داستان یکی از یاران پیامبر صلی الله علیه و سلم ابو طلحه انصاری رضی الله عنه (۲)

عروه‌ الوثقی:

و هر وقت دو نفری تنها می شدند ابو طلحه در مقابل پیامبر اکرم صلی الله و آله و سلم زانو می‌زد و می‌گفت: پدر و مادرم به قربانت! جانم فدای جانت! و جسد و صورتم بلاگردان وجودت!
زمانی که روز احد فرا رسید و مسلمانان از اطراف پیامبر صلی الله علیه و سلم دور شدند و مشرکان از هر طرف به سویش هجوم آوردند. دو دندان پیشین او را شکستند، و صورتش را زخمی و لبهایش را خونین کردند. و صورتش خون آلود شد…و حتی بعضی از یاوه گویان بد سگال، شایع کردند که محمد کشته شده است، و در نتیجه سستی و ترس و هراس مسلمانان, فزونتر شد و به دشمنان خدا پشت کرده و پا به فرار نهادند.در چنین اوضاع و احوالی، فقط تعدادی کم در کنار پیامبرص ماندند، و در مقدم و طلیعه آنها ابوطلحه ( قرار داشت.در حالی که پیامبر صلی الله علیه و سلم در پشت او قرار گرفته و بدن او را سپر قرار داده بود، ابوطلحه (؛ مانند کوهی استوار و محکم بدن خود را سپر قرار داده بود.
آنگاه زه را در کمان شکست‌ناپذیر گذاشته، و تیرهای خطا ناپذیر را به زه نهاده و به دفاع از پیامبر صلی الله علیه و سلم برخاست، و مشرکان را یکی بعد از دیگری می‌زد.
در این حالت پیامبر صلی الله علیه و سلم برای شناسایی محل تیر، از پشت ابوطلحه نگاه می‌کرد. اما ابوطلحه( ایشان را باز می‌داشت که مبادا خطری برایش پیش آید. و می‌گفت:
پدر و مادرم فدایت! نگاه نکنید! آنها شما را می‌زنند.
سرم سپر سرت، و سینه‌ام سپر سینه‌ات می‌باشد.
در چنین وضعی یکی از سربازان اسلام با ترکش تیرش می‌گریخت، پیامبرص او را صدا زد:
تیرهایت را به ابوطلحه بده و با تیرها فرار نکن!
ابوطلحه( به دفاع از پیامبر صلی الله علیه و سلم ادامه داد تا سه کمان در دستش شکست، و تا توانست مشرکان را کشت.
پس از آن جنگ به آخر رسید، و خداوند پیامبر صلی الله علیه و سلم خود را حفظ و حراست فرمود و جان سالم به در برد.
ابوطلحه ( همان طور که در اوقات خطر و تنگی جان خود را در راه خدا فدا می‌کرد، در مواقع ضرورت و لزوم، مال و ثروت خود را نیز بیشتر بذل می‌کرد.از جمله در مدینه باغی از نخل و انگور داشت, که از لحاظ کثرت درخت و مرغوبی ثمر و گوارایی آب، مدینه نظیرش را ندیده بود.یک روز ابوطلحه(، در سایه مطبوع درختانش به نماز ایستاده بود، که ناگهان پرنده‌ای خوش آواز با پرهای سبز و زیبا و منقاری قرمز و پاهایی رنگین و حنایی، آواز خوانان، توجه او را جلب کرد.
پرنده زیبا دهان با آواز خوش الحان، رقص کنان و شاد و خرم، از شاخه‌ای به شاخه‌ای می‌پرید. منظره و شکل زیبای پرنده او را به خود مشغول کرد. و در دریای تماشا غرق شد.اما بعد از چند لحظه وقتی به خود آمد، ندانست: چند رکعت نماز خوانده است؟!دو رکعت؟سه رکعت؟ …نمی‌دانست…
و همین که نمازش را تمام کرد، به عجله خود را به محضر پیامبر صلی الله علیه و سلم رساند، و از خود شکایت کرد که باغ و درخت و فضا و پرنده‌ای خوش‌آواز، او را به خود مشغول و از نماز منصرف کرده است.و پس از آن گفت:
ای‌محمد! تو شاهد باش من این باغ را در راه خدا صدقه کردم.
پس هر طوری که تو و خدا دوست دارید، از آن بهره بگیرید.
ابوطلحه ( زندگی را با روزه و مجاهدت به سر برد.
و به همان صورت هم درگذشت.می‌گویند: بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و سلم در حدود سی سال ابوطلحه ( مدام روزه‌دار بود و جز در ایام عیدها که روزه‌داری حرام است، هرگز افطار نمی‌کرد، و عمرش طولانی شد تا این که به سن پیری و فرتوتی رسید؛ ولی کثرت سن و پیری، مانعش نشد, که به جهاد در راه خدا ادامه دهد، و برای اعلای کلمه و فرموده خدا و احترام و اعزاز دین خود، در گوشه و اکناف زمین قدم بر دارد.زمانی که در عهد خلافت حضرت عثمان ( مسلمانان تصمیم گرفتند: از طریق دریا به جهاد بروند، ابوطلحه ( خود را آماده کرد که با سربازان اسلام حرکت کند اما فرزندانش گفتند:خدا تو را ببخشاید! پدرجان! تو به سن پیری رسیده‌ای و در زمان پیامبرص و حضرت ابوبکر و حضرت عمر به جهاد رفته‌ای، و الآن وقت آن است در گوشه‌ای نشسته و استراحت کنی و بگذارید ما به جهاد برویم گفت:
خدای متعال می‌فرماید:

{انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}[سوره التوبه ۴۱].
«سبکبار و سنگینبار در راه الله خروج نمایید و با مالها و جانهایتان در راه الله جهاد کنید. این برای شما بهتر است؛ اگر میدانستید».
بنابراین، خدا همه ما را بسیج کرده است. پیر و جوان… فرقی ندارد؛ چون خدا آن را برای ما محدود نکرده است.و از ماندن در منزل و نرفتن به جهاد امتناع ورزید.موقعی که پیر مرد از حال افتاده با سربازان اسلام در دیار سوار کشتی شد، سخت بیمار شد و بر اثر شدت بیماری زندگی را به درود گفت.هنگامی که جنازه ابوطلحه ( را در ملافه‌ای نهاده وپوشانده بودند.

مقاله پیشنهادی

فضیلت مهاجران و انصار

الله متعال می‌فرماید: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ ٱلَّذِینَ أُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا …