دیه(۲)

مقدار دیه ی کفار:
کافر چه اهل کتاب باشد یا مجوس یا بت پرست یا از دیگر اصناف کفار باشد، دیه¬ی مرد کافر نصف دیه¬ی مرد مسلمان و دیه¬ی زن کافر نصف دیه¬ی زن مسلمان میباشد. یکسان است که دیه¬ی نفس باشد یا دیه¬ی اعضا و جوارح یا جراحت و زخم؛ و تفاوتی نمی¬کند که قتل از نوع عمد یا خطا باشد.
بنابراین همه¬ی آنها کافر می¬باشند. چراکه اهل کتاب پس از بعثت رسول خدا به اسلام کفر ورزیدند و از لحاظ کفر با کفار یکسان می¬باشند و نیز همه¬ی کفار در وارد شدن به دوزخ و دیه یکسان هستند مگر در مواردی که دلیل شرعی اهل کتاب را از دیگران متمایز می¬داند چنان¬که شریعت اسلامی ازدواج با زنان اهل کتاب را جایز شمرده و نیز به خوردن ذبائح آنها اجازه داده  است درحالی¬که این مسائل در مورد سایر کفار مصداق ندارد.
۱- خداوند متعال می¬فرماید: «وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِیناً فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَهِ مِنَ الْخَاسِرِینَ» (آل عمران: ۸۵) «و هرکس که دینی غیر از اسلام برگزیند، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران است».
۲- و از عمرو بن شعیب از پدرش از جدش از رسول خدا روایت است که فرمودند: «دیه¬ی کافر نصف دیه¬ی مومن است».  

دیه ی جنین
چون با جنایت وارد شده بر مادر، جنین وی مرده متولد شده و در واقع سقط¬جنین صورت بگیرد، دیه¬ی آن یک برده یا کنیز به قیمت ۵ شتر می¬باشد. یعنی معادل یک¬دهم دیه¬ی مادرش؛ و دیه¬ی برده، قیمت آن می¬باشد کم باشد یا زیاد؛
از ابوهریره روایت است که دو زن از قبیله¬ی هذیل با یکدیگر درگیر شده و یکی از آنها سنگی به سوی دیگری پرتاب کرد و باعث سقط جنین وی ¬شد. رسول خدا در مورد جنین آن زن چنین قضاوت کرد که خون¬بهایش یک برده یا کنیز می¬باشد.  

قتل ذمی
کشتن ذمی، مستامن یا معاهد حرام است و هرکس او را بکشد مرتکب گناه بزرگی شده است.
و ولیِ امر او را با در نظر گرفتن تحقق مصلحت و دفع مفسده تعزیر می¬کند.
از عبدالله بن عمرو روایت است که رسول خدا فرمودند: «هرکس فرد معاهدی (کافری که با مسلمانان عهد و پیمان بسته است) را بکشد، بوی بهشت به مشامش نمی¬رسد. با اینکه بوی بهشت از مسافت چهل سال راه به مشام می¬رسد».  

حکم دیه زمانی که جانی بمیرد:
چون کسی دیگری را بکشد و پس از آن جانی بمیرد، قصاص ساقط می¬شود چراکه با مرگ جانی، محل قصاص (که خود اوست) معدوم می¬باشد. و تنها حق اولیای مقتول در باب دریافت دیه یا بخشیدن آن باقی می¬ماند.

۲- دیه در کمتر از نفس
اقسام جنایت:
چون جنایت در کمتر از نفس واقع شود و عمدا باشد، قصاص به آن تعلق می¬گیرد و این زمانی است که مجنی¬علیه جانی را نبخشد. و اگر جنایت از نوع خطا یا شبه عمد باشد، قصاص ندارد. بلکه در صورت نبخشیدن مجنی¬علیه، دیه واجب می¬شود.

اقسام دیه در کمتر از نفس
دیه در کمتر از نفس به سه بخش تقسیم می¬شود:
بخش اول: دیه¬ی اعضا
۱- عضوهایی که در بدن انسان بیش از یکی نیستند: دیه¬ی هریک از این اعضا برابر است با یک دیه¬ی کامل انسان؛ اعضایی مانند: بینی؛ زبان؛ آلت¬تناسلی مرد، ریش، پوست، کمر و… و از این قبیل است از بین رفتن شنوایی، بینایی، سخن گفتن، عقل؛
۲- اعضایی که در بدن انسان جفت هستند: مانند دو چشم، دو گوش، دو لب، دو بیضه، دو دست، دو پا، دو فک، دو باسن، دو لب آلت تناسلی زن، دو پستان زن و … به هریک از این دو عضو، نصف دیه تعلق می¬گیرد. و به هر دوی آنها با هم یک دیه¬ی کامل تعلق می¬گیرد.
و چون کاربرد یکی از آنها از بین رود، نصف دیه به آن تعلق می¬گیرد. و اگر کاربرد هر دوی آنها از بین رود، دیه کامل به آنها تعلق می¬گیرد. و چون کسی یک چشم باشد و چشمش سالم باشد، در صورت از بین رفتن آن، یک دیه¬ی کامل به آن تعلق می¬گیرد.
۳- اعضایی که از آنها در بدن انسان چهار تا می¬باشد؛ مانند پلک¬های دو چشم؛ به هریک از پلک¬ها یک چهارم دیه¬ی کامل تعلق می¬گیرد و به تمام آنها دیه¬ی کامل تعلق می¬گیرد.
۴- اعضایی که از آنها ده تا در بدن انسان می¬باشد: مانند انگشتان دست و پا؛ به هریک از انگشتان یک¬دهم دیه¬ی کامل تعلق می¬گیرد. و به هر ده انگشت یک دیه¬ی کامل تعلق می¬گیرد. و به بندهای هر انگشت یک سوم دیه¬ی انگشت تعلق می¬گیرد و هریک از دو بند انگشت ابهام نصف دیه¬ی انگشت ابهام تعلق می¬گیرد.
و اگر در طی جنایتی انگشتی کاربرد خود را از دست بدهد، یک¬دهم دیه به آن تعلق می-گیرد و اگر همه¬ی انگشتان کاربرد خود را از دست بدهند، یک¬دیه¬ی کامل به همه¬ی آنها تعلق می¬گیرد.
خداوند متعال می¬فرماید: «إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاء ذِی الْقُرْبَى وَیَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» (نحل: ۹۰) «به راستی الله به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می‌دهد و از فحشا و منکر و ستم نهی می‌کند و شما را پند می‌دهد؛ شاید متذکر شوید».

دیه ی دندان ها:
تعداد دندان¬های انسان ۳۲ عدد می¬باشد. چهار دندان¬ ثنایا (پیشین)، ۴ دندان¬ ربایی و ۴ دندان¬ نیش و ۲۰ دندان اطراف می¬باشد. هر طرف ده تا؛
دیه¬ی هریک از دندان¬ها ۵ شتر می¬باشد و دیه¬ی تمام دندان¬ها ۱۶۰ شتر است.

دیه ی مو:
به هریک از چهار نوع موی انسان در صورت از بین رفتن یک دیه¬ی کامل تعلق می-گیرد. که عبارتند از: موهای سر؛ موهای ریش؛ موهای دو ابرو؛ مژه¬های دو چشم. به هریک از دو ابرو نصف دیه و به هریک از مژه¬ها یک¬چهارم دیه تعلق می¬گیرد.

دیه ی عضو فلج:
دیه¬ی دست فلج، چشمی که نمی¬بیند، دندانی که کور است، در صورت از بین رفتن، یک¬سوم دیه¬ی کامل این اعضا می¬باشد.

بخش دوم: دیه ی زخم های سر و جراحت های سایر بدن
زخم¬های سر ده نوع هستند که دیه¬ی پنج تای آنها حکومت است و دیه¬ی پنج تای آنها مقدار شرعی مشخصی می¬باشد.

اما زخم¬هایی که به آنها حکومت تعلق می¬گیرد:
۱- حارصه: خراش و شکاف پوست است بدون اینکه خون جاری شود.
۲- بازله: زخمی است که مقدار اندکی خون از آن جاری می¬شود.
۳- باضعه: زخمی است که گوشت را می¬شکافد.
۴- متلاحمه: جراحتی است که موجب بریدگی عمیق گوشت شود اما به پوست نازک روی استخوان نرسد.
۵- سمحاق: جراحتی است که از گوشت بگذرد و به پوست نازک روی استخوان برسد.
این زخم¬های پنج¬گانه به آنها دیه¬ی مشخص در شریعت تعلق نمی¬گیرد بلکه در آنها حکومت می¬باشد.

حکومت: حکومت به این معناست که مجنی¬علیه شخصی سالم و برده در نظر گرفته شده و قیمت آن در حال برده بودن مشخص می¬شود و نیز اُفت قیمت وی در حالت زخمی شدن وی به صورت¬های پنج¬گانه محاسبه می¬شود. و مقدار افت قیمت با این فرض، همچون نسبت وی به دیه¬ی کامل می¬باشد. و قاضی به اجتهاد خود مقدار و میزان بهای پرداختی آن¬را مشخص می¬کند. و در تعیین حکومت مقدار درد و زیان و تغییر شکل را لحاظ می¬کند.

اما زخم¬های پنج¬گانه¬ای که برای آنها در شریعت دیه¬ی مشخصی تعیین شده است:
۱- موضحه: زخمی است که به استخوان رسیده و استخوان را نمایان کرده است. و دیه¬ی آن در شریعت ۵ شتر می¬باشد.
۲- هاشمه: زخمی است که در آن استخوان شکسته و خرد شده باشد. دیه¬ی آن ۵ شتر است.
۳- منقله: زخمی است که در آن استخوان شکسته و خرد شده و علاوه بر آن جابجا شده باشد. دیه¬ی آن ۱۵ شتر می¬باشد.
۴- مامومه: زخمی است که به قدری عمیق است که به پوشش نازک مغز استخوان رسیده است. دیه¬ی آن یک¬سوم دیه¬ی کامل است.
۵- دامغه: زخمی است که به داخل مغز نفوذ کرده است. دیه¬ی آن یک¬سوم دیه¬ی کامل است.

دیه ی جائفه
جائفه عبارت است از زخمی که به درون شکم یا پشت یا سینه یا حلق و … نفوذ کند.
اگر جراحت در سایر اعضای بدن باشد مانند پشت، شکم، سینه، چون به درون آنها نفوذ کند یک¬سوم دیه بدان تعلق می¬گیرد. و اگر به درون آن نفوذ نکند مانند زخمی شدن گوشت دست و پا و … بدان حکومت تعلق می¬گیرد.

بخش سوم: دیه ی استخوان
۱- چون استخوان دنده بشکند، سپس ترمیم شود، دیه¬ی آن یک شتر است.
۲- چون استخوان ترقوه بشکند سپس ترمیم شود، دیه¬ی آن یک شتر است و در دو استخوان ترقوه دو شتر می¬باشد.
۳- در شکسته شدن ساعد یا بازو یا ران یا ساق چون ترمیم شوند، دو شتر دیه تعلق می¬گیرد.
۴- چون استخوان¬های مذکور ترمیم نشوند، به آنها حکومت تعلق می¬گیرد.
چون کمر بشکند و ترمیم نشود، یک دیه¬ی کامل به آن تعلق ¬می¬گیرد. و سایر استخوان-ها به آنها حکومت تعلق می¬گیرد.
مجنی¬علیه حق ندارد به جای دیه از جانی بخواهد هزینه¬های درمان وی را بپردازد. بلکه مقدار مشخص شده¬ی دیه در شریعت به او داده می¬شود، کم باشد یا زیاد؛ و او نیز باید به حکم الله و رسولش راضی باشد. «وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ حُکْماً لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ» (مائده: ۵۰) «چه کسی بهتر از الله، برای گروهی که یقین دارند، حکم می‌کند؟!».
در باب احکامی که بیشتر بیان شد، ابوبکر بن محمد بن عمرو بن حزم از پدرش از جدش از رسول خدا روایت می¬کند که پیامبر خدا به اهل یمن نامه¬ای با محتوای میراث و سنت¬ها و دیه نوشت که در آن آمده است: «دیه¬ی نفس صد شتر است؛ در بریدن بینی از بیخ دیه کامل است. و در زبان دیه کامل، در دو لب دیه کامل، در دو بیضه دیه کامل، در آلت تناسلی مرد دیه¬ی کامل، در کمر دیه¬ی کامل، در دو چشم دیه¬ی کامل، در یک پا نصف دیه، در زخم مامومه یک¬سوم دیه، در جائفه یک¬سوم دیه کامل، در منقله ۱۵ شتر، در هر انگشت از انگشتان دست و پا ده شتر، در هر دندان پنج شتر و در جراحت موضحه ۵ شتر می¬باشد. و مرد در برابر زن کشته می¬شود و بر صاحبان طلا هزار دینار می¬باشد».

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …