاد بود و از هر آبگاه و چشمه‌اى آب مینوشید کسى حق مزاحمت آن را نداشت. (از ماده سیب به معنى جریان آب و آزادى در راه رفتن است. (مصحح) 

[۹]– روایت ابن اسحاق همان طور که در سیره ابن هشام۱/۲۰۱- ۲۰۲ آمده است. تفسیر طبری۷/۸۶ و دیگران و اسنادش صحیح است.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …