این داستان مربوط به زنی است که همسرش را بسیار دوست می داشت، قلبش سرشار از محبت شوهرش بود.
ولی می ترسید مبادا در بهشت همراه او نباشد، و همسرش نباشد همان طور که در دنیا همسرش است.
این زن ام درداء همسر أبودرداء است، و أبو درداء از بزرگان صحابه است و به حکیم این امت، و سید قاریان دمشق معروف است.
ام درداء همیشه به سوی پروردگارش دعا می کرد، و می گفت: أبو درداء از من خواستگاری کرده، و در دنیا به ازدواجش در آمدم، پروردگارا من از تو، خواستگاری او را در بهشت خواهانم، و از تو می خواهم که او را در بهشت به ازدواج من در آوری.
ابودرداء خطاب به همسرش می گفت: پس اگر آن را می خواهی، و من قبل از تو فوت کردم، پس بعد از من با کسی ازدواج نکن.
أبو درداء قبل از همسرش فوت کرد، و أم درداء با وجودی که دارای جمال و زیبایی بود، ازدواج نکرد.
گفته شده: معاویه (رضی الله عنه) قصد خواستگاری ام درداء نمود، ولی او در جوابش گفت: به خدا قسم با هیچ مردی در دنیا ازدواج نخواهم کرد، تا ان شاء الله در بهشت با ابو درداء ازدواج کنم.