دیدگاه امامیه در اصول دین، دری از درهای کفر است

همانا اعتقاد به این‌که‌ استدلال عقلی جهت اثبات اصول دین، پایه و اساس است و نقش نصوص دینی فقط در محدوده‌ی تأیید و تبعیت از کار عقل است، این اعتقاد دری از درهای کفر، بلکه عین کفر است؛ زیرا این اعتقاد به معنای الغای نقش نبوت، و تعطیل تأثیر نبوت در دین و زندگی است؛ چون وقتی که اصول دین از راه استدلال عقلی به دست می‌آیند و از طریق نصوص دینی به دست نمی‌آیند، در این صورت نیازی به بعثت پیامبران نیست.

همچنین این اعتقاد به معنای الغای نقش قرآن کریم است، قرآنی که خداوند متعال به عنوان هدایت همه‌ی انسان‌ها و به عنوان داور و حاکم میان آنان تا روز قیامت فرو فرستاده است. و به معنای منحصر کردن قرآن در زاویه‌ی تنگی که با کلام بشر یکسان است در حالی که قرآن، کلام والای خداوند است می‌باشد. این زاویه، همانا فروع دین است. اما اصول دین بر رأی و عقل انسان استوار است!. و نصوص دینی (کلام الهی) چیزی نیست جز دنباله‌روی که به تنهایی هیچ استقلالی ندارد و آنچه از راه‌های دیگر آمده، تأیید می‌نماید، و گرنه قولش هیچ اعتبار و ارزشی ندارد!.

پس ارزش قرآن چیست وقتی که تابع نظر و رأی انسان باشد؟ و این اهتمام عظیمی که پروردگار در کتابش بدان داده، از قبیل این‌که‌ حفظ و نگهداری‌اش را به عهده گرفته و پیامبرش  صلی الله علیه و سلم به کتابت آن از اولین روزی که نازل شده اعتنا و توجه خاصی داشته، به خاطر چیست؟ آیا بخاطر این است که قرآن صرف مرجع فروع دین باشد و نمی‌تواند مصدر و مرجع اصول دین باشد؟ آیا چنین کاری، دگرگونی دین، و نقض حقایقی که در کتاب روشنگر خداوند (قرآن) آمده، نیست؟

به عنوان مثال، این فرموده‌های خداوند را بخوان:

﴿اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ٣﴾ [الأعراف: ۳].

«از آنچه از [جانب‏] پروردگارتان به سوى شما فرو فرستاده شده است، پیروى کنید و به جاى او از دوستان [و سروران دیگر] پیروى مکنید. چه اندک پند مى‏پذیرید».

﴿اتَّبِعْ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ١٠۶﴾ [الأنعام:۱۰۶].

«(ای پیغمبر!) پیروی کن از آنچه از سوی پروردگارت به تو وحی شده است. هیچ خدائی جز او وجود ندارد. به مشرکان اعتناء مکن (و دشمنانگی آنان و سخنان ایشان را ناچیز انگار)‏».

[کَانَ النَّاسُ أُمَّهً وَاحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ [البقره: ۲۱}

«مردم (در آغاز) یک دسته بودند (و تضادى در میان آن‌ها وجود نداشت. بتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایى در میان آن‌ها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانى، که به سوى حق دعوت مى‏کرد، با آن‌ها نازل نمود تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داورى کند».

﴿إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى٢٣﴾ [النجم: ۲۳].

«اینان فقط از پندار و گمان [بى پایه‏] و هواهاى نفسانى پیروى مى‏کنند، در حالى که مسلماً از سوى پروردگارشان براى آنان هدایت آمده است».

﴿وَیْلٌ لِکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ٧ یَسْمَعُ آیَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِرًا کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ٨ وَإِذَا عَلِمَ مِنْ آیَاتِنَا شَیْئًا اتَّخَذَهَا هُزُوًا أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ٩﴾ [الجاثیه: ۷-۹].[۱]

اما مجادله‌کنندگان به ناحق، از ایمان بدور شده‌اند، همچنان که خداوند سبحان می‌فرماید:

﴿سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَإِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَهٍ لَا یُؤْمِنُوا بِهَا وَإِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ لَا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا وَإِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الْغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَکَانُوا عَنْهَا غَافِلِینَ١۴۶﴾ [الأعراف: ۱۴۶].[۲]

[۱]– قبلا ترجمه‌ شده‌ است.

[۲]– قبلا ترجمه‌ شده‌ است.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …