خمس گیرندگان وقتی دیدند که پرداختن چنین مبلغهای هنگفتی بر مردم گران میآید و بسیار از زیر بار آن شانه خالی میکنند، در حقیقت چنین واکنشی طبیعی است و حق دارند از پرداختن آن طفره بروند، و این عیبی نیست بلکه این تعبیر فطرت سالم انسانی است، چون هیچ کس نمیخواهد اموالی را که با زحمت و ریختن عرق به دست آورده، خمس آن را به کسی بدهد که برای به دست آوردن آن هیچ تلاش نکرده است، و در راه به دست آوردن متحمل هیچ فکر و کوششی نشده، او هرگز به خاطر به سرقت رفتن آن و مجازات قانون و … هراسی و ترسی نداشته است، و هیچ نقشی در به دست آوردن آن نداشته است؟!!.
به حق که این بسیار دشوار و سخت است! خداوند متعال میفرماید: ﴿وَإِن تُؤۡمِنُواْ وَتَتَّقُواْ یُؤۡتِکُمۡ أُجُورَکُمۡ وَلَا یَسَۡٔلۡکُمۡ أَمۡوَٰلَکُمۡ ٣۶ إِن یَسَۡٔلۡکُمُوهَا فَیُحۡفِکُمۡ تَبۡخَلُواْ وَیُخۡرِجۡ أَضۡغَٰنَکُمۡ ٣٧﴾ [محمد: ۳۶-۳۷]. «و اگر ایمان آورید و تقوا پیشه کنید، پاداشهاى شما را مىدهد و اموال شما را نمىطلبد (یعنی: اگر ایمان بیاورید، شما را به این امر دستور نمیدهد که تمام اموال خود را در زکات و سایر امور خیریه به مصرف رسانید، بلکه شما را به مصرف کردن اندکی از اموالتان در این راه، دستور میدهد). چرا که هر گاه اموال شما را مطالبه کند (یعنی: اگر خداوند تمام اموال شما را از شما بگیرد) و به اصرار از شما طلب کند، بخل مىورزید; و کینه و خشم شما را آشکار مىسازد (یعنی: در آن هنگام، دشمنی شما با اسلام آشکار میشود زیرا مال نزد انسان محبوب و دوستداشتنی است، لذا او آن را جز در آنچه که نزد او از مال محبوبتر باشد، صرف نمیکند; و آن عقیده راستین است، پس امتناع شما از انفاق مال، ثابت میکند که شما اهل عقیده نیستید)».
خداوند بهتر میداند که بنده برای دادن اموالش قدرت محدودی دارد، چون سرشت انسان طوری است که مال و دارائی را دوست دارد، چنان که خداوند میفرماید: ﴿وَإِنَّهُۥ لِحُبِّ ٱلۡخَیۡرِ لَشَدِیدٌ ٨﴾ [العادیات: ۸]. «و او (انسان) علاقهء شدید به مال دارد».
بنابراین باید در حدودی که انسان میتواند و مناسب است از او خواسته شود، و گرنه بخل میورزد، و از دادن اموال امتناع میورزند، و سخنان ناشایستی به زبان میآورد. اما قابل ملامت نیست زیرا او طبق مقتضای فطرت انسانی که خداوند او را بر آن آفرینده است واکنش نشان میدهد ﴿لَا تَبۡدِیلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِ﴾ [الروم: ۳۰]. «دگرگونى در آفرینش الهى نیست».
بنابراین خداوند بنده را به اندازه توانش مکلف کرده است، بلکه خیلی کمتر از توانش او را مکلف کرده است، و او را به پرداختن زکات موظف کرده، که فقط بر کسی واجب است که دارای مالی باشد، که از نیاز و خانه و سواریاش اضافه باشد، و قیمت آن برابر با بیست مثقال طلا باشد، و یک سال کامل بر آن گذشته باشد، و از این مقدار (۵/۲%) به عنوان زکات پرداخت میشود، که مقدار بسیار ناچیزی است که انسان آن را باید بپردازد، و بلکه اگر فقیری به پرداختن این مقدار مکلف شود در دادن آن دچار مشکل نخواهد شد!.
بنابراین در مقابل، بسیاری از دادن خمس امتناع ورزیده و آن را به فراموشی سپردهاند، و یا در ادای آن حیله به کار گرفتهاند!.
وقتی استفادهکنندگان از خمس با چنین مشکلی مواجه شدند، و در اجرای تئوری خمس عملاً با دشواری موجه گردیدند، قضیه را سبکتر کردند تا کاملاً آن را از دست ندهند، زیرا آنچه همه آن را نمىتوان دریافت، بعضی از آن، یا بیشتر آن که دستیافتنی است را نباید رها کرد، و طبق ضربالمثل اگر میخواهی که از تو اطاعت شود، دستوری بده که در حد توانایی باشد.
و اینک بعضی از حالات خندهداری که ما مشاهده کردهایم را ارائه میدهیم. اگر کسی باید صد هزار دینار خمس بدهد پیش مجتهد یا سید میآید و میگوید: بر من صد هزار واجب است ولی من نیازمند هستم و فقط بیست هزار درهم دارم، مجتهد به او میگوید اشکال ندارد همان بیست هزار را بده و میگوید بیست سپس آن را به او به عنوان هبه باز میگرداند، و دوباره مبلغ را از او میگیرد و میگوید چهل … و اینگونه مبلغ بین هر دو تا چند بار رد و بدل میشود تا اینکه به صد هزار میرسد! میبینی؟!.
و بعضی از خمس گیرندگان با همدیگر رقابت میکنند و بیشتر مبلغ را کم میکنند… تا جایی که معمولاً افراد میگویند من خمس خود را به فلانی میدهم چون او از سید فلانی یا شیخ فلانی کمتر میگیرد و بیشتر آن را کم مىکند.
و بعضی در تمام زندگی خود یکبار خمس میدهند به خصوص آنان که خیلی ثروتمند هستند، زیرا فقها بعد از آن که او را بین دادن زکات و خمس مختار میگذارند زکات را که تمام عمر و هر سال از او گرفته میشود، از او ساقط میکنند، و میگویند در عوض فقط یک بار خمس بده، چون آنها خیلی برای او ساده گرفتهاند خمس را قبول مىکند. و تردیدی نیست که کسی که خمس را تحویل میگیرد نیز سود میبرند، چون دادن پول به صورت نقدی بهتر است از آن که به صورت اقساط پرداخت میشود، و اینگونه مسلمان را بر آن میدارند تا یکی از ارکان بزرگ دین را به گمان اینکه خمس او را روز قیامت نجات میدهد ترک کند، و اینگونه با شریعت خداوندی بازی میشود. خداوند به چیزی دیگر دستور میدهد، و مفتی از طرف خودش به چیزی دیگر که مخالف با فرمان الهی است دستور میدهد، و فرمان الهی را لغو میکند، و خودش را خدای دیگر قرار میدهد چنان که خداوند متعال میفرماید: ﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَکَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّینِ مَا لَمۡ یَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُ﴾ [الشورى: ۲۱]. «آیا معبودانى دارند که بىاذن خداوند آیینى براى آنها ساختهاند».
و میفرماید: ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ﴾ [التوبه: ۳۱]. «(آنها) دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایى در برابر خدا قرار دادند».
یعنی در امر و نهی و تشریع در مقابل شریعت خدا، و منظور از همه اینها جمع آوری مال و ثروت است، چنان که خداوند بعد از آیه گذشته میگوید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡأَحۡبَارِ وَٱلرُّهۡبَانِ لَیَأۡکُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡبَٰطِلِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ﴾ [التوبه: ۳۴]. «اى کسانى که ایمان آوردهاید! بسیارى از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان، اموال مردم را بباطل مىخورند، و (آنان را) از راه خدا بازمىدارند».