- بقلم/ دکتر عادل شدی
پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در همه چیز نمونه و اسوه و الگو بودند، جود و سخاوت و کرم و بخشش او را قلم نمیتواند بتصویر کشد، و حتی خیال ما مردمان این زمانه را توان تصور آن نیست.
جود و سخاوت او در تمامی لایههای زندگی بیمانند بود. او را در جود و کرم مثالی نیست. و بالاترین درجه سخاوت بخشیدن جان در راه خداوند است، که جان را نزد پیامبر در مقابل راه خدا هیچ ارزشی نبود.
پیامبر در راه خدا یلی شجاع و دلیر بود که کسی را توان وصف شجاعت او، و یا ایستادن در صف او نیست، او جانش را برای خدا قربان کرده بود، و در معرکهها از همه به دشمن نزدیکتر بود.
در نشر علم و دانش نهایت سخاوت را داشت. یارانش را از آنچه خداوند بدو آموخته بود میآموخت. و همیشه سعی میکرد به آنها همه معانی خیر و نیکی را بیاموزاند، و در آموزش آنها نهایت نرمی و شفقت و مهر را داشت. و میفرمود: خداوند مرا سختگیر نفرستاده، او مرا معلمی آسان و نرمخو فرستاده([۱]).
و میفرمودند: من چون پدری برای شما هستم تا آنچه نیاز دارید را به شما یاد دهم([۲]).
و چون کسی از آن حضرت چیزی میپرسید، همراه با جواب سؤالش آنچه احیانا طرف نیاز داشت و در ذهنش نبود که بپرسد را نیز از باب سخاوت و کرم در نشر علم بدو میآموخت. روزی کسی از پاکی آب دریا پرسید. ایشان جواب دادند: آب دریا پاک است و مردهاش حلال([۳]).
وقت پیامبر و زندگی و راحتی او در خدمت آسایش و نیازهای مردم بود، او تمام وقتش در پی برآوردن حاجات و نیازهای افراد جامعه بود. کافی است بدانی که دخترکی کنیز میتوانست دست پیامبر را گرفته هر جا دلش بخواهد او را ببرد تا مشکلش را برطرف سازد([۴]).
و کافی است در باب جود و سخاوت و کرم رسول خدا صلی الله علیه وسلم به گزارش جابر بن عبدالله گوش دهی که آوردهاند: هرگز از پیامبر چیزی خواسته نشد که ایشان بگوید: نه([۵]).
گویا در لغت نامه پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم کلمه “نه” اصلا وجود نداشت.
خادم رسول الله صلی الله علیه وسلم؛ انس بن مالک، میگوید: هیچ کسی از پیامبر چیزی نخواست مگر اینکه آنرا به او بخشید. مردی نزد پیامبر آمد، و ایشان رمهی گوسفندی که فضای بین دو کوه را پر کرده بود را به او بخشید. آن مرد نزد قوم خود رفته گفت: ای مردم ایمان بیاورید، محمد چون کسی که هرگز از فقر و ناداری نمیترسد به مردم میبخشد([۶]).
برای رسول الله صلی الله علیه وسلم هدایت و رستگاری فرد فرد جامعه ارزش داشت. نزد او دنیای فانی در مقابل ایمان یک فرد پشیزی ارزش نداشت. و به یارانش میفرمود: اگر خداوند کسی را به دست تو هدایت دهد از دنیا و هر آنچه در آن است برای تو با ارزشتر است.
انس میگفت: چه بسا افرادی فقط برای دست یافتن به دنیا ایمان میآوردند. ولی قبل از اینکه همان روزشان بسر رسد، غنچه اسلام در دلهایشان شگفته میشد، و ایمان و اسلام در دلهایشان از دنیا و هر آنچه در آن است با ارزشتر میگشت..
پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم پس از غزوه حنین به صفوان بن امیه سیصد سر حیوان بخشید. صفوان بعدها میگفت: سوگند به خدا که پیامبر به من چیزهایی بخشید، و من در دنیا از کسی چون او نفرت نداشتم، و او ـ با سخاوت و کرمش قلبم را شستشو داد ـ تا جائی که در دنیا کسی چون او برایم عزیز نبود([۷]).
ابن عباس (رضی الله عنه) میگوید: پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم سخاوتمندترین و خیرخواهترین انسانها بود. و در ماه رمضان؛ چون جبریل (علیه السلام) برای قرآن خوانی نزد او میآمد از هر وقت دیگری سخاوتمندتر میشدند. پیامبر در سخاوت و نیکی از نسیم وزان نیز سخاوتمندتر و با صفاتر بودند([۸]).
جبیر بن مطعم آورده است: وقتی پیامبر صلی الله علیه وسلم و همراهانش از حنین بازمیگشتند برخی روستائیان صحرا نشین خود را به او رسانیده، از او چیزهایی میخواستند، آنها با هجوم خود پیامبر را به سوی صحرائی پر از بوتههای خار کشاندند، یکی از آنها پارچهای که روی شانه پیامبر بود را ربود. رسول الله صلی الله علیه وسلم در بین آنها ایستاده فرمودند: لباسم را برگردانید، سوگند بخدا که اگر به اندازه این بوتهها چهارپایانی میداشتم، همه آنها را بین شما تقسیم میکردم، و هرگز مرا بخیل و یا دروغگو و یا ترسو نمییافتید([۹]).
گویا سخاوت و کرم با فطرت پیامبر و طبیعت او سرشته بود، و در رگهای او جریان داشت. او حتی قبل از برگزیده شدن به پیامبری آیتی بود از اخلاق خوب و گفتار شایسته و کردار نیکو، و کرم و سخاوت و بخشش بیدریغ.
در اولین تصویر اسلام مشاهده میکنیم؛ چون فرشته بر پیامبر در غار حراء نازل شد، و آن حضرت با دیدن این حادثه هراسان و حیران و لرزان خود را نزد همسرش، مادر مؤمنان؛ خدیجه کبری رسانید، ایشان پیامبر را دلداری داده چند جمله گفتند که تاریخ آنها را با آب طلا مینگارد: بخدا سوگند که هرگز پروردگارت تو را ذلیل و خوار نخواهد ساخت، تو به خویشانت رسیدگی میکنی، و مستمندان را یاری میکنی، و به بینوایان کمک میکنی، و در سختیهای روزگار مردم را یاری میدهی…
این تصویری است از این شخصیت نمونه قبل از آنکه آفتاب رسالت در قلبش شروع به تپیدن کند. حالا پرتو نور قرآن و درخشش ایمان، و شعور و احساس همراهی رحمان از او چه تابلویی خواهد ساخت، خارج از تصور و خیال ما، و بالاتر از توان قلم است که آنرا بتواند نقاشی کند.
همین بس که بدانی او را انباری برای انباشتن نبود. حضرت انس میگوید: پیامبر خدا هیچ چیزی را برای فردا ذخیره نمیکردند([۱۰]).
ابو سعید خدری (رضی الله عنه) آورده است: برخی از انصاریان دست حاجت پیش رسول خدا دراز کردند. آن حضرت آنچه خواستند به آنها بخشیدند. سپس بار دیگر آنها چیزهایی طلب کردند، و آن حضرت به آنها آنچه خواسته بودند، دادند. سپس بار دگر دست نیاز دراز کردند، و آن حضرت هر آنچه خواستند به آنها تقدیم داشتند. تا اینکه آنچه نزد پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم بود تمام شد. آنگاه ایشان فرمودند: بدانید آنچه نزد من باشد را هرگز از شما دریغ نمیکنم، و چیزی را ذخیره نمیکنم، و هر کس از خداوند عفت و پاکدامنی بخواهد خداوند او را به مرادش میرساند، و هر کس از خداوند بخواهد که او را بینیاز کند خداوند او را بینیاز خواهد ساخت. و هر کس صبر و شکیبائی پیشه کند خداوند به او صبر و پایداری الهام میکند، و به هیچ کس بخشش و ارمغانی به خوبی و وسعت و گشایش صبر و شکیبائی ارزانی نشده است([۱۱]).
([۲]). به روایت امام احمد، و امام ابوداود، و البانی آنرا حسن ارزیابی کرده.
([۳]). به روایت امام احمد و اصحاب سنن.
([۴]). به روایت امام ابن ماجه، البانی حدیث را صحیح دانسته.
([۵]). به روایت امام بخاری و امام مسلم.
([۸]). به روایت امام بخاری و امام مسلم.