خیلی ها ادعا دارند که در دعوت به سوی الله متعال، تمام امور را مدّ نظر دارند، اما در عمل و حقیقت چنین نیستند؛ نشانه های منافاتِ شمولیت در دعوت چیست؟

۱-            تقسیم دین به پوسته و مغز:

 این نوع تقسیم بندی جدید و خود ساخته است. چنین چیزی از سلف صالح ثابت نشده است. به مقتضای چنین ایده ای برخی افراد به بخش هایی از دین توجه کرده اند که آن را مغز و لب دین می دانند و بخشی دیگر را به گمان این که پوسته و ظاهر دین است، رها کرده و به آن بی توجه شدند. اگر بخواهی معیاری که میان مغز و پوسته ی دین فرق می گذارد را بررسی کنی، آن را نوعی هوا و هوس خواهی خواهی یافت. گاهی اوقات هم سنّت های رسول صلی الله علیه و سلم پوسته و ظاهر نامیده می شود!!! و گاهاً واجبی از واجبات لب و مغز نامیده می شود و واجبی دیگر، پوسته. و برخی اوقات جریانِ توحید با وجود اهمیت فراوانش، به ادعای الفت و نزدیک کردن دل ها یا عدم ایجاد تنفر و انزجار، ترک و رها می شود. تمام این کارها صورت می گیرد تا مبادا با احساسات مردم برخورد داشته باشد… در نتیجه بعضی از قضایای توحید، پوسته نامیده می شود. و از نظر آن ها متحد کردن مردم با وجودی که با هم تفاوت  و اختلافات شرعی عقیدتی دارند، مهم-تر و اولی تر(از اصلاح اعتقادات) است.

  بعضی وقت ها هم بر بدعت های پدید آمده در دین، به دیده ی اغماز می نگرند و بر آن چشم می پوشند. بدعت ها را پوسته ی کم اهمیتی می دانند که ارزش ندارد انسان به آن ها توجه کند.. ! تقسیم دین به اصول و فروع هم از همین دست مثال هاست؛ و به بهانه ی اکتفا کردن به متفق بودن بر اصول، در فروع تسامح و تساهل می کنند! لیکن باید گفت اگر با تقسیم بندیِ به اصول و فروع، حکمی صادر شود، بدعت محسوب می شود؛ ولی اگر به هدف بیان و توضیح باشد، در اصطلاح مناقشه ای نیست.

  به مورد دیگه ای که می توان اشاره کرد این است که همیشه دنبالِ اجازه ها و رخصت ها هستند و به فتواهای نادرست برخی از علما و گفتار مرجوح آنان عمل می کنند.

  برخی در این کار چنان غلو و زیاده روی می کنند که کارشان بیشتر شبیه به بازی گرفتن دین است. بیشترین چیزی که دلالت بر این کار دارد، تساهل آنان در مسایل عقیده و بدعت های اعتقادیِ منحرف است. تساهلی که بر قبول و پذیرفتنِ دعوت اسلامی توسط مردم بدترین تأثیر را می گذارد. دعوت صحیح و درست به سوی اسلامِ کامل و پاک را زشت جلوه می دهد.

 

 

۲-            چشم پوشی از بدعت های فراوانی که در کشورها انتشار یافته است:

  ترکِ مبارزه با خرافات و شرکیات و کارهای بیهوده ای که امروزه میان مسلمانان پخش شده است، با شمولیت و فراگیر بودن دعوت به سوی الله در تمامِ ابعاد منفات دارد.

  این جریان در بسیاری از دعوت ها در این میدان آشکار و نمایان است. گاه به اسمِ( مصلحت دعوت) و گاهی به بهانه ی (اوّل، به دست آوردن دل ها) و بعضی اوقات هم به اسمِ( تلاش برای وحدت امّت).

  از نشانه های آن می توان به این موارد اشاره نمود: فرق قایل شدن میانِ بدعت حقیقی و بدعت اضافی، بدعت حقیقی افراد را رد می کنند و بر مرتکبِ بدعتِ اضافی خُرده نمی گیرند. شریعت میان هیچ کدام از آنها فرق نمی گذارد و انکارِ بدعتِ هر دو مبتدع را واجب می داند.

  نمونه ای از بدعت های اضافی که بر صاحبش چشم پوشی شده بلکه حتی با آنان شرکت هم می کنند، جشن گرفتن در بیست وهفتم ماه رجب و برگزاری جشن میلاد برای رسول الله صلی الله علیه و سلم می-باشد. برگزاری جشن میلاد برای رسول صلی الله علیه و سلم بدعت حقیقی محسوب می شود. هم چنین خاص قرار دادن قرائت قرآن با صدای بلند بین اذان و اقامه ی نماز صبح و عصر، ذکرِ دسته جمعی و یا تخصیصِ قبل از نماز جمعه برای قرائت قرآن با صدای بلند ووو .

۳-            ادا نکردن حقِّ توحید و یکتاپرستی در دعوت، و بی توجهی به مقدّم نمودنِ توحید بر سایر امور دینی:

عدم آموزش توحید و یکتاپرستی به مردم برای برانداختن صورت های شرک اکبر که در مناطق و کشورها انتشار یافته است. وظیفه و مسئولیتی که بر گردن همگی است، پرورش علمی عملی، فهم و سلوکِ افراد جامعه بر اعتقاد توحیدی است. از این رو توحید، پایه و اساس دین است.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …