دیدگاه وجوب تقلید و تحریم اجتهاد(۵)

اگر بگویند: به صحت قول دیگری به خاطر اینکه مذهب اکثر مردم است، پی‌برده‌ایم، پس شایسته اتباع است، در جواب می‌گوییم: چرا سخن حق و دقیق و سنجیده کسی را انکار می‌کنید که جز افراد کمی آن را درک نکرده و غالب مردم از درک آن عاجزند؛ به این خاطر که چنین سخنی احتیاج به شروط زیادی از جمله ممارست و تأمل فراوان و اعمال ذوق و خالی بودن از مشغولیت‌ها دارد. ایمان آوردن گروهی اندک به پیامبر  صلی الله علیه و سلم در ابتدای دعوت ایشان و ایمان نیاوردن بسیاری از مردم، بر آن دلالت دارد. همچنین آیات زیر بر آن دلالت دارد، آنجا که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَقَلِیلٞ مِّنۡ عِبَادِیَ ٱلشَّکُورُ١٣﴾([۱]) «واندکی از بندگانم سپاسگزارند.» ﴿وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ۴٧﴾([۲])«ولی بیشتر ایشان متوجّه نمی‌گردند و نمی‌فهمند.» و ﴿وَأَکۡثَرُهُمۡ لِلۡحَقِّ کَٰرِهُونَ٧٠﴾([۳]) «بیشتر ایشان از حق بیزار (و دشمن حقیقت) می‌باشند.» بنابراین آنچه بدان استدلال می‌کنند، خلاف این نصوص قرآنی است و چنان‌چه به این حدیث پیامبر  صلی الله علیه و سلم استدلال کنند که می‌فرماید: «من سرّهُ أن یسُکن بُحْبُوحَهَ الْجَنَّهِ، فَلْیَلْزَمِ الْجَمَاعَهَ، والشَّیْطَانَ مَعَ الْوَاحِدِ، وَهُوَ مِنَ الاثْنَیْنِ أَبْعَدُ»([۴]) در جواب می‌گوییم: اولاً: از آنجا که این حدیث به حد تواتر نرسیده است، چگونه صحیح‌بودن این حدیث را اثبات می‌کنید؟ اگر از روی تقلید از کسی دیگر آن را دریافته‌اید، چگونه وی را از مجتهد دیگری که اعتقاد به فساد آن دارد، تشخیص می‌دهید؟ و اگر این حدیث هم صحیح و ثابت شود، غالب مردم مقلّد نیستند؛ بلکه با فرمودۀ پیامبر  صلی الله علیه و سلم می‌داند که تبعیت از او واجب است و چنین امری قبول قولش از روی دلیل است و تقلید نیست. علاوه بر آن، مراد از این حدیث، منع خروج از امر امام و منع خروج از اجماع است.

 

 

([۱]) سبأ/ ۱۳٫                                                                                                  

([۲]) طور/ ۴۷٫

([۳]) مؤمنون/ ۷۰٫

([۴])(صحیح): عبدالله بن المبارک، المسند (ش۲۴۱) / احمد (ش۱۱۴) / بیهقی، السنن الکبری (ش۱۳۹۰۴) / مستدرک (ش۳۸۷) / طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج۹ص۷۵) / ابن حبان (ش۷۲۵۴) / ترمذی (ش۲۱۶۵) / نسایی، السنن الکبری (ش۹۲۲۵) / شهاب القضاعی، المسند (ش۴۵۱) / ابن ابی عاصم، السنه (ش۸۸) / ابن الاعرابی، المعجم (ش۱۰۰۴) / ابن ابی خیثمه، التاریخ الکبیر (ج۲ص۸۵۸) / ااسلم الواسطی، تاریخ واسط (ص۲۳۴) از طریق (محمد بن سوقه و النضر بن إسماعیل) روایت کرده­اند: «أنبأنا محمد بن سوقه عن عبد الله بن دینار عن ابن عمر أن عمر بن الخطاب رضی الله عنه خطب الناس بالجابیه فقال قام فینا رسول الله  صلی الله علیه و سلم مثل مقامی فیکم فقال استوصوا بأصحابی خیرا ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم ثم یفشو الکذب حتى إن الرجل لیبتدئ بالشهاده قبل أن یسألها فمن أراد منکم بحبحه الجنه فلیلزم الجماعه فإن الشیطان مع الواحد وهو من الاثنین أبعد لا یخلون أحدکم بامرأه فإن الشیطان ثالثهما ومن سرته حسنته وساءته سیئته فهو مؤمن».

رجال عبدالله بن المبارک «رجال صحیحین» بوده واسنادش هم «صحیح» است.

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …