در فهم و عمل به آیات قرآن چند نکته به ذهن میرسد که بیان آن در این تحقیق ضروری به نظر میرسد:
استفاده از آیات قرآن برای پیش بردن اهداف سیاسی یا تبلیغ یک مکتب، عملی بسیار زشت و ناپسند است. مانند خوارج که شعار خود را ﴿إِنِ ٱلۡحُکۡمُ إِلَّا لِلَّهِ﴾ قرار دادند. یا عمروعاص که گفت: قرآنها را بر سر نیزه کنند و…
این فکری بسیار اشتباه است که فقط هر کس وارد ساختمانی به خصوص شد (به نام دانشگاه یا حوزه یا…) و لباس مخصوصی پوشید، درست فکر میکند و اگر افرادی دیگر با مطالعه در خانه یا ضمن تبادل اطلاعات با سایر اندیشمندان به نتایجی رسیدند، سخن آنها اشتباه است. براستی آیا درک تفکر اسلامی یعنی علم به قواعد پیچیده صرف و نحو عربی (که حتی بین خود علمای سنی و شیعه بر سر معنای یک کلمه مثلاً مولی، قرنها اختلاف نظر و مباحثات بیهوده وجود داشته و دارد) مهمتر است و یا فهم و عمل به روح قرآن و احادیث؟
دکتر علی شریعتی: گفتند هر کس قرآن را با عقل خویش تفسیر کند باید در نشیمنگاهش آتشی فرود آید. در حالیکه سخن پیامبر صلی الله علیه و سلم: من فسرالقرآن برایه فلیتبوء مقعده من النار است یعنی هر کس با نظر خودش (رای خودش) قرآن را تفسیر کند… و این سخنی بسیار علمی و منطقی است و اصل تحقیق است که محقق در جستجوی حقیقت باید ذهنش را از نظریات شخصی و عقاید قبلی و به اصطلاح دانشمندان اروپایی از پیشداوری خالی کند تا وقتی متنی را تفسیر میکند معنی حقیقی آن را بتواند دریابد. نه اینکه هر کلمهای و تعبیری را با رای قبلی خود به زور تطبیق دهد و با سلیقه و عقیده خاص خود آن را توجیه و تاویل نماید. میبینیم چطور هوشیارانه «رای» را «عقل» معنی کردند و چون خواندن و فهمیدن و عمل کردن به هر سخنی و کتابی جز با «عقل» امکان ندارد مردم را از ترس اینکه مقعدشان نسوزد از خواندن و فهمیدن و عمل کردن به قرآن ترساندند و بعد خودشان در حالی که «تفسیر به عقل» را تحریم کردند بر خلاف همین حدیث، قرآن را سراسر به «رای خود» تحریف و توجیه و تاویل کردند و به صورت کتابی معرفی کردند که همهاش در تعریف و تمجید یا فحش و بدگویی نسبت به چند نفر از اشخاص پیرامون پیغمبر است و آن هم چون از آنها میترسد، همهاش به گوشه و کنایه و غیرمستقیم است، به طوری که خود آنها هم متوجه نمیشوند![۱].