همچنان که حضرت داود علیه السلام عالم و آگاه به قوانین صدور حکم و دادگری بوده است، حضرت سلیمان پسرش نیز این چنین بوده است و بلکه چنان که آیه قرآن نشان میدهد داناتر و آگاهتر از پدرش بوده است. برای مثال قرآن میفرماید و برای حضرت محمد صلی الله علیه وسلم بازگو میکند که یاد کن داود و سلیمان را هنگامی که درباره کشتزاری که گوسفندان شخصی شبانگاهان در آن چریده و تباهش کرده بودند، داوری میکردند و ما شاهد داوری آنان بودیم. قصه قضاوت بدین گونه بود که گوسفندان شخصی شبانه داخل کشتزار کسی شدند و مایه زیان و ضرری گشتند. داود گفت: گوسفندان در برابر ضرر و زیان وارده به کشاروز داده میشوند ولی حضرت سلیمان مخالف این رأی بود و گفت: کشاورزی از فرآورده گوسفندان استفاده کند بدان اندازه که خسارت دیده است سپس گوسفندان به صاحب خود برگردانده میشوند. خداوند میفرماید: هر کدام از این دو راه پیشنهادی دادگرانه بود ولی ما بهترین راه حل در مسئله قضاوت را به سلیمان فهماندیم و به هر یک از آن دو، داوری و دانش آموختیم و کوهها و پرندگان را در ذکر و تسبیح با داود همراه ساختیم و ما این کار را میکردیم و انجام چنین کارهایی در برابر قدرت ما چیزی نیست.
روزی حضرت داود علیه السلام سوابق بزرگواری وصفناپذیر حضرت ابراهیم، حضرت اسحاق و حضرت یعقوب علیهم السلام را مطالعه میکرد در دل خود گفت: خدایا این بزرگواران به وسیله چه طاعت و عبادتی بدین درجه ممتاز رسیدهاند؟ خداوند حضرت داود را مورد عتاب قرار داد و بر او وحی کرد و فرمود: ای داود من این شخصیتها را به چنان درد و ابتلائی گرفتار کردم که قابل تحمل برای هر کس نیست ولی ایشان بر این مصیبتها صبر جمیل را نشان دادند تا به این درجه عظیمی رسیدند. حضرت داود علیه السلام گفت: من هم میتوانم چنین صبری را بر ابتلا داشته باشم. بعداً حضرت جبرئیل نازل شد و گفت: ای داود بسیار آسوده بودی ولی خودت را به مصیبت گرفتار کردی پس خودت را برای صبر کردن بر مصیبت آماده کن. گویا حضرت داود علیه السلام در حدود ۹۹ همسر داشته است یک پسر به نام «اوریا» پسر حنان به دختری به نام سابغ دختر شائع علاقه داشت و میخواست با او ازدواج کند تقدیر الهی حضرت داود علیه السلام لشکری را برای جهاد آماده کرد و با توجه به این که این پسر علاقه به جهاد داشت شرکت کرد ولی مدت زیادی گذشت آن جوان پیدا نشد و هیچ کس او را ندید و از طرفی حضرت داود علیه السلام هنگامی که آن دختر را میبیند و گویا این زن مادر حضرت سلیمان است. در نتیجه خداوند حضرت داود را مورد عقاب قرار میدهد چنان که خداوند در سوره «ص» این جریان را بازگو میکند و میفرماید:
﴿وَهَلۡ أَتَىٰکَ نَبَؤُاْ ٱلۡخَصۡمِ إِذۡ تَسَوَّرُواْ ٱلۡمِحۡرَابَ٢١﴾ [ص: ۲۱].
ای محمد، آیا داستان شاکیان به تو رسیده است که وقتی از اوقات از دیوار عبادتگاه نه از درگاه خانه به سوی داود بالا رفتند. ناگهان بر داود وارد شدند و ناگهان در برابرش ظاهر گشتند و از ایشان ترسید و گمان برد که قصد کشتن وی را دارند. بدو گفتند: مترس ما دو نفر شاکی هستیم و یکی از ما بر دیگری ستم کرده است تو در میان ما به حق و عدل داوری کن و ستم روا مدار و ما را به راستای راه رهنمود فرما.
یکی از آن گفت: این برادر من است و او ۹۹ میش دارد و من تنها یک میش دارم و وی به من میگوید آن را به من واگذار چرا که این یکی هم از من باشد بهتر است و هیچی از یکی خوبتر است و او بر من در سخن چیره شده است چون از لحاظ فصاحت و بلاغت از من گویاتر و رساتر است و مرا مغلوب و منکوب قدرت منطق خود کرده است و نیز با اصرار زیادی که در این باره میورزد خسته و درماندهام، نموده است. داود گفت: مسلماً او با درخواست یگانه میش تو برای افزودن آن به میشهای خود به تو ستم روا میدارد اصلاً بسیاری از آمیزگاران و کسانی که با یکدیگر سروکار دارند نسبت به همدیگر ستم روا میدارند مگر آنان که واقعاً مؤمند و کارهای شایسته میکنند ولی چنین کسانی هم بسیار اندک و کم هستند. داود ÷ گمان برد که ما او را آزمودهایم و اندازه هراس او از دیگران و نیز نجوه قضاوت وی را به محک آزمایش زدهایم پس از پروردگار خویش آمرزش خواست و به سجده افتاد و توبه کرد. به هر حال ما این ترک اولی و سیئه مقربین را به او بخشیدیم و وی را مشمول لطف و محبت خود قرار دادیم و او در پیشگاه ما دارای مقام والا و برگشتگاه زیبا است که بهشت برین و نعمتهای فردوس اعلی است.