حضرت ایوب u یکی از پیامبرانی است که خداوند چهار بار در قرآن نام او را برده است. حضرت ایوب u پسر «عیص» پسر حضرت «اسحاق» پسر حضرت «ابراهیم س» است. محل تولدش ولایت شام بوده است. خداوند بزرگ مال و ثروت و دارایی زیادی را به او عطا فرموده بود. همسرش دختر حضرت یوسف علیه السلام به نام «رحمه» بوده است. حضرت ایوب u به اندازهای دارای زهد و تقوا و بخشش و سخاوت بود که حتی مورد حسادت فرشتگان قرار گرفت و از طرفی هم به سبب چنین فضایلی که حضرت ایوب داشت شیطان به اندازهای ناراحت و غمگین بود که همیشه در صدد انحراف او بود چنان که خداوند میفرماید: ﴿وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَآ أَیُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلشَّیۡطَٰنُ بِنُصۡبٖ وَعَذَابٍ۴١﴾ [ص: ۴۱]. «و بنده ما ایوب را یاد کن، هنگامی که پروردگارش را ندا داد که شیطان [به سبب رنج و شکنجهای که دچارش هستم] مرا سرزنش و شماتت میکند [تا از رحمت تو دلسردم کند]».
با اراده الهی در حدود هفت سال به مرض جذام مبتلا گردید. اهریمن فرصت را غنیمت شمرد و وسوسه را در دل همسرش رحمه انداخت و به حضرت ایوب علیه السلام گفت چرا در این حال و وضعیتی که داری از خدا نمیخواهی که ترا شفا دهد. حضرت ایوب علیه السلام از این سخن ناراحت شد و سوگند خورد و فرمود: اگر شفا یافتم صد تازیانه به تو میزنم. و بعداً فرمود: دیگر من از تو انجام هیچ کاری را برای خودم نمیخواهم. حضرت ایوب علیه السلام تنها ماند و چون خود را تنها دید کسالتش هم شدیدتر میشد، در حال گریه و زاری از خدا خواست که به او شفا بدهد. چنان که خداوند میفرماید:
﴿وَأَیُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ٨٣ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَکَشَفۡنَا مَا بِهِۦ مِن ضُرّٖ﴾ [الأنبیاء: ۸۳-۸۴].
«و ایوب را [یاد کن] هنگامی که پروردگارش را ندا داد که مرا آسیب و سختی رسیده و تو مهربانترین مهربانانی. (٨٣) پس ندایش را اجابت کردیم و آنچه از آسیب و سختی به او بود برطرف نمودیم».
﴿ٱرۡکُضۡ بِرِجۡلِکَۖ هَٰذَا مُغۡتَسَلُۢ بَارِدٞ وَشَرَابٞ۴٢﴾ [ص: ۴۲].
«[به او گفتیم:] با پایت به زمین بکوب، این آبی است برای شسشتو، آبی سرد و آشامیدنی».
به وسیله حضرت جبرئیل راه بهبودی و دوای شفادهنده را به او یاد دادیم و گفتیم پای خود را به زمین بکوب هنگامی که چنین کرد چشمه آبی بر جوشید. بدو پیام دادیم این آبی است که هم برای شستوشوی تنت مفید است و هم برای نوشیدن گوارا و سودمند است هنگامی که با آب چشمه خود را شست از این مرض نجات یافت و بهبودی حاصل کرد و بعداً حضرت ایوب علیه السلام از کلبه ویرانهاش بیرون آمد و شروع به گردش کرد ناگاه زنی را روی پلی یافت که گریه و فریاد و ناله و زاری سر میداد از او پرسید چه چیزی برای شما رخ داده است؟ آن زن گفت شوهرم در حدود هفت سال است که به مرض جذام گرفتار شده است و نام او ایوب است. حضرت ایوب گفت هنگامی که سالم بود و به این مرض مبتلا نشده بود شبیه چه کسی بود، آن زن گفت: شبیه تو بود. حضرت ایوب گفت: من ایوب هستم و خدا مرا از این مرض نجات داده است و به من شفا بخشیده است. آن زن هم گفت: من رحمه همسر تو هستم بالآخره به دیدار یکدیگر شاد شدند خدا را شکر کردند و به کلبه خود برگشتند.