خداوند متعال میفرماید:
﴿وَإِذۡ قَالَ عِیسَى ٱبۡنُ مَرۡیَمَ یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ إِنِّی رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَیۡکُم مُّصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیَّ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰهِ وَمُبَشِّرَۢا بِرَسُولٖ یَأۡتِی مِنۢ بَعۡدِی ٱسۡمُهُۥٓ أَحۡمَدُۖ فَلَمَّا جَآءَهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِینٞ ۶﴾ [الصف: ۶].
«و (بیاد بیاور) هنگامیکه عیسی پسر مریم گفت: ای بنیاسرائیل! بدرستی که من فرستادهی خدا به سوی شما هستم در حالی که توراتی را که پیش از من آمده است، تصدیق میکنم و به پیامبری که بعد از من میآید و نام او احمد است مژده میدهم. (ولی) هنگامیکه (عیسی)[۱] همراه با معجزات روشن و دلایل متقن به پیش آنان آمد، گفتند: این جادوی آشکاری است».
در این آیه تصریح شده است به اینکه عیسی علیه السلام بعنوان پیامبر بنیاسرائیل مبعوث شده است. ولی عیسی علیه السلام آنان را با «یا بنیاسرائیل» مورد خطاب قرار داده است و مانند موسی علیه السلام «یا قومی» را بکار نبرده است، چراکه عیسی علیه السلام فاقد پدر بوده و نسبتی با آنان نداشته است تا قوم او به حساب بیایند[۲].
آلوسی هم در این زمینه گفته است: عیسی علیه السلام در خطاب به آنها تعبیر «یا قومی» را بکار نبرده است، چون از جانب پدر نسبتی با آنان نداشته است اگرچه مادرش مریم از همهی آنان عالی نسبتر بوده است[۳].
از آنجائیکه حضرت عیسی علیه السلام مصدق تورات بوده و مژدهی آمدن پیامبر خاتم به نام احمد را همانطور که در تورات ذکر شده داده است و رسالت وی مخالفتی با تورات نداشته و این خود بیانگر آن بوده که دین او مؤیّد تمام پیامبران گذشته و آینده بوده است، یهودیان میبایست به او ایمان میآوردند ولی با وجود اینکه در گهواره به سخن آمد و با معجزات مختلف مورد تأیید خداوند قرار گرفت، به او ایمان نیاوردند بلکه او را تکذیب کردند و تلاش نمودند که وی را به قتل برسانند[۴].
حضرت عیسی علیه السلام مژدهی آمدن حضرت محمد صلی الله علیه و سلم را با نام «احمد» داده است و احمد یکی از نامهای پیامبر گرامی اسلام است.
حسان (شاعر پیامبر) گفته است:
صلّی الأله ومن یَحُفّ بعرشه | والطیّبونَ علی الـمبارکِ أحمد |
«خداوند و فرشتگانی که عرش او را احاطه کردهاند و پاکان بر نام مبارک احمد صلوات و رحمت میفرستند».
امام مالک و بخاری و مسلم و غیر آنان از جبیر بن مطعم روایت کردهاند که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «إِنَّ لِی أَسْمَاءً أَنَا مُحَمَّدٌ وَأَنَا أَحْمَدُ وَأَنَا الْحَاشِرُ الَّذِى یُحْشَرُ النَّاسُ عَلَى قَدَمِی وَأَنَا الْمَاحِی الَّذِى یُمْحَى بِیَ الْکُفْرُ وَأَنَا الْعَاقِبُ»[۵].
«من نامهای مختلفی دارم از جمله: محمد، احمد، حاشر یعنی کسی که دیگران بعد از او زنده میشوند، ماحی یعنی کسی که خداوند به وسیلهی او کفر را نابود میکند، و عاقب یعنی کسی که پیامبری بعد از او نخواهد آمد».
[۱]– البته بعضی هم گفتهاند: زمانی که محمدr با معجزات روشن و دلایل متقن پیش ایشان آمد.
[۲]– تفسیر زمخشری: ج ۴، ص ۵۲۴٫ تفسیر قرطبی: ج ۱۸، ص ۸۳٫ تفسیر ابن عطیه: ج ۴، ص ۴۲۹٫
[۳]– تفسیر آلوسی: ج ۲۸، ص ۸۵٫ تفسیر فتح البیان: ج ۱۴، ص ۱۰۱٫
[۴]– تفسیر آلوسی، ج ۲۸، ص ۸۵٫ تفسیر فتح البیان: ج ۴، ص ۱۰۱٫
[۵]– تفسیر آلوسی: ج ۲۸، ص ۸۶٫ تفسیر فتح البیان: ج ۱۴، ص ۱۰۱٫