وقتی که برادران یوسف علیه السلام به سرای یوسف داخل شدند برادرش «بنیامین» را نزد خود جای داد و پنهانی بدو گفت من برادر تو «یوسف» هستم و از کارهایی که آنان کردهاند ناراحت مباش. هنگامی که یوسف علیه السلام باروبنه آنان را آماده کرد پیمانه قیمتی شاه را در بار برادرش «بنیامین» نهاد، پس از رهسپار شدن و پیمودن مسافتی، ندا دهندهای از اطرافیان یوسف علیه السلام فریاد برآورد ای کاروانیان شما دزدید و گفتند چه چیز گم کردهاید؟ گفتند: پیمانه شاه را گم کردهایم و هرکس آن را برگرداند بار شتری در برابر آن میگیرد، رئیس آنان هم تأکید کرد و گفت من شخصاً این پاداش را تضمین میکنم، برادران یوسف گفتند: به خدا سوگند شما از روی رفتار و کردار دو سفری که به اینجا آمدهایم هر آینه میدانید ما نیامدهایم تا در سرزمین مصر فساد و تباهی کنیم و ما هیچگاه دزد نبودهایم اطرافیان یوسف گفتند: اگر شما دروغ بگویید، سزای آن چیست؟ برادران یوسف گفتند: سزای آن کسی که دزدی کرده باشد، این است که هر کس آن پیمانه در بارش یافته شود، خودش بنده و گروگان سزای آن گردد، آری ما چنین ستمکاران را کیفر میدهیم.
یوسف علیه السلام نخست بارهای دیگران را پیش از بار برادرش «بنیامین» بازرسی کرد و سپس پیمانه را از بار برادرش بیرون آورد،
﴿فَبَدَأَ بِأَوۡعِیَتِهِمۡ قَبۡلَ وِعَآءِ أَخِیهِ ثُمَّ ٱسۡتَخۡرَجَهَا مِن وِعَآءِ أَخِیهِۚ کَذَٰلِکَ کِدۡنَا لِیُوسُفَۖ مَا کَانَ لِیَأۡخُذَ أَخَاهُ فِی دِینِ ٱلۡمَلِکِ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُۚ نَرۡفَعُ دَرَجَٰتٖ مَّن نَّشَآءُۗ وَفَوۡقَ کُلِّ ذِی عِلۡمٍ عَلِیمٞ٧۶﴾ [یوسف: ۷۶].
«پس [یوسف] پیش از [بررسی] بارِ برادرش، شروع به [بررسی] بارهای [دیگر] برادران کرد، آن گاه آبخوری پادشاه را از بار برادرش بیرون آورد. ما این گونه برای یوسف چاره اندیشی نمودیم؛ زیرا او نمیتوانست بر پایه قوانین پادشاه [مصر] برادرش را بازداشت کند مگر اینکه خدا بخواهد [بازداشت برادرش از راهی دیگر عملی شود]. هر که را بخواهیم [به] درجاتی بالا میبریم و برتر از هر صاحب دانشی، دانشمندی است».
«برادران گفتند: اگر این شخص دزدی میکند [خلاف انتظار نیست]؛ زیرا پیشتر برادر [ی داشت که] او هم دزدی کرد. یوسف [به مقتضای کرامت و جوانمردی] این تهمت را در دل خود پنهان داشت و نسبت به آن سخنی نگفت و این راز را فاش نساخت. در پاسخ آنان گفت: منزلت شما بدتر [و دامنتان آلودهتر از این] است [که ظاهرتان نشان میدهد] و خدا به آنچه بیان میکنید، داناتر است. (٧٧) گفتند: ای عزیز! او را پدری سالخورده و بزرگوار است، پس یکی از ما را به جای او بازداشت کن، بیتردید ما تو را از نیکوکاران میبینیم» (یوسف: ۷۷-۷۸)