خشوع فروتنی و تسلیم است

آن چه موجب خشوع می‌شود: پذیرش اوامر همراه با خضوع، تسلیم در برابر احکام شریعت، تواضع به سبب نگاه خداوند است. پذیرش اوامر همراه با خضوع، یعنی دریافت و پذیرش آن با کمال میل و اطاعت بی‌چون و چرا از آن، مطابقت ظاهر و باطن، همراه با اظهار ضعف، نیاز به رهنمون شدن به اوامر قبل از انجام فعل و نیاز به یاری پروردگار در ضمن انجام آن و پذیرفته شدن پس از انجام آن.

تسلیم در برابر احکام شریعت یعنی به سبب آراء و نظریات شخصی و خواسته‌ها و امیال نفسانی با آن مخالفت نورزد.

تواضع به سبب نظر و نگاه پروردگار؛ یعنی افتادگی و فروتنی قلب و جوارح به سبب نگاه و نظر پروردگار به آن‌ها و نیز به سبب آگاهی خداوند به تفاصیل و جزییات آن چه که بر قلب و اعضای بدن می‌گذرد. این یکی از تفاسیر درباره‌ی آیه‌ی زیر می‌باشد ﴿وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾. «هر کس که از مقام پروردگار خود بترسد، باغ‌هایی (در بهشت) دارد».[۷] و نیز می‌فرماید: ﴿وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى﴾. «و اما آن کس که از جاه و مقام پروردگار خود ترسیده باشد و نفس را از هوی و هوس باز داشته باشد».[۸] که منظور از مقام پروردگار، اطلاع از امورات بندگان و قدرت و ربوبیت پروردگار است.

پس ترس بنده از این مقام، بدون شک برای او خشوع قلب به همراه دارد و به هر اندازه‌ای که شخص خدا را ناظر خود بداند، خشوع او نیز بیشتر خواهد بود و هرگاه از نظارت و اطلاع خدا از کارهای خود غافل شود، خشوع از قلبش رخت برمی‌بندد.

تعبیر و تفسیر دوم: منظور از آن قرار گرفتن و ایستادن بنده در آخرت در پیشگاه پروردگار است. بر اساس تعبیر اول مصدر (مقام) به فاعل (رب) اضافه شده و بر اساس تعبیر دوم مصدر به موقعیتی که شخص از آن می‌ترسد اضافه شده است.

باید بدانیم که رشد خشوع با کنترل آفت‌های قلب و عمل و حق‌شناسی از هر کس که دارای فضل و نعمتی برماست، میسر می‌شود. زیرا رصد و شناسایی عیب و نقص‌های نفس و اعمال، قلب را بدون شک برای بررسی عیب‌ها و کاستی‌هایش خاشع و رام می‌سازد؛ از جمله کبر، خودپسندی،‌ ریا، ضعف صدق و راستی، کمبود یقین، آشفتگی و پراکندگی نیت، عاری نبودن از انگیزه‌های هواهای نفسانی، انجام ندادن اعمال آن‌گونه که خدا می‌پسندد و سایر عیب و نقص‌های نفس و عوامل فاسدکننده‌ی اعمال.

در نظر داشتن فضل و نیکی دیگران نیز به این معنی است که: شخص حقوق مردم را در نظر داشته و آن را به جای آورد و آن چه را که در حق وی انجام داده‌اند به عنوان حقوق خود بر آنان به شمار نیاورد و به خاطر آن معارض آنان نشود، زیرا این نشانه‌ی بی‌خردی و حماقت نفس است. هم‌چنین نباید خود را طلبکار حقوق خود از آنان بداند، بلکه باید به فضل و منت دیگران اعتراف کند و فضل و منت خود بر دیگران را به فراموشی سپارد.

شنیدم که شیخ‌الاسلام ابن‌تیمیه می‌گفت: عارف بر عهده‌ی دیگران حقی برای خود قائل نمی‌شود و خود را صاحب فضل و منت بر دیگران نمی‌داند. بنابراین کسی را سرزنش نمی‌کند، از کسی چیزی نمی‌خواهد و با کسی به کشمکش نمی‌پردازد.
امام ابن قیم جوزى رحمه الله علیه

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …