شبهۀ دیگری که برای اثبات نظرشان میآورند، این است که میگویند: کسی که بخواهد در حکم مسئلهای استدلال کند و بیندیشد، در شبهات غوطهور میشود و همانا استدلالکنندگان زیادی گمراه شدهاند؛ پس دوری از خطر و طلب سلامت اولی است، در جواب میگوییم: تقلیدکنندگان زیادی از یهود و نصاری گمراه شدهاند، پس به چه دلیلی بین تقلید خود و تقلید سایر کفار فرق قائل میشوید، آنجا که کفار میگویند: «بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّهٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ»([۱]) «بلکه ایشان میگویند: ما پدران و نیاکان خود را بر آئینی یافتهایم و ما نیز بر پی آنان میرویم.»
سپس میگوییم: هرگاه معرفت و شناخت واجب باشد، بنابراین تقلید، جهل و گمراهی است، گویی اینکه تقلید را به خاطر ترس از دچار شدن به شبهات واجب میدانید؛ مثل کسی که خودش را از تشنگی و گرسنگی میکشد از ترس اینکه اگر غذا بخورد و آب بنوشد، لقمهای غذا یا جرعهای آب در گلویش گیر کند و مثل مریضی میماند که از معالجه و مداوایش خودداری میکند از ترس اینکه مبادا در معالجهاش خطایی بکنند و مثل کسی میماند که تجارت و کشاورزی را از ترس صاعقه رها میکند و فقر را از ترس فقرا اختیار میکند.
دلیل دیگری که برای اثبات نظرشان به آن استدلال میکنند، استنادشان به این آیه است: ﴿مَا یُجَٰدِلُ فِیٓ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ﴾([۲]) «هیچ کسی در مقابل آیات خدا پرخاشگری نمیکند و به ستیز نمیایستد. مگر آنان که کافر باشند.» که خداوند متعال از مجادله در تقدیرات الهی و استدلال در آن نهی کرده است، در جواب میگوییم: در این آیه خداوند متعال از مجادلۀ باطل نهی کرده است؛ چنانکه میفرماید: ﴿وَجَٰدَلُواْ بِٱلۡبَٰطِلِ لِیُدۡحِضُواْ بِهِ ٱلۡحَقَّ﴾([۳]) «و به ناحق جدال و نزاع ورزیدهاند، تا به وسیلۀ باطل حق را نابود و برطرف کنند.» و از مجادلۀ صحیح نهی نکرده است، چون در جای دیگری میفرماید: ﴿وَجَٰدِلۡهُم بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُۚ﴾([۴]) «و با ایشان به شیوۀ هرچه نیکوتر و بهتر گفتگو کن.»
همچنین آیات متعدد دیگری نیز دلالت بر بطلان دیدگاه آنان مینماید از جمله: ﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَیۡسَ لَکَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ﴾([۵]) «ز چیزی دنبالهروی مکن که از آن ناآگاهی.»؛ ﴿وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ١۶٩﴾([۶]) «اینکه آنچه را نمیدانید به خدا نسبت دهید» و ﴿قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ١١١﴾([۷]) «بگو: اگر راست میگوئید دلیل خویش را بیاورید.» تمام این آیات، از تقلید نهی و به علم امر میکنند و به خاطر آن علما شأن عظیمی دارند، همچنانکه خداوند میفرماید: ﴿یَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖۚ﴾([۸]) «خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و بهره از علم دارند، درجات بزرگی میبخشد.»، و پیامبر صلی الله علیه و سلم میفرماید: «یرث هذا العلم من کل خلف عدوله ینفون عنه تاویل الجاهلین و انتحال المبطلین و تحریف الغالین»([۹]) «از هر نسلی این علم (؛یعنی دین) را انسانهای عادل فرا میگیرند و آن را از تأویل افراد نادان و نسبتدادن به افراد باطل و تحریف افراد غالی مصون میدارند.»
پر واضح است که چنین امری با تقلید حاصل نمیشود؛ بلکه تنها با علم حاصل میشود. در این راستا ابن مسعود گفته: «لا یکون أحدکم إمّعه! قالوا: وما الأمّعه یا أبا عبدالرحمن؟ قال: یقول: إنما أنا مع الناس إن اهتدوا اهتدیت و إن ضلوا ضللت ألا لیوطن أحدکم نفسه على أن کفر الناس أن لا یکفر.»([۱۰])([۱۱]) «إمعه نباشید! گفته شد ای ابا عبدالرحمن إمّعه به معنای چیست؟ گفت: شخص میگوید من با مردمم، اگر هدایت یافتن منم هدایت یافتهام و اگر گمراه شدند من نیز گمراه خواهم بود آگاه باشید خود را طوری محکم و تربیت کنید که اگر مردم کافر شدند، نفستان کافر نشود.»
- دربارۀ وجود اجماع بر وجوب تقلید شوکانی میگوید: عجیبتر از این، آن است که برخی از متأخرین اصولی، این نظر را به اکثر اصولیون نسبت میدهند و حجت آنها را اجماع بر عدم انکار علما بر مقلدین قرار دادهاند. اگر منظور اجماع سه قرن برتر صدر اسلام است، ادعایی باطل است؛ زیرا اصلاً تقلید در بین آنها وجود نداشته است. تقلید را نمیشناختند، آن را نشنیده بودند، بلکه کسی که ناتوان بوده، از عالمی در بارۀ مسئلۀ پیش آمده، میپرسید. عالم هم با نصوصی که از کتاب وسنّت میدانست، فتوی میداد. این عمل، هیچ ربطی به تقلید نداشت؛ بلکه این استفتاء، از باب طلب حکم الله و سؤال از حجت شرعی، در مسئله، بوده است… تقلید فقط شامل عمل به رأی است نه عمل به روایت.([۱۲])
([۹]) (ضعیف): این روایت از طریق ابوهریره وعبدالله بن عمر وعبدالله بن عمرو بن العاص وابوالدرداء وعبدالله بن عباس وجابر بن عبدالله ومعاذ بن جبل وعلی بن ابی طالب وانس بن مالک وعبدالله بن مسعود وابوامامه واسامه بن زید وابراهیم بن عبدالرحمن از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت شده است:
اما طریق ابراهیم بن عبدالرحمن: ابن ابی حاتم، الجرح والتعدیل (ج۲ص۱۷) / عقیلی، الضعفاء الکبیر (ج۴ص۲۵۶) / ابن عبدالبر، التمهید (ج۱ص۵۸) / ابن وضاح، البدع (ش۱) از طریق (الحسن بن عرفه و عبدالله بن مسلمه القعنبی واسد بن موسی) روایت کردهاند: «نا إسماعیل بن عیاش عن معان بن رفاعه السلامی عن إبراهیم بن عبد الرحمن العذری قال قال رسول الله صلى الله علیه و سلم: یحمل هذا العلم من کل خلف عدوله ینفون عنه تحریف الغالین وانتحال المبطلین وتأویل الجاهلین.»
و اسماعیل بن عیاش هم متابعه شده وابن ابی حاتم، الجرح والتعدیل (ج۲ص۱۷) ابن عبدالبر، التمهید (ج۱ص۵۹) / بیهقی، السنن الکبری (ش۲۱۴۴۰و۲۱۴۳۹) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۷ص۳۷و۳۸) / ابونعیم، معرفه الصحابه (ش۷۳۲) / خطیب بغدادی، شرف اصحاب الحدیث (ص۲۹) / بیهقی، السنن الکبری (ش۲۱۴۴۰) / ابن عدی، الکامل (ج۲ص۷۹) از طریق (مبشر بن اسماعیل وبقیه بن الولید) روایت کردهاند: «عن معان بن رفاعه عن أبی عبد الرحمن العذری قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم…».
ومعان بن رفاعه هم متابعه شده وبیهقی، السنن الکبری (ش۲۱۴۴۰) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۷ص۳۸) از طریق (عیسى بن محمد النحاس وابراهیم بن ایوب) روایت کردهاند: «حدثنا الولید یعنی ابن مسلم حدثنا إبراهیم بن عبد الرحمن حدثنا الثقه من أشیاخنا قال قال رسول الله (صلى الله علیه وسلم) نحوه.» اما این روایت «ضعیف» است چرا که إبراهیم بن عبد الرحمن العذری «تابعی» است وامام ابن حبان گفته است: «یروى المراسیل» [ابن حبان، الثقات (ج۴ص۱۰)] ومعلوم نیست که این روایت را از چه کسی شنیده: «حدثنا الثقه من أشیاخنا.»
