داعیان خدا در بغداد

اما در همین شهر پر عیش و عشرت (بغداد)، تعدادی نفوس قدسیه نیز وجود داشت که در شکل‌های دعوت الی الله، تزکیه نفوس، نشر و اشاعت علوم دینی، تعلیم و تعلم با تمام وجود در سعی و تلاش بودند. ایشان در هنگامه‌های پر از شر از کلیه لذایذ دنیا کناره‌گیری نموده و حفظ روح این امّت و سرمایۀ تعلق بالله و حفظ منابع زندگی اسلامی (قرآن و حدیث) با نهایت تلاش مشغول بودند. دولت با هیچ قیمتی نتوانست این افراد را بخرد و هیچ نوع تطمیع دنیایی ایشان را از هدف مقدس خویش باز نداشت.

در دریای پر تلاطم مادیت همچون کوه راسخ انسانیت بودند، کوهی که مسافرین کشتی شکسته به آن پناه می‌بردند، این افراد در شهر بغداد در مقابل زندگی‌های پر عیش و لذایذ مادی، زندگی معنوی و ایمانی خالص اختیار نموده بودند، زندگی که از نظر نیرو و وسعت از زندگی مادی و سیاسی دیگران هیچ کمبودی نداشت. اگر خلفاء امرا و وزرا بر قالب‌های مادی مردم متصرف بودند. اما ایشان بر دل و دماغ مردم حاکم بودند و هرگاه این دو نیرو با هم برخورد می‌کردند، غلبه و پیروزی در جناح ایشان بود. سلطان وقت هارون الرشید با شأن و شوکت شاهانه خود در رقه مقیم بود که معروف‌ترین امام حدیث و مرد صالح، حضرت عبدالله بن مبارک به این شهر تشریف آوردند، زمان ورودشان کلیۀ مردم این شهر برای استقبال این مرد بزرگ از شهر خارج شدند، خلیفه تنها در شهر باقی ماند و کثرت و انبوه مردم به حدی بود که کفش‌های‌شان پاره شد. یکی از کنیزان هارون از پنجره بالا خانه مشغول تماشا بود، پرسید که این چه ماجرایی است؟ مردم گفتند یکی از علمای خراسان – عبدالله بن مبارک – تشریف آورده‌اند، کنیز گفت این است پادشاهی نه آنکه هارون دارد که مردم برای استقبال هارون بدون مامور و پلیس جمع نمی‌شود.

این زندگی علمی و ایمانی در بغداد روشن بود. بغداد همچنان که گهواره ثروت و سرمایه و عیش و عشرت بود، طالبان مال دنیا از گوشه‌های مختلف جهان در اینجا جمع شدند، همینطور از نظر علم و عمل صالح، تقوی، دعوت و اصلاح نیز مرکز مهمی بود که اینجا ائمه هر فن و تشنگان هر علم برای سیرابی از سرتاسر سرزمین اسلامی گرد می‌آمدند.

از کتب طبقات و تراجم چنان احساس می‌شود که در بغداد به جز از علماء و صلحاء کسی دیگر سکونت نداشته و به جز ندای قال الله و قال الرسول، صدایی دیگر به گوش نمی‌رسید، این رونق دینی و فعالیت‌های اصلاحی در پایتخت دولت از برکات بندگان مجاهدی بود که این امر را هدف اصلی زندگی خود قرار داده بودند، در این مورد فعالیت‌های سفیان ثوری، فضیل بن عیاض، جنید بغدادی، معروف کرخی و بشر صافی، از همه نمایان‌تر بود و روشن‌تر بود، اثر اعمال و اخلاق، خداترسی، زندگی زاهدانه، خدمات خالصانه و بی‌ریا استغناء از خلق، ایثار، بی‌غرضی، خدمت خلق و کیفیات ایمانی این حضرات به مناطق غیر مسلمان نیز سرایت کرده بود. وجودشان مجسمه اخلاق و وقا اسلام بود و به همین جهت پس از شنیدن سخنان‌شان و پس از دیدن اعمال و اخلاق‌شان بسیاری از یهودیان، مسیحیان، مجوس و صابئیان مسلمان شدند[۱].

[۱]– ملاحظه کنید تاریخ بغداد (خطیب بغدادی) و حلیه الاولیاء (ابونعیم) و تاریخ ابن خلکان.

مقاله پیشنهادی

به صبر کنندگان مژده بده

ما از آنِ الله هستیم و به سوی او برمی‌گردیم تا به هرکس هر عملی …