ابن حجر عسقلانی رحمه الله بر سخن امام بخاری رحمه الله که میگوید: جماعت یعنی اهل علم، تعلیق زده و معتقد است: اهل حل و عقد در هر دوره و عصری را «جماعت» گویند. کرمانی گفته است: مفهومِ الزام و پایبندی به جماعت یعنی اینکه انسانِ مکلَّف به آنچه مجتهدین بر آن اجماع نمودهاند، ملزم باشد. این تعریف یعنی همان اهل علم. اصولیها آیهای را که امام بخاری به عنوانِ تیتر و باب بیان کرده بود را دلیل آورده و با آن، «اجماع» را حجت میدانند. چرا که با استناد به آیهی ﴿جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّهٗ وَسَطٗا﴾ اهل اجماع را عادل میدانند. مفهوم این سخن این است که آنان در گفتار و اعمالی که بر آن اجماع نمودهاند، از خطا و لغزش محفوظ و معصوماند[۱].
۴- و برخی هم گفتهاند منظور «سواد اعظم» یعنی همان گروه پیروز است. و روایت «کُلُّهَا فِی النَّارِ إِلاَّ السَّوَادَ الأَعْظَمَ» نیز به همین معنا ترجمه میشود. در کتاب «نهایه» گفته شده است: «علَیکُم بِالسَّوادّ الأعظَمِ: أی جُملهِ النَّاسِ ومُعظمِهِمُ الَّذینَ یَجتَمِعونَ عَلَی طَاعَهِ السُّلطانِ وسُلوکِ النَّهجِ القَویمِ»: «باید که همراه سواد اعظم یعنی عموم مردم باشید. همراه کسانی که تابع قدرت مرکزی و رهروان قانونِ استوار و پابرجایند»[۲].
علی رضی الله عنه نیز چنین تفسیر میکند: «سواد اعظم همان گروههای نجات یافته هستند. اعتقادات دینی ایشان حقّ است و هر کس با آنان مخالفت ورزد جاهلانه مرده است. خواه در امر شریعت با آنان اختلاف نماید یا در امور سیاسی و قدرتشان؛ در هر صورت او با حق مخالفت ورزیده است»[۳]. افرادی همچون ابومسعود انصاری و ابن مسعود نیز چنین تفسیر نمودهاند.
شاطبی میگوید: بنا بر این تعریف، مجتهدین امت اسلامی، علما و شریعتمدارانِ عامل، جزو سواد اعظم هستند؛ دیگران هم که تابع و پیرو ایشان هستند در تعریف داخلاند. هر کس از جماعت و گروه ایشان خارج شود، تنها و شکارِ شیطاناند. تمام اهل بدعت در زمرهی آناناند که شکار و طعمهی شیطان شدند؛ چرا که با پیشینیان امت اسلامی مخالفند و هرگز وارد جمع آنان نشدند[۴].
۵- و گفته شده است: جماعت یعنی تجمّع مسلمانان پیرامون یک امیر. این نظر طبری است که اقوال گذشته را ذکر کرده و میگوید: «و هدف روایت، التزام و پایبندی به جماعت است. همانان که پیرو کسیاند که به اتفاق آراء، وی را امیر نمودند. و هر کس از بیعتش سر برتابد، از جماعت خارج شده است»[۵].
لذا رسول الله صلی الله علیه وسلم به التزامِ جماعت دستور داده و از پراکندگی امت در انتخاب کسی که او را پیشوای خویش کردهاند، نهی میکند[۶]. و میگوید: گروهی که با رضایت کامل بر امیر بودن شخصی اتفاق نظر نمودند، کسی که از آنان جدا شود، به مرگ جاهلیت مرده است. این تفسیری است که ابو مسعود انصاری از جماعت ارائه میدهد. و جماعت اکثریت مردم و تمام علما و متدیّنین و دیگر مردماناند. وآنان همان سواد أعظم هستند[۷].
خلاصهی مطلب این است که جماعت، به تجمّع افراد پیرامون امامی که موافق با کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم باشد، بر میگردد. و روشن و واضح است که اتفاق بر غیرِ سنت، از معنای جماعتی که احادیث تعریف مینماید، خارج است.[۸]
این بود چکیدهی اقوالی که در معنای جماعت آمده است. جماعتی که التزام به آن واجب است و نهایتاً در دو بند خلاصه میشود:
(أ): جماعت یعنی بیعت با یک امام، طبق موازین شرعی. با این تعریف تبعیت از چنین گروهی واجب و خروج از آن حرام است.
(ب): جماعت از دید اهل سنت یعنی پیروی و ترک بدعت، که به تعبیری دیگر، مذهبِ حق نام دارد. تفسیر جماعت به صحابه رضی الله عنهم، اهل علم، اهل اجماع و سوادِ أعظم، همگی به یک مورد بر میگردد؛ و آن یعنی پایبندی به آنچه رسول الله صلی الله علیه وسلم و یاران وی رضی الله عنهم بدان معتقد بودند. حال بر اساس وضعیت امت و اختلاف جغرافیایی و عصر و زمان، خواه کم باشند یا زیاد. از این روست که عبدالله بن مسعود رضی الله عنه میگوید: «جماعت آن است که در راستای حق باشد گر چه تک و تنها باشی»[۹].
در الفاظی دیگر آمده است: جماعت آن است که با اطاعت الهی همسو باشد هر چند هم که تنها و بیکس باشی[۱۰].
[۱]– فتح الباری ج۱۳ ص ۳۱۶.
[۲]– النهایه ج۲ ص۴۱۹.
[۳]– الإعتصام ج۲ ص ۲۶۰.
[۴]– همان ص ۲۶۱.
[۵]– فتح الباری ج۱۳ ص ۳۷.
[۶]– الإعتصام ج۲ ص۲۶۴.
[۷]– همان.
[۸]– همان ص۲۶۵.
[۹]– الحوادث و البدع نوشتهی ابو شامه ص ۲۲ و بیهقی در المدخل.
[۱۰]– لالکائی در شرح السنه ج۱ ص ۱۰۸-۱۰۹.