دیدگاه حضرت علی و شیخ السلام ابن تیمیه در مورد خلافت و امامت (۱)

در این مقاله خواهید دید که دیدگاه شیخ السلام ابن تیمیه کاملا مطابق با دیدگاه حضرت علی میباشد .

شیخ السلام ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه در مورد خلافت موارد زیادی را بررسی کرده به طور مثال گفته است : اگر رسول خدا در غدیر خم قصد تعیین خلیفه داشت باید صراحتا اعلام میکرد که : ( علی خلیفتی بعد وفاتی ) . و این امر عظیم را آشکارا بیان میکرد و حال آنکه این کار را نکرده و لازم بود خلافت حضرت علی در مراسم حج الوداع که پیامبر خطبه خواند و تبلیغ را در آن تمام نمود بیان میکرد جای که تمام مسلمانان و قبایل حضور داشتند .
در حالی که در آن روز از خلافت حرفی نزد و در روز ۱۸ ذی الحجه کلماتی که در دوستی علی بیان میکند ذکر کرد در حالی که قسمت عظیم مردم حضور نداشتند . و حضرت علی هیچگاه چنین ادعای نکرده که از جانب خدا خلیفه شده است و مردم باید از او اطاعت کنند.

حال دیدگاه حضرت علی در مورد خلافت

حضرت علی در نامه ششم نهج البلاغه به امیر معاویه میفرماید .

«إِنَّهُ بَایَعَنِی الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایَعُوا أَبَا بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَی مَا بَایَعُوهُمْ عَلَیْهِ فَلَمْ یَکُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ یَخْتَارَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ یَرُدَّ وَ إِنَّمَا الشُّورَی لِلْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَی رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً کَانَ ذَلِکَ لِلَّهِ رِضًا فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَهٍ رَدُّوهُ إِلَی مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَی قَاتَلُوهُ عَلَی اتِّبَاعِهِ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِین وَ وَلاهُ اللّهُ مَا تَوَلیَ».
یعنی:
همانا کسانی با من بیعت کرده اند که با ابابکر و عمر و عثمان، با همان شرایط بیعت نمودند، پس آنکه در بیعت حضور داشت نمی تواند خلیفه ای دیگر برگزیند، و آنکه غایب است نمی تواند بیعت مردم را نپذیرد، و همانا شورای مسلمین از آن مهاجرین و انصار است، پس اگر بر امامت کسی گرد آمدند، و او را امام خود خواندند، خشنودی خدا هم در آن است. حال اگر کسی کار آنان را نکوهش کند یا بدعتی پدید آورد، او را به جایگاه بیعت قانونی باز می گردانند، اگر سر باز زد با او پیکار می کنند، زیرا که به راه مسلمانان درنیامده، خدا هم او را در گمراهیش وامی گذارد.
[نهج البلاغه ص۸۴۰ نامه۶].

در این نامه به طور صریح حضرت علی انتخاب خلیفه را وظیفه شورا که از مهاجرین و انصار هستند میداند و اگر حق با شیعه بود باید حضرت علی میفرمود من طبق آیه قران و از جانب خدا و رسول اکرم در غدیر خم خلیفه شدم و هزار نفر با من بیعت کرد .

اشکال شیعیان در این قسمت :

شیعیان میگویند که حضرت علی با زبان خود معاویه باهاش حرف زد و ما میپرسیم چرا پیامبر با زبان ابوجهل و ابولهب با آنها صحبت نکرد و بطور آشکارا میگفت من رسول خدا هستم .

نکته : جالب بدونید که حضرت علی این سخنان را فقط به امیر معاویه نگفته است و همین سخنان را در مدینه به تمامی مردم گفته است آیا اینجام داشته با مردم با زبان خودشان حرف میزده ؟؟؟؟

در نهج البلاغه در خطبه ۱۷۳ در مورد ویژگیهای رهبر اسلامی میفرمایید :
اگر شرایط انتخاب رهبر حضور تمامی مردم باشد هرگز راهی برای تحقق آن وجود نخواهد داشت بلکه آگاهان دارای صلاحیت و رای و اهل حل و عقد رهبر و خلیفه را انتخاب میکنند که عمل انها نسبت به دیگر مسلمانان نافذ است . نه بیعت کنند حق تجدید نظر دارد و نه آنان که در انتخابات حضور نداشتن حق انتخاب دیگری خواهند داشت .

میبینید که این خطبه حضرت علی که برای مردم بیان میکند مانند نامه ششم است که به امیر معاویه میفرستد و حضرت علی به مردم حقیقت را گفته است همانطور که خودشان در خطبه ۱۵۴ در مورد شرایط رهبر فرموده: پس باید امام و راهنمایی مردم به مردم حرف راست بگوید .
باز حضرت علی در خطبه ۹۲ میفرماید :مرا واگذارید و دیگری را بدست آورید و من وزیر باشم بهتر است تا خلیفه شما .

همانگونه که دیدید حضرت علی اصلا اعتقادی به خلافت از طرف خدا نداشت و آن را حق مردم میدانست .

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …