- والحافظ عماد الدین ابن کثیر الشافعی .
- والعلامه شمس الدین محمد العیزری الشافعی .
- وشیخ الإسلام سراج الدین عمر البلقینی الشافعی .
- وعلامه زمانه علاء الدین محمد البخاری الحنفی .
- وقاضی القضاه ولی الدین العراقی .
- وقاضی القضاه حافظ عصره شهاب الدین أحمد بن حجر العسقلانی الشافعی .
- وقاضی القضاه بدر الدین محمود العینی الحنفی .
- وقاضی القضاه شمس الدین البساطی المالکی .
- وعلاّمه الیمن بدر الدین حسین بن الأهدل الشریف المنذری الشافعی .
۳۱ . قاضی القضاه سعد الدین الدیری الحنفی
- وقاضی القضاه محقق زمانه شمس الدین القایاتی .
۳۳ . ونادره وقته عز الدین بن عبد السلام القدسی الشافعی .
۳۴ . والعلامه علاء الدین القلقشندی الشافعی .
۳۵ . والشیخ یحیى العجیسی المالکی .
- والعلامه شمس الدین البلاطنیسی الشافعی شیخ الشامیین فی وقته .
۳۷ . وشیخ الإسلام عبد الأول السمرقندی الحنفی .
- والعلامه کمال الدین ابن إمام الکاملیه الشافعی .
- والعلامه شهاب الدین ابن قر الشافعی .
- والعلامه أبو القاسم النویری المالکی .
محیی الدین ابن عربی ( ۶۳۸هـ )نیز بزرگترین محلد در فکر وحودت وجودی و از مدافعان بایزید و حلاج است که میگفت انا الحق. ابن عربی معتقد است که در دنیا وجودی نیست مگر اینکه آن وجود الله است و فرعون را نیز جلوه ای از خدا می داند و قول او در اینکه فرعون نیز مسلمان است مشهور است و حتی ابن حجر هیتمی نیز به این گفته او اقرار میکند ولی آن را به اصطلاح ماست مالی میکند آنطور که می گوید:
قوله بإسلام فرعون هذا لا یقتضی کفرا وإنما غایته أنه خطأ فی الاجتهاد وهو غیر قادح فی صاحبه إذ کل من العلماء مأخوذ من قوله ومردود علیه إلا المعصومین . الفتاوى الحدیثیه لابن حجر الهیتمی. صفحه آخر.
یعنی: قول او مبنی بر اسلام فرعون این دلیل بر کفر او نمی شود بلکه نهایاتا میتوان گفت خطای اجتهادی کرده و نکوهشی برای صاحب سخن نخواهد بود چون همه علما حرفشان مقبول یا مردود دارد غیر از معصومین.
همانطور که می بینید چه بسا فکر کرده باشد که به خاطر اجتهاد اشتباهش یک صواب هم برده باشد چون زحمت اجتهاد در امور عقیده کرده است و چون سخنی خلاف تمام امت اسلامی زده است!!!
ابن عربی می گوید:
«فما وصفناه بوصف الاّ کنّا نحن ذلک الوصف، فوجودنا وجوده، ونحن مفتقر الیه من حیث وجودنا، و هو مفتقر الینا من حیث ظهوره لنفسه»
فصوص الحکم، ص ۱۶۴٫
ترجمه: «ما هرچه از او بگوییم در حقیقت از خود وصف کردهایم و از خود گفتهایم؛ زیرا هستى ماهستى او است، ما براى هست شدن به او نیازمندیم و او براى ظاهر شدنش به ما نیازمند است»
یکی از کتاب هایش الفتوحات المکیه می باشد که سراسر پر از کفر و الحاد گری می باشد در این کتابش مىگوید:
«و الفرق بین حیره أهل الله و أهل النظر هی: أن صاحب العقل یقول:
و فی کل شیء له آیه *** تدل على أنه واحد
و لکن صاحب التجلی ینشد
و فی کل شیء له آیه *** تدل على أنه عینه
إذن فلا وجود – فی عرصه الوجود – إلاّ وجود الله، و إن الله لا یعلم شیئاً ولا أحداً غیر ذاته، و إن الناظر إلى هذه الحقیقه هو شخص مثل أبی یزید فی قوله: (أنا الله) و غیره من المتقدمین ممن یقول (سبحانی) »
الفتوحات الملکیه فى اسرار المالکیه و الملکیه، ج۱، ص ۲۷۲، باب ۵۰٫
یعنی: «فرق میان حیرت اهل الله و اهل نظر این است که: صاحب عقل مىگوید:
و فى کل شى له آیه==تدل على انه واحد، (و در هر چیز نشانه ای از اوست که دلالت بر این میکند او یکتاست)
ولى صاحب تجلى مىسراید:
و فى کل شىء له آیه== تدل على انه عینه ( و در هر چیز نشانه ای از او است که دلالت بر این میکند آن عین اوست)
پس در دار وجود جز خدا چیزى نیست و خدا را جز خودش، کسى و چیزى نمىشناسد، و ناظر به این حقیقت واحد است آن کسى که مثل ابو یزید “انا الله=من خدا هستم” گفته، و غیر او از متقدمان که “سبحانى= پاک و منزه هستم” گفته است. »
و در جای دیگر میگوید:
«فسبحان من أظهر الأشیاء و هو عینها)
یعنى: «پاک و منزه است کسى که اشیا را ظاهر ساخت و او عین آن اشیا است.)
فما نظرت عینی إلى غیر وجهه***و ما سمعت أذنی خلاف کلامه
یعنى چشمم به جز روى او به چیزى ننگریسته، و گوشم جز سخن او سخنى نشنیده است.
فکل وجود کان فیه وجوده***و کل شخیص لم یزل فی منامه»
پس وجود هر چیزیى در او است و هر کس در مکان آرامش او آرمیده است
فتوحات مکیه، ج۲، ص ۴۵۹٫
پس در تعالیم وحدت وجودی لا اله الا الله تبدیل به لا وجود الا الله می شود و به جای انکار بت ها و اله های باطل باید گفت همه بت ها و صنم ها معبود ها همگی عین خدا هستند و جز خدا در عالم چیزی وجود ندارد.
این عقیده کفر صریح به آنچه محمد صلی الله علیه وسلم آورده است میباشد.