و میفرماید: «إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ»: «بیگمان در این (سخن) برای صاحب دلان پندی است.» (ق: ۳۷)
و الله متعال از اصحاب آتش خبر میدهد: «وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ»: «و گویند: «اگر ما میشنیدیم یا تعقل میکردیم، در (زمرۀ) دوزخیان نبودیم». (ملک: ۱۰)
پس عقل راهنمای بندگی و درک ربوبیت و تمیز خوب و بد، سنت و بدعت و ریا و اخلاص میباشد و اگر عقل نبود تکلیف و امر و نهی در کار نبود.[۱] تعبیری از جنید در ناتوانی عقل از ادراک ربوبیت و نکوهش منهج متکلمین روایت شده است که میگوید: «نفی کردن عیب به صورتی که عیب محال فرض شود، عیب است.»[۲] علمای حدیث رای و نظر را در بحث و بررسی بیشتر انکار نمیکنند بلکه شیوه و روش متکلمین را انکار میکنند. متکلمانی که روش خود را بر وجوب نظر به عنوان اولین راهنما در معرفت و شناخت باری تعالی پایهگذاری کردهاند. درحالیکه پیروان این روش از پیامبر، صحابه و تابعین الگو گرفته و در مسیر آنها میباشند.[۳]
از سیرت رسول خدا آموختهایم که او هیچکس را به استدلال به عرض، جوهر و حدوث اجسام فرانخواند چنانکه روش اهل کلام است.[۴]
آموختن منهج پیامبران سبب میشود تا بدانیم آنها با تکیه بر رای و نظر مشغول تلقین ادلهای به عنوان اصول اسلام به پیروان خود و کسانی که آنها را تصدیق کردند، نبودند بلکه به آموزش شریعت و آداب حریص بودند. شایسته است که میان دو لفظ تقلید و اتباع تفاوت قائل شویم چراکه تقلید پیروی از قول دیگری بدون دلیل است اما اتباع پیروی از روش رسول الله بعد از شناخت دلایل نبوت است که به واسطهی افراد مورد اطمینان، معجزات، براهین و دلایل بیشماری برای ما روایت شده است؛ دلایل و کیفیت حل شبهات را به آنها آموزش ندادند و اگر این کار را میکردند، کتابهای آنها برای ما نقل میشد چنانکه کتب فلاسفه و متکلمین مسلمان نقل شده است. ابن وزیر یمانی از این هم دورتر رفته و معتقد است که حتی این هم نقل نشده که دو نفر با یکدیگر در چیزی اختلاف کنند و کسی دیگری را دروغگو و خطاکار بداند اما اگر با رای و نظر آنرا به دست میآوردند، مطابق عادت دچار اختلاف میشدند، چنانکه فلاسفه و متکلمان دچار چنین اختلافاتی شدند. آنها آراء و نظرات جدا و مخصوص به خود را داشتند تا جایی که گفته شده است اتفاق علما در آرا و نظریات محال است. علاوه بر این دلیل، نبود افراد باهوش و خردمند در تحصیل علم کلام، دلیل دیگر آن است چنانکه امام رازی به عجز و ناتوانی از رسیدن به غایت و انتهای آن اعتراف کرده و در وصیت خود گفته است: «تمام طرق کلامی و روشهای فلسفی را پیمودم اما در هیچکدام از آنها منفعتی برابر با قرآن مشاهده نکردم.»
[۱] – سیوطی، صون المنطق، ص ۱۸۰
[۲] – همان، ص ۱۷۰
[۳] – ابن خلدون، المقدمه
[۴] – ابن وزیر یمانی: البرهان القاطع ص ۵۵