در حدیث وارد شده که ام المومنین عائشه می گوید: رسول خدا فرمودند: «أَقِیلُوا ذَوِی الْهَیْئَاتِ عَثَرَاتِهِمْ إِلَّا الْحُدُودَ»:[۱] «از لغزش های افراد شرافتمند (که به بدی شهرت ندارند) چشم پوشی کنید جز در حدود الهی». لغزش های علما و اشتباهات آنان برای دو گروه فتنه می شوند:
گروه اول: کسانی که این عالم را بزرگ پنداشته و او را بر حق و صواب می دانند. بلکه نزدیک است او را معصوم شمرده و بدی هایش را نیکی پندارند.
گروه دوم: کسانی که به نکوهش و تخطئه وی روی آورده و بلکه اشتباهات وی را سبب نابودی نیکی هایش می شمارند.
اما حق آن است که عدالت در مورد آنها رعایت شود. و عدالت در حق آنان تعظیم و احترام و بزرگداشت پیشینیان این امت است که مستحق تعظیم می باشند: علما و اهل حل و عقد و صالحان و نیکو کاران آنها؛ و این باید با اعتراف به این مسأله همراه باشد که هر انسانی نیکی ها و بدی هایی دارد که بر مبنای آنها دوست داشته شده و مدح و ستایش می شود و با او دشمن شده و نکوهش می شود و این بر حسب نیکی ها و بدی هایی است که در وجود وی می باشد.[۲]
۳- چشم پوشی از لغزش های کسانی که نیکی های آنان غلبه دارد:
و این مهم با تأمل در حدیث توقف شتر پیامبر در مسیر حدیبیه مشهود است. چنانکه با توقف شتر مردم گفتند: قصواء (نام شتر پیامبر) سرکشی کرد. اما رسول خدا فرمودند: «مَا خَلَأَتْ القَصْوَاءُ، وَمَا ذَاکَ لَهَا بِخُلُقٍ، وَلَکِنْ حَبَسَهَا حَابِسُ الفِیلِ»: «قصوا سرکشی نمی کند و چنین عادتی هم ندارد، ولی کسی که فیل ها را از حرکت باز داشت (اشاره به داستان ابرهه دارد) او را از حرکت باز داشته است». [۳]
ابن حجر در مورد این حدیث به نکته ای تربیتی اشاره می کند و می گوید: «جایز است بر چیزی بر مبنای عادتش حکم شود هرچند جایز است حکم دیگری بر او داده شود. بنابراین اگر شخصی دچار لغزش شد، چنانکه از همانند وی این لغزش بعید به نظر می رسد، در این صورت آن لغزش به وی منسوب نمی شود و از کسی که آن را به او نسبت می دهد، پذیرفته نمی شود».[۴]
سعید بن مسیب رحمه الله می گوید: «هیچ عالم و شرافتمند و صاحب فضلی نیست مگر اینکه در او عیبی هست. اما کسی که فضل وی از نقصش بیشتر است، به خاطر فضلش، نقص وی از بین می رود چنانکه چون نقص وی غلبه داشته باشد، فضل وی را از بین می برد».[۵]
۴- رعایت انصاف در برخورد با حاکم با بر شمردن و غلبه ی نیکی های وی:
در گفتگویی میان مِسور بن مخرمه و معاویه بن ابوسفیان، مسور عیب های معاویه را بر شمرد که معاویه اعتراف کرد از گناهان بری نیست. و گفت: «ای مسور، آیا امور اصلاحی ما در امر عموم مردم را می شماری، چرا که هر نیکی پاداش ده برابر دارد. یا اینکه گناهان را شمرده و نیکی ها را رها می کنی؟ ای مسور، آیا گناهانی داری که می ترسی اگر بخشیده نشوند، تو را هلاک خواهند کرد؟ مسور گفت: آری؛ معاویه گفت: خداوند در امید مغفرت و بخشش، تو را سزاوارتر از من قرار نداده است. به خدا سوگند اصلاح من بیش از تو می باشد. از آن پس مسور جز به خوبی در مورد معاویه سخن نگفت».[۶]
[۱] – مسند احمد: ۶/۱۸۱؛ ابو داود: ۴/۱۳۳؛ حدیث: ۴۳۷۵؛ کتاب الحدود. و آلبانی در الصحیحه: ۶۳۸ آن را صحیح دانسته است.
[۲] – قواعد فی التعامل مع العلماء: ۱۴۲ عبدالرحمن بن معلا اللویحق
[۳] – نگ: صحیح بخاری، کتاب الشرک، باب ۱۵، حدیث: ۲۷۳۱، فتح الباری: ۵/۲۴۰
[۴] – فتح البخاری: ۵/۲۵۰
[۵] – ابن عبدالبر، التمهید: ۲/۴۸؛ و با این خصلت است که دوستی تداوم خواهد داشت و ارتباط تقویت خواهد شد.
[۶] – نزهه العقلاء: ۲۴۲-۲۴۴؛ السیر: ۳/۱۱۹-۱۶۲