در روی زمین فساد نکنید(۹)

ابوالعالیه در تفسیر آیه‌ی: ﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ لَا تُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ قَالُوٓاْ إِنَّمَا نَحۡنُ مُصۡلِحُونَ ١١﴾ [البقره: ۱۱].  «و هرگاه به آنان گفته ­شود: در زمین فساد نکنید، می­گویند: فقط ما مصلحیم (و قصد اصلاح داریم).» که مؤلف آورده، می‌گوید: «هر گاه به منافقان گفته شود: در زمین نافرمانی و گناه نکنید _ فساد آنان همان نافرمانی از الله بود_ چون هرکس در زمین از خدا نافرمانی کند یا به نافرمانی از الله امر کند، در زمین فساد و تباهی کرده است؛ چون صلاح زمین و آسمان تنها به وسیله‌ی اطاعت و فرمانبرداری از الله صورت می‌گیرد».[۱]

می‌گویم: مطابقت و ارتباط این آیه با عنوان باب، روشن است؛ چون هرکس به سوی داوری بردن پیش غیر آنچه که خدا نازل کرده، دعوت کند، بزرگترین فساد را به پا کرده است.

در آیه‌ی مذکور دلیل برای وجوب دور انداختن رأی در صورت وجود سنت وجود دارد هر چند صاحب این رأی ادعا کند که اصلاحگر است و قصد خیر و اصلاح را دارد. ادعای اصلاح نمی‌تواند عذری برای ترک دین و برنامه‌ی الله باشد و بایستی از خود بالیدن به رأی حذر نمود.

 راجع به تفسیر آیه‌ی: ﴿أَفَحُکۡمَ ٱلۡجَٰهِلِیَّهِ یَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُکۡمٗا لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ ۵٠﴾ [المائده: ۵۰]. که مؤلف آورده، ابن کثیر می‌گوید: «خدای متعال کسانی را که از حکم الله که در بردانده‌ی هر خیر و عدلی است و از هر شر و بدی نهی می‌کند، خارج می‌شوند و به سوی دیگر آراء و هواهای نفسانی و اصلاحاتی که انسان‌ها بدون دلیل شرعی وضع نموده روی می‌آورند را سرزنش می‌نماید همان طور که اهل جاهلیت بر اساس گمراهی‌ها و جهالت‌ها حکم می‌کردند.

همان طور که قوم تاتار به سیاست‌های چنگیزخان که از شرایع مختلف اعم از دین اسلام و غیر اسلام گرفته و در یک کتاب برایشان جمع آوری نموده حکم می‌کردند. در این کتاب، بسیاری از احکام وجود دارند که چنگیزخان فقط به نظر و رأی خودش آنها را وضع نموده و بعدها در‌ میان فرزندانش به صورت شریعتی در آمد که آن را بر قرآن و سنت مقدم می‌داشتند. هرکس این کار را بکند، کافر است و پیکار با او واجب است تا زمانی که به حکم خدا و پیامبر صلی الله علیه و سلم بازگردد و غیر از قرآن و سنت در مسایل کوچک و بزرگ به چیزی دیگر حکم نکند. خدای متعال می‌فرماید: ﴿أَفَحُکۡمَ ٱلۡجَٰهِلِیَّهِ یَبۡغُونَ﴾ [المائده: ۵۰].  یعنی: آیا حکم جاهلیت می‌خواهند، ﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُکۡمٗا لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ﴾ [المائده: ۵۰]: «چه کسی برای افراد معتقد بهتر از خدا حکم می‌کند؟». یعنی برای کسی که شریعت و برنامه‌ی خدا را درک کرده باشد و به یقین رسیده باشد و بداند که خدای متعال أحکم الحاکمین است و نسبت به بندگانش از مادر نسبت به فرزندش مهربان است، چه کسی در حکم دادن، از خدا عادل تر است. چون خدای متعال بر هر چیزی تواناست و در هر چیزی عادل است[۲]».

می‌گویم: در آیه‌ی مذکور اشاره به این نکته است که هرکس غیر حکم خدا و پیامبر صلی الله علیه و سلم را بگیرد، در هر حال حکم جاهلیت را گرفته است.

مؤلف گوید: (عن عبدالله بن عمرو: أن رسول الله قال: «لا یؤمن أحدکم حتی یکون هواه تبعاً لما جئت به» قال النووی: حدیث صحیح، رویناه فی کتاب الحجه بإسناد صحیح)[۳]

 (از عبدالله بن عمرو روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «هیچ یک از شما ایمان ندارد تا اینکه هوای نفسانی [و امیال و آرزوهایش] تابع و موافق با برنامه‌ای باشد که من آورده‌ام». نووی می‌گوید: این حدیث، صحیح است و ما در کتاب «الحجه» با اسنادی صحیح آن را روایت کرده‌ایم) .

این حدیث را شیخ ابوالفتح نصر بن ابراهیم مقدسی شافعی مذهب در کتاب «الحجه على تارک المحجه» با اسنادی صحیح، این حدیث را روایت کرده همان طور که مؤلف، این مطلب را از زبان نووی نقل کرده است.[۴] کتاب «الحجه على تارک المحجه» کتابی است که در بردارنده‌ی بیان اصول دین طبق قواعد و اصول اهل سنت و حدیث می‌باشد.

طبرانی، ابوبکر بن عاصم و حافظ ابونعیم در کتاب «الأربعین» – کتابی که در ابتدای آن تعهد نموده که احادیث صحیح در آن می‌آورد – این حدیث را روایت کرده‌اند.

 

(برگرفته از کتاب تیسیر العزیز الحمید شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– ابن ابی حاتم در تفسیرش، شماره‌های ۱۶۱۷۷ و ۱۲۱ آن را روایت کرده است. در اسناد این روایت، ابوجعفر رازی وجود دارد که بدحافظه است. ونگا: تفسیر ابن کثیر، ۱/۵۰٫ که این روایت را به ابوالعالیه ربیع بن انس و قتاده نسبت داده‌اند.

[۲]– تفسیر ابن کثیر، ۲/۶۸ با اندکی تصرف.

[۳]– ابن ابی عاصم در کتاب «السنه»، به شماره‌ی ۱۵؛ حسن بن سفیان در «الأربعین»، شماره‌ی ۹؛ بیهقی در «المدخل إلی السنن الکبری»، ص ۱۸۸؛ الخطیب در «تاریخ بغداد»، ۴/۳۶۹؛ اصبهانی در «الترغیب و الترهیب»، شماره‌ی ۳۰ و در «الحجه فی بیان المحجه»، شماره‌ی ۱۰۳؛ بغوی در «شرح السنه»، ۱/۲۱۲- ۲۱۳؛ هروی در «ذم الکلام»، شماره‌ی ۳۲۰؛ ابوطاهر سلفی در «معجم السفر»، شماره‌ی ۱۲۶۵؛ ابن بطه در «الإبانه»، ۱/۳۸۷؛ ابن جوزی در «ذم الهوی»، صفحات ۲۲ و ۲۳ و دیگران از طریق نعیم بن حماد از عبدالوهاب ثقفی از هشام بن حسان- و در بعضی از طرق نعیم روایت شده که گوید: برخی از استادان ما: هشام یا غیر هشام برای ما نقل کردند- از محمد بن سیرین از عقبه بن اوس از عبدالله بن عمرو آن را روایت کرده‌اند. جماعتی از علما طبق گفته‌ی شیخ سلیمان، این حدیث را صحیح دانسته‌اند. ابو نصر سجزی در کتابش «الإبانه» می‌گوید: «این حدیث، حسن غریب است» همان طور که در «کنز العمال»، ۱/۲۱۷ آمده است. ابن رجب و دیگران به دلیل اختلاف نظر امامان حدیث درباره‌ی نعیم بن حماد و وجود شک و تردید در تعیین شیخ عبوالوهاب ثقفی، این حدیث را ضعیف دانسته‌اند. به علاوه بعضی می‌گویند: عقبه بن اوس مجهول است و این درست نیست بلکه ایشان ثقه است و گفته شده که از عبدالله ابن عمرو حدیث نشنیده است. این هم صحیح نیست و اصل این است که او از عبدالله بن عمرو حدیث شنیده است.

[۴]– سخن نووی در کتاب «الأربعین النوویه، حدیث چهل و یکم آمده است.»

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …