ابن کثیر در تفسیر «ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ»[۱] می گوید: «مردم در این زمینه سخنان و دیدگاه های زیادی را مطرح کرده اند که هم اکنون جای شرح و بسط آنها نیست. و بلکه در این زمینه همان راه و روش و مذهب سلف صالح پیروی می شود. راه و روش و مذهب مالک، اوزاعی، ثوری، لیث بن سعد، شافعی، احمد بن حنبل، اسحاق بن راهویه و دیگر پیشوایان مسلمانان در قدیم و جدید؛ چنانکه مذهب آنها اثبات و تصدیق این صفات بدون کیفیت قائل شدن و تشبیه و تعطیل صفات می باشد…»[۲]
۷- امام ابوحنیفه رحمه الله می گوید: «صفاتی را که خداوند متعال در قرآن کریم ذکر می کند مانند وجه، ید و نفس (و آنها را به خود نسبت می دهد) در واقع صفاتی هستند که کیفیت آنها را نمی دانیم. و گفته نمی شود: منظور از ید (=دست) خداوند، قدرت یا نعمت اوست چرا که چنین تأویل و توجیهی ابطال صفت (ید می باشد که خداوند برای خود ثابت کرده) است و چنین تاویلی دیدگاه قدریه و معتزله می باشد؛ بلکه دستِ (ید) خداوند (نسبت به ما) صفت بدون کیفیت او تعالی می باشد و خشم (غضب) و رضایت خداوند نیز دو صفت از صفات بلا کیف خداوند متعال می باشد».[۳]
۸-ابو محمد جوینی[۴] پدر امام الحرمین رحمهماالله می گوید: «و علو و فوقیت و استوای خداوند بر عرش را چنانکه شایسته جلال و عظمت الهی است، ثابت می کنیم و حق در این زمینه واضح و روشن است. و قلب ها برای پذیرش آن گشوده است؛ اما تحریف (این صفات) را عقل های صحیح و سالم نمی پذیرد مانند تحریف استواء به استیلا (چیرگی و تسلط) و …»[۵]
۹- قاضی ابو یعلی رحمه الله می گوید: «رد کردن این اخبار جایز نیست – چنانکه معتزله چنین راهی را در پیش گرفتند و اشاعره به تأویل آن مشغول شدند- بلکه حمل این اخبار بر ظاهر آنها و اعتقاد به اینکه آنها صفات خداوند متعال می باشند، واجب است. صفاتی که به هیچ شباهتی میان آنها و صفات مخلوقات معتقد نیستیم بلکه اعتقاد و باور ما در این مورد همان است که از استاد و امام ما ابو عبدالله احمد بن محمد بن حنبل و دیگر پیشوایان اصحاب حدیث روایت شده است.[۶]
۱۰- عبدالقادر گیلانی رحمه الله می گوید: «سزاوار است که صفت استواء بدون تأویل اطلاق می شود و اینکه آن استوای ذات بر عرش می باشد. نه به معنای نشستن و لمس کردن چنانکه مجسمه و کرامیه می گویند؛ و نه به معنای علو و ارتفاعی که اشاعره بیان می کنند و نه به معنای استیلا و غلبه چنانکه معتزله می گویند؛ چرا که شرع بیانگر این امور نیست و از هیچیک از صحابه و تابعین و سلف صالح از اصحاب حدیث چنین تأویلات و معانی نقل نشده است؛ بلکه آنچه از آنها روایت و نقل شده، بیان این صفات به صورت مطلق می باشد».[۷]
[۱] – (اعراف: ۵۴): «سپس بر عرش مستقر شد».
[۲] – تفسیر ابن کثیر: ۳/۴۲۲
[۳] – کتاب فقه الاکبر، ص: ۱۸۵؛ دار الکتب العربیه الکبری، مصر
[۴] – شیخ شافعیه، ابو محمد، عبدالله بن یوسف بن عبدالله بن یوسف بن محمد بن حیویه طایی سنبسی ـ چنانکه ملک الموید نسب او را می شمارد ـ جوینی پدر امام الحرمین؛ او فقیهی دقیق، محقق، نحوی و مفسر بود.
[۵] – رساله فی اثبات الاستواء و الفوقیه… ابو محمد الجوینی در مجموعه الرسائل المنبریه: ۱/۱۸
[۶] – کتاب ابطال التأویلات، ص ۴
[۷] – الغنیه: ۱/۵۰