اما طریق ابوالدرداء رضی الله عنه: طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج۹ص۱۶۸) روایت کرده است: «حدثنا (ابوبکر) ابن أبی داود قال حدثنا محمد بن عبد العزیز بن محمد الواسطی قال حدثنا بقیه بن الولید عن رزیق أبی عبد الله الألهانی عن القاسم أبی عبد الرحمن عن أبی الدرداء رضی الله عنه قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: یحمل هذا العلم من کل خلف عدوله ینفون عنه تحریف الغالین وانتحال المبطلین وتأویل الجاهلین.» اما این روایت «ضعیف» است چرا که بقیه بن الولید «کثیرالتدلیس از ضعفاء ومجهولین» بوده وعنعنه کرده است [ابن حجر، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس (ش۱۱۷)].
اما طریق ابوامامه رضی الله عنه: عقیلی، الضعفاء الکبیر (ج۱ص۹) روایت کرده است: «حدثنا محمد بن داود بن خزیمه الرملی قال حدثنا محمد بن عبد العزیز الرملی ویعرف بالواسطی قال حدثنا بقیه عن زریق أبی عبد الله الألهانی عن القاسم أبی عبد الرحمن عن أبی أمامه قال قال رسول الله صلى الله علیه و سلم: یحمل هذا العلم من کل خلف عدوله ینفون عنه تحریف الغالین وانتحال المبطلین وتأویل الجاهلین.» اما این روایت «منکر» است چرا که محمد بن داود بن خزیمه الرملی توثیق «معتبر» نشده ودر طریق ابوالدرداء رضی الله عنه دیدیم که امام ابوبکر بن ابی داود، این روایت را با همین اسناد و متن، از مسند ابوالدرداء رضی الله عنه روایت کرده است. از طرفی دیدیم که بقیه بن الولید «کثیرالتدلیس از ضعفاء ومجهولین» بوده وعنعنه کرده است [ابن حجر، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس (ش۱۱۷)].
اما طریق ابوهریره رضی الله عنه: دو طریق دارد؛ طریق اول: طریق اول: طبرانی، مسندالشامیین (ج۱ص۳۴۴) / ابوالفضل المقریء، احادیث فی ذم الکلام واهله (ش۶۹۲) / خطیب بغدادی، شرف اصحاب الحدیث (ص۲۸) از طریق (عبد الرحمن بن یزید بن جابر و عبد الرحمن بن یزید بن تمیم) روایت کردهاند: «علی بن مسلم البکری حدثنی أبو صالح الأشعری عن أبی هریره عن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال: یحمل هذا العلم من کل خلف عدوله ینفون عنه تحریف الغالین وانتحال المبطلین وتأویل الجاهلین.» اما اسنادش «ضعیف» است چرا که چیزی از علی بن مسلم البکری نیافتم و «مجهول» است.
