حیله هایی که برای حلال نمودن امور حرام استفاده می شوند

از جمله حیله هایی که در بسیاری از کتاب های مذهبی متأخر وجود دارد، حیله ای بسیار زشت است که طبع سلیم آن را نمی پذیرد و دین حنیف فاعل آن را لعنت کرده است. و آن نکاح تحلیل یا تجحیش می باشد. نکاحی که به قصد حلال شمردن زنی صورت می گیرد که شوهرش او را سه طلاق داده است و همسرش به کلی بر او حرام شده است؛ تا اینکه از این طریق به شوهر اولش باز گردد. چنانکه با عقدی صوری مرد بیگانه ای را به نکاح این زن در می آورند تا با او مجامعت کند سپس وی را طلاق دهد تا اینکه برای همسر اولش حلال شود. رسول خدا فرمودند: «لَعَنَ اللَّهِ الْمُحَلِّلَ، وَالْمُحَلَّلَ لَهُ»:[۱] «خداوند لعنت کند محلل و کسی که محلل برای او اقدام می کند». و گاهی فتوا  دهنده خود این عمل را انجام می دهد و زن را به نکاح خود در آورده و پس از دخول او را طلاق می دهد!

و از این قبیل  حیله ها، حیله کردن برای اسقاط کفاره از کسی است که در رمضان جماع کرده است. چنانکه ابتدابا خوردن چیزی افطار می کند و سپس با همسرش جماع می کند. یا حیله کردن کسی که می خواهد نکاح همسرش فسخ شود، پس فرزندش را به مجامعت با همسرش مأمور می کند. یا حیله ی کسی که در پی عدم اجرای حد زنا بر وی می باشد پس ابتدا با خوردن شراب مست می کند و سپس مرتکب زنا می شود.

و از این دسته است حیله ی کسی که با وجود قدرت در پی سقوط فرضیت حج از خود می باشد. چنانکه به هنگام خروج کاروان عازم حج، اموال خود را به یکی از نزدیکانش می بخشد اما پس از حرکت کاروان، مالش را پس می گیرد.

و حیله ی عدم اجرای حد سرقت نیز چنین است؛ چنانکه دزد ادعا می کند آن مال از آنِ او بوده یا اینکه در آن شریک بوده است. پس به مجرد ادعای وی، حد دزدی یعنی قطع دست منتفی می شود.

یکی از اسباب شیوع حیله ها، تقلید است. درحقیقت متأخرانی که به این حیله ها روی آورده  اند، عالم نیستند تا حقایق امور و مقاصد شریعت را بدانند.[۲]

۱۰- استناد به بخشی از نص و رها کردن بخش دیگر آن:

چنین تعاملی با نصوص، امری بسیار عجیب و حیرت آور است که فقهای متأخر مرتکب آن شده اند. هرکس در کتاب های آنان تأمل کند، در می یابد که در برخی اجتهادات خود به بخشی از یک حدیث استدلال کرده اند، بخشی که با رأی مذهب آنان موافق است پس به آن استدلال نموده و تمسک می جویند اما بخش دیگر همان روایت را که با دیدگاه مذهب دیگر همخوانی دارد، رها کرده و با آن مخالفت می کنند. و سبب چنین عملکرد و تعاملی با نصوص، جز تعصب مذهبی نمی باشد. مثال:

الف) رسول خدا درحالی که در روز جمعه بر منبر بودند و خطبه ایراد می کردند، به کسی که وارد مسجد شد فرمودند: «أَصَلَّیْتَ یَا فُلاَنُ قَبْلَ أَنْ تَجْلِسُ؟» قَالَ: لاَ، قَالَ: «قُمْ فَارْکَعْ رَکْعَتَیْنِ»:[۳] «فلانی، آیا قبل از اینکه بنشینی، نماز خواندی؟ گفت: نه؛ رسول الله  صلی الله علیه و سلم فرمودند: برخیز و دو رکعت نماز بگزار».

برخی با استدلال به این حدیث سخن گفتن به هنگام حضور امام بر منبر جمعه را جایز دانسته اند. اما با آنچه این روایت بدان دلالت دارد مخالفت کرده اند و گفتند: هرکس وارد مسجد شود درحالی که امام خطبه می خواند، باید بنشیند و نماز نخواند».

۲- رسول خدا در بیماری که بر اثر آن فوت نمودند فرمودند: «مُرُوا أَبَا بَکْرٍ یُصَلِّی بِالنَّاس»: «به ابوبکر بگویید که نماز را برای مردم امامت کند.» عائشه رضی الله عنها می گوید: گفتم: اگر ابوبکر در جای شما قرار بگیرد از شدت گریه نمی تواند صدایش را به مردم برساند. بهتر است به عمر دستور دهید که امامت دهد. عائشه می گوید: من به حفصه نیز گفتم که به رسول خدا بگوید اگر ابوبکر در جای شما قرار بگیرد از شدت گریه نمی تواند صدایش را به مردم برساند. بهتر است به عمر دستور دهید. حفصه نیز چنین کرد. آنگاه رسول خدا فرمود: «مَهْ إِنَّکُنَّ لَأَنْتُنَّ صَوَاحِبُ یُوسُفَ، مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ لِلنَّاسِ»: «شما همان زنانی هستید که یوسف را احاطه کرده بودند. به ابوبکر بگویید تا برای مردم امامت دهد». حفصه (که از عائشه ناراحت شده بود) گفت: هیچگاه از ناحیه تو خیری به من نرسید».[۴]

عده ای به این روایت چنین استدلال کرده اند که چون امام دچار مشکل شد، کسی می تواند به جای او امامت دهد. اما با آنچه این روایت به آن دلالت می کند مخالفت کرده و گفته اند: هرکس چنین کند نمازش باطل است و هرکس عملی چون عمل رسول خدا و ابوبکر و صحابه داشته باشد، عمل وی باطل است.

۱۱- انتشار اختلاف و پراکندگی و فتنه میان مسلمانان:

از جمله مفاسد تعصب مدهبی و نتایج مضر آن، پراکندگی و تقسیم مسلمانان به مذاهب و گروه هاو فرقه های مختلف می باشد. مسلمانانی که در اکثر امور دین، تفاوت دیدگاهی در میان آنان نیست و همگی در عقیده و عبادت و حلال و حرام و فقه و اصول و محبت یکسان و یکسو و متحد می باشند.

قران کریم اختلاف را مذموم دانسته و آن را نکوهش می کند؛ خداوند متعال می فرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران: ۱۰۳) «و همگی به ریسمان الله (= قرآن و اسلام) چنگ زنید و پراکنده نشوید».

و می فرماید: «وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ» (انفال: ۴۶) «و الله و پیامبرش را اطاعت کنید و با همدیگر نزاع نکنید که سست شوید».

و می فرماید: «وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکینَ * مِنَ الَّذینَ فَرَّقُوا دینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ» (روم: ۳۱-۳۲) «به سوی او باز گردید و از او بترسید و نماز را بر پا دارید و از مشرکان نباشید. از کسانی‌که دین خود را پاره پاره کردند و فرقه فرقه شدند و هر گروهی به آنچه نزد خود دارند، خوشحالند».

خداوند متعال به ما روش صحیح پایان دادن به اختلاف و نزاع را آموخته است آنجا که می فرماید: «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً» (نساء: ۵۹) «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! الله را اطاعت کنید و پیامبر را اطاعت کنید و صاحبان امرتان را (اطاعت کنید) و اگر در چیزی اختلاف کردید، آن را به الله و پیامبر باز گردانید؛ اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید، این بهتر و خوش فرجام‌تر است».

گاهی اصحاب رسول الله  صلی الله علیه و سلم در مسائلی دچار اختلاف می شدند به گونه ای که یکدیگر را بر دیدگاه نادرست می دانستند و در دیدگاه یکدیگر تأمل کرده و به تعقیب آن می پرداختند. اگر اقوال همه ی آنها درست و صحیح بود چنین نمی کردند. از ابن مسعود در مورد مسائل متفاوتی روایت شده که می گوید: «در این مورد بر اساس رأی خود نظر می دهم، پس اگر درست باشد از سوی خداوند است و اگر اشتباه و نادرست باشد، از جانب من است. و از خداوند طلب مغفرت می کنم». و عمر بن خطاب از اختلاف ابی بن کعب و عبدالله بن مسعود در مورد نماز خواندن در یک لباس خشمگین شد. چنانکه اُبی بر این باور بود که نماز خواندن در یک لباس، خوب و زیبا است. اما ابن مسعود بر این باور بود که این برای زمانی بود که لباس کم بود. پس عمر درحالی که به شدت ناراحت بود گفت: «دو نفر از اصحاب رسول الله  صلی الله علیه و سلم با یکدیگر اختلاف کرده اند، کسانی که دیگران به آنها نگاه کرده و دین شان را از ایشان دریافت می کنند. براستی که ابی بن کعب درست می گوید و تأویل ابن مسعود نادرست است. اما بدانید اگر پس از این بشنوم کسی در این مورد اختلاف کرده است، با وی چنین و چنان رفتاری خواهم داشت».[۵]

 

[۱] – مسند احمد، ترمذی، نسائی؛ آلبانی در صحیح الجامع آن را صحیح دانسته است.

[۲] – اعلام الموقعین: ۳/۱۷۱-۱۷۲

[۳] – بخاری: ۲۰۱۸

[۴] -بخاری: ۶۷۹؛ مسلم: ۴۱۸

[۵] – جامع بیان العلم: ۲/۱۰۲-۱۰۳

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …