روایت شده است که آسیه دختر مزاحم همسر فرعون پنهانی ایمان آورد و از بتپرستی دست کشید. روزی آسیه در برابر آینه ایستاد تا موی سر خود را شانه زند، شانه از دستش افتاد و شکست و گفت: خدایا سلطنت فرعون را مانند این شانه از بین ببر. فرعون این سخن را شنید و در حالت خشم و غضب گفت: آیا شما هم به موسی ایمان آوردید؟ آسیه گفت: بلی. فرعون گفت: اگر از این کار دست نکشی ترا مورد شکنجه و آزار قرار میدهم. آسیه گفت: هر چه میخواهی انجام بده. فرعون دستور داد که دست و پای او را میخ بزنند. در این هنگام حضرت جبرئیل آمد و گفت: ای آسیه خداوند میفرماید: چه میخواهد برایش انجام میدهم. آسیه گفت:
﴿رَبِّ ٱبۡنِ لِی عِندَکَ بَیۡتٗا فِی ٱلۡجَنَّهِ وَنَجِّنِی مِن فِرۡعَوۡنَ وَعَمَلِهِۦ وَنَجِّنِی مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾ [التحریم: ۱۱].
«خداوند از میان مؤمنان زن فرعون را مثل زده است، وقتی که گفت: پروردگارا برای من در بهشت نزد خودت خانهای بنا کن و مرا از فرعون و کارهایش رهایی بخش و از این مردمان ستمکاره نجات ده».
خداوند دعای آسیه همسر فرعون را قبول کرد و وفات فرمود. از آنجا که این همه پند و اندرز و تبلیغ و موعظه حضرت موسی علیه السلام برای اصلاح فرعونیان و دست کشیدن آنان از بتپرستی و اذیت و آزاد مؤمنین هیچ فایدهای نداشت، حضرت موسی علیه السلام و هارون برادرش به مناجات ایستادند و از خداوند خواستند که آن قوم مشرک و بدکار را نابود گرداند. حضرت موسی علیه السلام گفت: پروردگارا تو به فرعون و فرعونیان در دنیا زینت و بهجت جهان، یعنی فرزندان و قدرت فراوان و نعمت و دارایی سرشار دادهای و عاقبت آن این شده است که بندگانت را از راه تو به در میبرند و گمراهشان میکنند.
﴿رَبَّنَآ إِنَّکَ ءَاتَیۡتَ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَأَهُۥ زِینَهٗ وَأَمۡوَٰلٗا فِی ٱلۡحَیَوٰهِ ٱلدُّنۡیَا رَبَّنَا لِیُضِلُّواْ عَن سَبِیلِکَۖ رَبَّنَا ٱطۡمِسۡ عَلَىٰٓ أَمۡوَٰلِهِمۡ وَٱشۡدُدۡ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ فَلَا یُؤۡمِنُواْ حَتَّىٰ یَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِیمَ﴾ [یونس: ۸۸].
و موسی گفت: «پروردگارا! فرعون و اشراف و سرانش را در زندگی دنیا زیور و زینت [بسیار] و اموال [فراوان] دادهای که [نهایتاً مردم را] از راه تو گمراه کنند، پروردگارا! اموالشان را نابود کن و دلهایشان را سخت گردان که ایمان نیاورند تا آنکه عذاب دردناک را ببینند».
﴿قَالَ قَدۡ أُجِیبَت دَّعۡوَتُکُمَا فَٱسۡتَقِیمَا﴾ [یونس: ۸۹].
خداوند فرمود: «دعای شما «موسی و هارون» پذیرفته شد پس بر راستای راه پا برجا باشید».
(و استقامت به خرج دهید و از انبوه مشکلات نهراسید و از راه و برنامه کسانی پیروی نکنید که ناآگاهند).
﴿فَأَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِمُ ٱلطُّوفَانَ وَٱلۡجَرَادَ وَٱلۡقُمَّلَ وَٱلضَّفَادِعَ وَٱلدَّمَ ءَایَٰتٖ مُّفَصَّلَٰتٖ فَٱسۡتَکۡبَرُواْ وَکَانُواْ قَوۡمٗا مُّجۡرِمِینَ١٣٣﴾ [الأعراف: ۱۳۳].
«پس هر زمان به مصیبت و نکبتی دچارشان کردیم و از جمله: سیل، ملخ، شپش، قورباغه و خونیکه بر اثر بیماریهای گوناگون از آنان ریخته میشود بر آنان فرستادیم که هر یک معجزه جداگانه و روشنی بود. اما آنان تکبر ورزیدند چرا که انسانهای گناهکاری بودند».
﴿وَلَمَّا وَقَعَ عَلَیۡهِمُ ٱلرِّجۡزُ قَالُواْ یَٰمُوسَى ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ بِمَا عَهِدَ عِندَکَۖ لَئِن کَشَفۡتَ عَنَّا ٱلرِّجۡزَ لَنُؤۡمِنَنَّ لَکَ وَلَنُرۡسِلَنَّ مَعَکَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ١٣۴﴾ [الأعراف: ۱۳۴].
«و هرگاه عذاب بر آنان فرود آمد، گفتند: ای موسی! پروردگارت را به پیمانی که با تو دارد [و آن مستجاب کردن دعای توست] برای ما بخوان که اگر این عذاب را از مابرطرف کنی یقیناً به تو ایمان میآوریم و بنی اسرائیل را با تو روانه میکنیم..».
﴿فَلَمَّا کَشَفۡنَا عَنۡهُمُ ٱلرِّجۡزَ إِلَىٰٓ أَجَلٍ هُم بَٰلِغُوهُ إِذَا هُمۡ یَنکُثُونَ١٣۵﴾ [الأعراف: ۱۳۵].
«پس هنگامی که عذاب را تا مدتی که [می باید همه] آنان به پایان مهلتان میرسیدند از ایشان برطرف کردیم، به دور از انتظار پیمانشان را میشکستند».