طریق دوم: عقیلی، الضعفاء (ج۱ص۱۰) ومن طریقه ابن عبدالبر، التمهید (ج۱ص۵۹) روایت کردهاند: «حدثنا أحمد بن داود القومسی قال حدثنا عبدالله بن عمر الخطابی قال حدثنا خالد بن عمرو عن اللیث بن سعد عن یزید بن أبی حبیب عن أبی قبیل عن عبدالله بن عمرو وأبی هریره قالا قال رسول الله صلى الله علیه و سلم: یحمل هذا العلم من کل خلف عدوله فذکره» اما این اسناد «موضوع» است چرا که خالد بن عمرو بن محمد القرشی: امام یحیی بن معین میگوید: «کان کذابا؛ یکذب حدث عن شعبه أحادیث موضوعه» و امام صالح بن جزره میگوید: «کان یضع الحدیث» و امام احمد بن حنبل میگوید: «لیس بثقه یروى أحادیث بواطیل؛ احادیثه موضوعه» و امامان بخاری و ابوزرعه و زکریا ساجی میگویند: «منکر الحدیث» و امام ابوحاتم میگوید: «متروک الحدیث ضعیف» وامام نسایی میگوید: «لیس بثقه» وامام ابوداود میگوید: «لیس بشیء» و امام ابن حبان میگوید: «کان ینفرد عن الثقات بالموضوعات لایحل الاحتجاج بخبره» وامام ابن عدی چند حدیث از وی از لیث بن سعد را آورده و سپس میگوید: «هذه الأحادیث کلها باطله و عندی أنه وضعها على اللیث؛ و نسخه اللیث عن یزید عندنا لیس فیها من هذا شیء و له غیر ما ذکرت و عامتها أو کلها موضوعه و هو بین الأمر من الضعفاء» امام ذهبی در تلخیص مستدرک میگوید: «خالد وضّاعٌ» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۳ص۱۰۹) / مستدرک (ش۷۸۷۳)].
اما طریق عبدالله بن عمرو بن العاص رضی الله عنهما: عقیلی، الضعفاء (ج۱ص۱۰) ومن طریقه ابن عبدالبر، التمهید (ج۱ص۵۹) روایت کردهاند: «حدثنا أحمد بن داود القومسی قال حدثنا عبدالله بن عمر الخطابی قال حدثنا خالد بن عمرو عن اللیث بن سعد عن یزید بن أبی حبیب عن أبی قبیل عن عبدالله بن عمرو وأبی هریره قالا قال رسول الله صلى الله علیه و سلم یحمل هذا العلم من کل خلف عدوله فذکره» اما این اسناد «موضوع» است وتحقیق آن را در طریق ابوهریره رضی الله عنه گفتیم.
اما طریق عبدالله بن عمر رضی الله عنهما: تمام رازی، الفوائد (ش۸۹۹) / ابن عدی، الکامل (ج۳ص۳۱) / ابوالفضل المقریء، احادیث فی ذم الکلام واهله (ش۶۹۴) از طریق (اسلم بن معاذ ومحمد بن خالد وحاجب بن سلیمان) روایت کردهاند: «ثنا خالد بن عمرو القرشی ثنا اللیث بن سعد عن یزید بن أبی حبیب عن سالم بن عبد الله بن عمر عن ابن عمر قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: یحمل هذا العلم من کل خلف عدوله ینفون عنه تحریف الغالین وانتحال المبطلین وتأویل الجاهلین.» اما این اسناد هم «موضوع» است چرا که در طریق ابوهریره رضی الله عنه گفتیم که خالد بن عمرو بن محمد القرشی «کذاب» است.
اما طریق عبدالله بن عباس رضی الله عنهما: ابوالفضل المقریء، احادیث فی ذم الکلام واهله (ش۶۹۱) روایت کرده است: «أخبرنا محمد بن أحمد بن محمد الجارودی الحافظ أخبرنا محمد ابن علی بن حامد بن جعفر حدثنا الفضل بن عبد الله بن مسعود حدثنا مالک بن سلیمان قال کتب إلی وهب بن وهب حدثنا عبد الملک بن عبد العزیز عن عطاء بن أبی رباح عن عبد الله بن عباس رضی الله عنهما أن رسول الله قال: یحمل هذا العلم من کل خلف عدوله ینفون عنه تحریف الغالین وانتحال المبطلین وتأویل الجاهلین.» اما این اسناد «واهی» است چرا که الفضل بن عبد الله (عبیدالله) بن مسعود الیشکری: امام ابن حبان گفته است: «یروی عن مالک بن سلیمان وغیره العجائب لایجوز الاحتجاج به بحال» و امام دارقطنی هم گفته است: «ضعیفٌ» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۴ص۴۴۴)].
اما طریق جابر بن عبدالله رضی الله عنهما: ابوالفضل المقریء، احادیث فی ذم الکلام واهله (ش۶۹۳) روایت کرده است: «أخبرنا أحمد بن إبراهیم التمیمی أخبرنا لاحق بن الحسین المقدسی حدثنا محمد بن محمد بن حفص القزاز بالرقه حدثنا عبد الملک ابن عبد ربه الطائی حدثنا سعید بن سماک بن حرب عن أبیه عن جابر بن سمره قال قال رسول الله یحمل هذا العلم من کل خلف عدوله ینفون عنه تأویل الجاهلین وانتحال المبطلین» امام این روایت هم «موضوع» است چرا که اولاً: لاحق بن الحسین المقدسی: امام سمعانی گفته است: «أجمع الحفاظ على أنه ممن یضعُ الحدیث ویغرب عن المشاهیر الاباطیل» وامام عبد الرحمن بن محمد الإدریسی گفته است: «کان کذاباً افاکاً یضعُ الحدیث؛ لانعلم رأینا فی عصرنا مثله فی الکذب والوقاحه.» وامام محمد بن احمد بن سلیمان بخاری گفته است: «کان کذاباً» [خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۱۴ص۹۹) / سمعانی، الانساب (ج۳ص۵۲۷)] وثانیاً: سعید بن سماک بن حرب: امام ابوحاتم میگوید: «متروک الحدیث» و امام مناوی گفته است: «متروک کذابٌ» وامام ابن حبان وی را در «ثقات» آرورده است [ابن حجر، لسان المیزان (ج۳ص۳۳) / مناوی، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر (ج۱ص۲۶۷)].
اما طریق معاذ بن جبل رضی الله عنه: خطیب بغدادی، شرف اصحاب الحدیث (ص۱۱) روایت کرده است: «أخبرنا أبو الحسین محمد بن الحسن بن أحمد الأهوازی قال حدثنا الحسن ابن عبد الله بن سعید العسکری قال حدثنا عبدان یعنی عبد الله بن أحمد بن موسى قال حدثنا زید بن الحریش قال حدثنا عبد الله بن خراش عن العوام بن حوشب عن شهر بن حوشب عن معاذ بن جبل عن النبی صلى الله علیه وسلم مثل حدیث قبله قال: یحمل هذا العلم من کل خلف عدوله ینفون عنه تحریف الغالین وانتحال المبطلین وتأویل الجاهلین.» اما این اسناد هم «واهی» است چرا که عبد الله بن خراش بن حوشب الشیبانى: امام بخاری میگوید: «منکر الحدیث» و امام ابوحاتم هم میگوید: «منکر الحدیث ذاهب الحدیث ضعیف الحدیث» و امام ابوزرعه گفته است: «لیس بشیء ضعیف الحدیث» و امام ابن عدی میگوید: «عامه ما یرویه غیر محفوظ» وامام ساجی هم گفته است: «ضعیف الحدیث جداَ لیس بشىءٍ کان یضعُ الحدیث» و امام نسایی هم گفته است: «لیس بثقه» و امام ابن عمار هم گفته است: «کذابٌ» و امام دارقطنی هم گفته است: «عبد الله بن خراش» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۵ص۱۹۷)].
اما طریق اسامه بن زید رضی الله عنه: خطیب بغدادی، شرف اصحاب الحدیث (ص۲۸) و من طریقه ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۷ص۳۹) روایت کردهاند: «أخبرنی أبو الحسین أحمد بن عمر بن علی القاضی بدرریجان قال أخبرنا أحمد بن علی بن محمد بن الجهم الکاتب قال حدثنا محمد بن جریرالطبری قال حدثنی عثمان بن یحیى قال حدثنی عمرو بن هاشم البیروتی عن محمد ابن سلیمان یعنی ابن أبی کریمه عن معان بن رفاعه السلامی عن أبی عثمان النهدی عن أسامه بن زید قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم یحمل هذا العلم من کل خلف عدوله ینفون عنه تحریف الجاهلین وانتحال المبطلین.» اما این روایت هم «واهی» است چرا که محمد بن سلیمان بن أبی کریمه: امام عقیلی گفته است: «روى عن هشام بواطیل» وامام ابوحاتم هم وی را «ضعیف» دانسته است [ابن حجر، لسان المیزان (ج۵ص۱۸۶)].
اما طریق عبدالله بن مسعود رضی الله عنه: خطیب بغدادی، شرف اصحاب الحدیث (ص۲۸) روایت کرده است: «أخبرنا عبید الله بن أحمد بن عثمان الصیرفی قال حدثنا محمد بن المظفر الحافظ قال حدثنا أحمد بن یحیى بن زکیر قال حدثنا محمد بن میمون ابن کامل الحمراوی قال حدثنا أبو صالح قال حدثنا اللیث بن سعد عن یحیى بن سعید عن سعید بن المسیب عن عبد الله بن مسعود قال سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول یرث هذاالعلم من کل خلف عدوله.» اما این روایت «واهی» است چرا که اولاً: محمد بن میمون بن کامل الحمراوی: امام ذهبی گفته است: «روی عن مالک بخبر باطل» وامام دارقطنی هم گفته است: «ضعیفٌ؛ لیس بالقوی» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۵ص۳۵۱)] و ثانیاً: أحمد بن یحیى بن زکیر: امام دارقطنی گفته است: «لیس بشیء فی الحدیث» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۱ص۳۲۳)].
اما طریق انس بن مالک رضی الله عنه: ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۵۴ص۲۲۵) روایت کرده است: «أخبرنا أبو الحسن السلمی قال رأیت فی کتاب لجدی أبی بکر محمد بن عقیل بن زید الشهرزوری رحمه الله نا القاضی أبو عبد الله الحسین بن أحمد بن سلمه بن عبد الله المالکی بمیا فارقین قراءه علیه وأنا أسمع فأقر به نا الرئیس أبو نصر محمد بن أحمد الإسماعیلی بجرجان نا أبو العباس أحمد بن منصور بن محمد بن أحمد الشیرازی الحافظ حدثنی أبو الحسین محمد بن أحمد بن محمد البغدادی بالأبله نا محمد بن مهدی الواسطی نا أحمد بن عبد الله بن یونس نا جعفر بن سلیمان عن مالک بن دینار عن أنس بن مالک أن النبی صلی الله علیه و سلم قال یحمل هذا العلم من کل خلف عدوله ینفون عنه تحریف الغالین وانتحال المبطلین وتأویل الجاهلین».
اما طریق علی بن ابی طالب رضی الله عنه: زید بن علی، المسند (ش۵۹۹) روایت کرده است: «عن ابیه عن جده عن علی قال رسول الله (صلی الله علیه وسلم): … .» اما این اسناد «موضوع» است چرا که راوی مسند زید بن علی، ابوخالد عمرو بن خالد القرشى الهاشمى میباشد: که امامان یحیی بن معین وابوزرعه واحمد بن حنبل واسحاق بن راهویه ووکیع بن الجراح وابوداود وبرقانی میگویند: «کذابٌ، یضح الحدیث» و امامان دارقطنی واحمد حنبل در روایتی وابن حجر وابوحاتم ونسایی وابن صاعد میگویند: «متروک» و امام ابونعیم میگوید: «لاشیء» وامام و کیع بن الجراح میگوید: «کان فى جوارنا یضع الحدیث، فلما فطن له تحول إلى واسط» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۸ص۲۶) و تقریب التهذیب (ش۵۰۲۱)].
([۱۰]) (ضعیف): المعجم الکبیر (ج۹ص۱۵۲) / ابونعیم، حلیه الاولیاء (ج۱ص۱۳۶) از طریق (عمر بن حفص السدوسی) روایت کردهاند: «ثنا عاصم بن علی ثنا المسعودی عن سلمه بن کهیل عن عبد الرحمن بن یزید قال قال عبد الله: لا یکون أحدکم إمعه قالوا: وما الامعه یا أبا عبد الرحمن ؟ قال: یقول: إنما أنا مع الناس إن اهتدوا اهتدیت وإن ضلوا ضللت ألا لیوطن أحدکم نفسه على أن کفر الناس أن لا یکفر.» اما این روایت «ضعیف» است چرا که عبد الرحمن بن عبد الله المسعودی دچار «اختلاط» شده وعاصم بن علی هم بعد از اختلاط از وی روایت کرده است. [سیوطی، تدریب الراوی (ج۲ص۳۷۵)]