روش متقدمین در تفسیر

برای از بین بردن گمان قبلی می‌گویم:

اساس این گفته درماندگی از خواندن و بی‌خبری از روش و طریقه‌ی متقدمان در تفسیر می‌باشد، و آن این‌که‌ تفسیرِ لفظ به یکی از اجزا و یا معناهای آن است، یا این‌که‌ تفسیرشان برای مثال بر یکی از معناهای کلی آن لفظ تطابق داشت. چنانچه این فرموده خداوند متعال را تفسیر کرده‌اند:

﴿وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ٢٠١﴾ [البقره: ۲۰۱].

«کسانی از آن‌ها می‌گویند: پروردگارا، در دنیا و آخرت به ما نیکی عطا فرما و ما را از عذاب آتش دور نگه‌دار».

می‌گویند: حسنه در این دنیا به معنای همسر صالح است. برخی از آن‌ها گفته‌اند: رزق حلال و فراوان است. و برخی دیگر گفته‌اند: فرزند صالح و… غیره. تردیدی نیست که این اقوال قسمتی از معنای حسنه هستند، یا به عبارتی، یکی از معانی آن هستند. و اگر متکلم طریقه تفسیر آن را نداند این تعداد اقوال را اختلافاتی در تفسیر معنای لفظ قرار می‌دهد، و لذا می‌گوید: برخی مفسران این چنین گفته‌اند و برخی دیگر آن چنان. در حالی که معنای کلی همه‌ی اقوال یکی است. و این الفاظ متعدد نمونه یا جزئی از آن کلی هستند.

شیخ الإسلام ابن تیمیه در [مقدمه فی التفسیر / ج ۵، ص ۱۲] می‌فرماید:

«اختلاف بین سلف در تفسیر قرآن اندک است… و بیشتر اقوالی که به ظاهر اختلاف دارند مربوط به اختلاف تنوع است نه تضاد. و این به دو شیوه است:

این‌که‌ هر یک از مفسران منظور عبارت را با الفاظی غیر از الفاظ دیگری تعبیر می‌کنند، زیرا بر معنایی غیر از معنای دیگری در مسمی دلالت می‌کند ولی در هر حال مسمی یکی است».

شیخ الإسلام برای این قسم چند مثال می‌زند، بعنوان مثال: در جواب پرسش از «ذکر» در آیه‌ی:

﴿وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا یَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا١١٢﴾ [طه: ۱۱۲].

«هر کس از یاد من دل بگرداند، در واقع زندگی تنگ و سختی خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور می‌کنیم».

بعد از سخن طولانی می‌فرماید: «منظور این است که فهمیده شود که ذکر همان کلام نازل شده الهی، یا ذکر کردن او توسط بنده است، لذا مساویست اگر گفته شود: «ذکری»، «کتابی»، «کلامی»، «هدای» یا از این قبیل، زیرا مسمی یکی است».

دسته‌ی دوم: یکی از جزئیات یا برخی از جزئیات یک اسم عام به عنوان مثال ذکر کرده‌اند نه برای تعریف مشخص و دقیق اسم عام (تسمیه‌ی جزء به اسم کل) به عنوان نمونه:

﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ﴾ [فاطر: ۳۲].

«سپس این کتاب را به آن بندگان خود که برگزیده بودیم به میراث دادیم، پس برخی از آن‌ها بر خود ستمکارند، و برخی از ایشان میانه‌رو، و برخی از آنان در کارهای نیک خدا پیشگامند».

معلوم است که «ظالم بر نفس» کسی است که واجبات را ضایع نموده و انجام‌دهنده‌ی محرمات است. و «مقتصد» کسی است واجبات را به جا آورده و ترک کننده‌ی محرمات است. «سابق» نیز در مفهوم مقتصد وجود دارد، یعنی کسانی که در نیکی‌ها و عبادات به خاطر نزدیکی به خدا سبقت جستند».

سپس شیخ الإسلام بیان می‌کند که هر کدام از مفسرین این معنی کلی را به شکلی از شکل‌ها یا جزئی از اجزای طاعات ذکر کرده‌اند. برخی نیز «سابق» را به کسی که در اول وقت نماز می‌گذارد، تفسیر کرده‌اند و «مقتصد» را به کسی که در اثنای وقت نماز می‌خواند و «ظالم بر نفس» کسی است که وقت عصر را تا زردی غروب به تأخیر می‌اندازد. در این میان عده‌ای «سابق» را به کسی که همراه زکات، صدقه می‌دهد، تفسیر کرده‌اند و «مقتصد» را به کسی که زکات می‌دهد و «ظالم بر نفس» را به خورنده‌ی ربا تعبیر کرده‌اند.

در پایان می‌فرماید: «این دو صنفی که در تنوع تفسیر ذکر کردیم یا به خاطر تنوع اسم‌ها و صفات است، یا بخاطر ذکر انواع مسمی و اقسام مختلف آن مانند تمثیلات. و این دو روش، شیوه‌ی غالب در تفسیر سلف بوده که گمان می‌شود مختلف هستند (در حالیکه چنین نیست)».

امام شاطبی در [موافقات ۴/۱۴۰ـ۱۴۴] می‌فرماید:

از موارد خلاف یکی این است که‌ به‌ عنوان خلاف اعتبار نمی‌شود، که‌ این نیز دو نوع دارد:

اول: اقوال اشتباهی که مخالف با نصوص قطعی شریعت هستند.

دوم: اقوالی که در ظاهرشان خلاف است ولی در واقع این طور نیست. و این بیشتر در تفسیر کتاب و سنت می‌آید. مفسرانی یافت می‌شوند که معانی الفاظ قرآن ‌را به شیوه‌ها و الفاظ مختلفی در ظاهر، از سلف نقل کرده‌اند. وقتی که آن‌ها را از نظر بگذرانی برخورد تفاسیر بر سر یک معنا را می‌یابی. اگر امکان این باشد که بدون این‌که‌ خللی به هدف گوینده وارد شود، اقوال جمع شوند نقل اختلاف در خصوص آن صحیح نیست… و واجب است در مورد آن تحقیق شود، و نقل اختلاف در مسأله‌ای که در واقع حاوی اختلاف نمی‌باشد، اشتباه است، همانگونه که نقل توافق در محل مورد اختلاف صحیح نیست.

شاطبی از اسبابی که شخص را در این خطا می‌اندازند، ده تا را نام برده است:

این‌که در تفسیر آیه‌ای، چیزی را از پیامبرصلی الله علیه و سلم یا یکی از صحابه یا غیره نقل کنند، اما روایت نقل شده‌ تنها شامل برخی از عبارت باشد، سپس مفسر مسایل دیگری را در تفسیر آیه‌ بیان می‌نماید و مفسران این دو را معنی جدا از هم می‌دانند لذا گمان می‌برند که اختلاف در آن است. همان‌گونه‌ که برای معنای لفظ «المن» نان نازک، زنجبیل، ترنج، نوشابه مخلوط با آب را نقل کرده‌اند که این لفظ در بر دارنده‌ی همه‌ی آن‌ها است، زیرا خداوند با آن نعمت بر آنان منت نهاده است. بنابر این، در حدیث آمده: «الکمأه من المن الذی أنزل الله على بنی إسرائیل» «سماروغ از منت‌هایی است که خداوند با فرستادن آن برای بنی اسرائیل بر آن‌ها منت گذاشته است».

چیزهایی را ذکر کنند که در معنا مترادف باشند طوری که همه تحت یک معنا درآیند. لذا تفسیر درباره‌ی آن یک قول می‌شود و گمان می‌کنند اگر خلاف لفظ نقل شود خلاف محض است. لذا در مورد «السلوی» گفته‌اند: پرنده‌ای است شبیه بلدرچین. یا گفته شده: پرنده‌ای سرخی که دارای فلان صفت است، یا پرنده‌ای در هند که بزرگتر از گنجشک خانگى است. مثال‌های این طوری به شرط اتفاق معنا نقلشان صحیح است.

مفسری قولی را طبق تفسیر لغوی ذکر کرده باشد و دیگری طبق تفسیر معنوی. که هر دو تا با هم به یک حکم بر می‌گردند.

زیرا دیدگاه لغوی به اصل وضع بر می‌گردد و دیدگاه معنوی به بکارگیری معنا در استعمال. همچنان که در مورد این آیه گفته‌اند:

﴿وَمَتَاعًا لِلْمُقْوِینَ٧٣﴾ [الواقعه: ۷۳].

یعنی: و منفعتى براى مسافران قرار داده‏ایم. یا گفته‌اند: «المقوین» یعنی: کسانی که وارد سرزمین خشک و خالی (بی‌آب و علف) می‌شوند. یا ﴿تُصِیبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَهٌ﴾ [الرعد: ۳۱] یعنی: آفتی که ناگهان بدان دچار می‌شوند. یا گفته شده: سریه‌ای از سرایای رسول الله  صلی الله علیه و سلم. و چیزهایی از این قبیل…

اختلاف در گرفتن معنای واحد. لذا گروهی آن را حمل بر مجاز نموده و گروهی بر حقیقت. در حالی که مطلوب و مقصود از هر دو یکی است. چنانچه در آیه‌ای مثل این آیه اختلافات بسیاری بدین شیوه بین مفسران روی داده است:

﴿یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ﴾ [الروم: ۱۹].

«زنده را از مرده خارج می‌گرداند و مرده را از زنده». عده‌ای از آن‌ها زندگی و مرگ را حمل بر حقیقت آن دو دانسته، و عده‌ای بر مجاز حمل کرده‌اند. اما اختلافی در واقع شدن معنای آن دو نیست…

اختلاف در تعبیر از معنی مورد نظر، در حالیکه معنی همه یکی است.

مقاله پیشنهادی

فضیلت سفارش به قرآن

عَنْ طَلْحَهَ ابْنِ مُصَرِّفٍ قَالَ: سَأَلْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ أَبِی أَوْفَى: آوْصَى النَّبِیُّ صلی الله …