در منهج ابن تیمیه : رتبه ی اول به نصوص(قرآن و حدیث) اختصاص داشت. با وجود این دو منبع، دیگر نیازی به غیر نبود. به این دلیل که رسول تمام اصول دین را بیان داشته و از دنبال نمودن بدعت ها نهی فرموده اند. در این میان عقل به عنوان راهی که ما را به ایمان می رساند، از نقش اصلی خود تجاوز نمی کند. ابن تیمیه در خط مشی خود از استاد خویش، امام احمد ابن حنبل : پیروی می کند[۱].
اما در منهج معتزله عقل صدر نشین است و بالاترین مقام را به عقل داده و آن را وسیله ومبنای استنباط قرار می دهند. لیکن ابن تیمیه : این برنامه و منهج را اشتباه دانسته است. چرا که آنان به سند و نقل هر چند هم که صحیح و ثابت باشد، توجهی ندارند. هیچ اطلاعی از علم حدیث و سندهای آن ندارند. و گاهاً اگر حدیثی را موافق با رای خویش یافتند بدون درکِ متن و سندِ حدیث ، آن را نقل می کنند[۲]. لذا مقدم نمودن دیدگاه عقلی بر دلیل شرعی خطا و اشتباه است و هر آنچه با نقلِ صحیح در تضاد باشد، با عقلانیت صریح هم مخالف است.
یقیناً در کتاب الله و سنت، عمومِ اصول دین و مسایل توحید، صفات، قضا و قدر، نبوت و معاد موجود است و تمام آیات سمعی و عقلی همه با هم موافق و برابراند. از دیدگاه ابن تیمیه : اختلافِ میان متکلمین، جای طعنه و خرده گیری دارد. چرا که وی از این رو اختلافِ مذکور را ناپسند و بی سند می داند که حقیقت را بیان نمی دارد. و از آنچه پیامبران آورده اند و با عقل صریح و سرشتِ الهی که مردمان را بر آن آفریده و موافق است، دور میدارند. از نظر ابن تیمیه : ندامت و پشیمانی اشاعره ی کلامی در پایان عمر بر ناکارآمدی و ضعف علم کلام دلالت دارد[۳].
ابن تیمیه : بارها و بارها در کتابها و مناظراتش تلاش نمود که اثبات نماید، سلف رحمهم الله در کنار استنباط و نظر ، اهل روایت و نقلِ حدیث هم بودند. آنها ترجیح می دادند تلاشها و اوقات خویش را صرف کارهای بی نتیجه و ناکارآمد نکنند. چرا که می دیدند کتابِ اللهِ و سنت رسول الله برایشان کافی است.
بنای فکر اسلامی را کاملا بر اساس و بنیادِ عقیده، شریعت، عبادات، نظم و اخلاق بر پا نمودند. اگر امت اسلامی اراده دارد دوباره بدون دخالت دیگران زمام امورش را به دست گیرد، باید روش سلف را دنبال کند. این مطلب همان مفهومِ سخن عبدالله بن مسعود ا است که میگوید: مَن کان منکم مُستَنّاً فلیستَنَّ بمَن قد مَاتَ، فإنَّ الحَیَّ لا تؤمَنُ علیه الفتنه، أولئک أصحابُ رسول ِالله r، کانوا أبرَّ هذه الأمه قلوباً، وأعمقها علماً، وأقلّها تکلّفاً، قومٌ اختارهمُ اللهُ لصحبهِ نبیّه، وإقامهِ دینه، فاعرِفوا لهم حقَّهم، وتمسِّکوا بدینِهم فإنهم کانوا على الهدى المستقیم): (هر کدامتان می خواهد روشی برگزیند، روش گذشتگان که از دنیا رفته اند را برگزیند[۴].
چرا که نمی توان از به فتنه افتادن فردِ زنده در امان بود. آنان که رفتند، اصحاب رسول الله ص بودند. ایشان نیکو دلترین، عالمترین و کمتکلّفترین مردانِ این امت بودند. گروهی بودند که الله ﻷ آنان را برای همصحبتی پیامبرخویش ص و برپا دارندگان دینش برگزید. شما نیز قدر و منزلت آنان را بدانید و به دینِ آنها چنگ آویزید. زیرا ایشان رهروان راه راست بودند[۵].