حضرت علیه السلام به حد بلوغ و رشد رسید از بچگیاش معلوم بود که یک شخصیت ممتاز است و تمام گفتار و حرکات او شگفتانگیز و معجزهآسا بود.
خصوصاً در دوران کودکیش و در بستر گهوارهاش به سخن گفتن درآمد و تمام حرفهای دروغین و تهمتهای زده شده از طرف مردم را چون یک ابر تیره و تار از روی آسمان صداقت و حقیقت برطرف کرد. خداوند به قلب حضرت مریم علیها السلام الهام کرد که سرزمین شام و فلسطین را ترک کند و به طرف سرزمین مصر برود و الا «هیرودوس» که پادشاه شام و فلسطین بود اگر حضرت مریم علیها السلام در آنجا ماندگار میبود، پسرش را میکشت. حضرت مریم پنهانی به طرف مصر روانه شد. بعد از دوازده سال که حضرت مریم علیها السلام شنید «هیرودوس» مرده است به طرف سرزمین شام برگشتند وارد شهر «ناصریه» شدند و تا حضرت عیسی علیه السلام به سن ۳۰ سالگی رسید در آنجا ماندگار شدند به همین مناسبت است که به پیروان حضرت عیسی نصرانی گفته میشود.
خداوند در سن ۳۰ سالگی حضرت عیسی علیه السلام را به پیامبری برگزید و کتاب انجیل را به او وحی کرد. حضرت عیسی برابر دستور خداوند مردم را به خداشناسی دعوت میکرد. چنان که خداوند در قرآن میفرماید:
﴿وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡإِنجِیلَ فِیهِ هُدٗى وَنُورٞ وَمُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰهِ وَهُدٗى وَمَوۡعِظَهٗ لِّلۡمُتَّقِینَ﴾ [المائده: ۴۶]
«ما برای او انجیل نازل کردیم که در آن رهنمودی به سوی حق و نوری زداینده تاریکیهای جهل و نادانی و پرتو انداز بر احکام الهی بود و تورات را تصدیق میکرد که پیش از آن نازل شده بود و برای پرهیزگاران راهنما و پنددهنده بود».
حضرت عیسی علیه السلام همچنان به دعوت مردم به توحید ادامه میداد چنان که خداوند میفرماید:
﴿وَإِذۡ قَالَ عِیسَى ٱبۡنُ مَرۡیَمَ یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ إِنِّی رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَیۡکُم مُّصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیَّ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰهِ وَمُبَشِّرَۢا بِرَسُولٖ یَأۡتِی مِنۢ بَعۡدِی ٱسۡمُهُۥٓ أَحۡمَدُۖ فَلَمَّا جَآءَهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِینٞ۶﴾ [الصف: ۶].
«به یادآور زمانی را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل من فرستاده خدا به سوی شمایم و توراتی که پیش از من آمده است تصدیق میکنم و به پیغمبری که بعد از من میآید و نام او احمد است مژده میدهم اما هنگامی که آن پیغمبر «احمد نام» همراه با معجزات روشن و دلائل متقن به پیش ایشان آمد گفتند: این جادوی آشکاری است».
بعضی از مفسرین میگویند: مقصود از فاعل «جاء» حضرت عیسی است یعنی اما هنگامی که حضرت عیسی همراه با معجزات روشن و دلائل آشکار و متقن به پیش بنی اسرائیل آمد گفتند: این جادوی آشکاری است و عیسی ساحر است.
حضرت عیسی علیه السلام در جواب آنها گفت: من که ادعای پیامبری دارم و شما را به خداپرستی و خداشناسی دعوت میکنم دارای معجزاتی هستم که ادعای مرا تأیید میکند. چنان که قرآن میفرماید:
﴿أَنِّیٓ أَخۡلُقُ لَکُم مِّنَ ٱلطِّینِ کَهَیَۡٔهِ ٱلطَّیۡرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیۡرَۢا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۖ وَأُبۡرِئُ ٱلۡأَکۡمَهَ وَٱلۡأَبۡرَصَ وَأُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۖ وَأُنَبِّئُکُم بِمَا تَأۡکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَهٗ لَّکُمۡ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ﴾ [آل عمران: ۴۹].
«من از گِل برای شما چیزی به شکل پرنده میسازم و در آن میدَمم که به اراده و مشیّت خدا پرندهای [زنده و قادر به پرواز] میشود، و کور مادرزاد و مبتلای به پیسی را بهبود میبخشم؛ و مردگان را به اِذن خدا زنده میکنم؛ و شما را از آنچه میخورید و آنچه در خانههایتان ذخیره میکنید خبر میدهم؛ مسلماً اگر مؤمن باشید این [معجزات] برای شما نشانهای [بر صدق رسالت من] است».