داستان های اسلامی (۱)

در دربار خلافت

در حضور معتصم (از خلفای بنی عباس) یک شخص زندانی که در زنجیر بسته شده بود را آوردند[۱]. خلیفه و آن دسته از علمائی که دارای طرز تفکر اعتزالی بودند، در پی این بودند تا امام به هر صورت ممکن نظریه مخلوق بودن قرآن را بپذیرد. اما آن امام بزرگوار و مجاهد با آواز بلند این چنین می‌فرمود:
«أعطونی شیئاً من کتاب الله وسنه رسوله حتی أقول».
«از قرآن و سنت دلیلی پیش کنید تا طبق آن بگویم».
با این اعلان صریح امام، باز هم خلیفه و درباریانش در تلاش این هستند تا امام فتوی به مخلوق بودن قرآن را بدهد. سرانجام بعد از انکار پی‌درپی دستور داده شد تا حضرت امام را شلاق بزنند.
از یک سو ضربات سخت تازیانه بر بدن امام برخورد می‌کرد، اما از سوی دیگر از زبان امام این الفاظ جاری بود: «ای خلیفه، به خوبی آگاه باش خصوصاً نسبت به آن روزی که در پیشگاه احکم الحاکمین بایستی همانطور که الان من در جلوی روی تو ایستاده‌ام، در آن وقت بسیار حساس در قبال خون من چه جوابی به خدا خواهی داد؟» و از سوی دیگر، مخالفان هرچه بیشتر خلیفه را برعلیه امام برانگیخته می‌کردند. چنانچه ضربات شلاق بر بدن امام شدت بیشتری به خودش می‌گرفت. اما این پیکر استقامت و دلاوری با توجه به این همه شکنجه‌ها می‌فرمود: «قرآن کلام خداوند و غیر مخلوق می‌باشد». در نهایت بر اثر ضربه‌های سخت شلاق امام بیهوش می‌گردد، با به هوش آمدن امام، بار دیگر خلیفه امام را به پذیرش نظریه مخلوق بودن قرآن مجبور می‌کند، لیکن با پاسخ منفی امام، بار دیگر ضربات شدید تازیانه آغاز می‌گردد، اما این سمبل مردانگی و ایثار هیچگونه ضعف و ترسی از خویشتن بروز نمی‌دهد. بعد از به هوش آمدن امام خویشتن را رها می‌یابد و بعد از اینکه به منزل آورده می‌شود و خدمت‌شان غذایش آورده می‌شود، (از آنجا که امام در حال روزه بودند) از خوردن غذا امتناع می‌ورزد. راوی می‌گوید: با فرا رسیدن نماز ظهر با توجه به اینکه امام مجروح و خون‌‌آلود شده بود، باز هم نماز را با جماعت اقامه فرمودند.

مقاله پیشنهادی

اسباب تقویت صبر انسان بر مصیبت‌‌ها

رعایت امور ذیل در صبر بر مصیبتِ‌ از دست دادن فرزندان، خانواده، خویشاوندان و دیگر …