حکم دوری از اهل بدعت و ترک آنها

شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله پس از ذکر داستان دوری رسول خدا از کعب و دوستانش و ترک آنها و اینکه مسلمانان امر شدند از آنان دوری کنند و نیز ذکر داستان صبیغ که عمر مسلمانان را امر کرد او را ترک کرده و از او دوری کنند، می گوید: «بر این اساس و مواردی از این قبیل، مسلمانان معتقد به ترک و دوری از کسانی هستند که نشانه های گمراهی در وجود وی هویدا شود همچون کسانی که علنا بدعتی را مرتکب می شوند و دیگران را به سوی آن فرا خوانده و مرتکب گناهان کبیره می شوند. اما کسی که پنهانی و در خفا مرتکب معصیت و نافرمانی می شود یا اینکه مرتکب بدعتی غیر مکفره می شود، چنین شخصی ترک نشده و از او دوری نمی شود. بلکه تنها کسی ترک شده و از وی دوری می شود که به سوی بدعت دعوت نموده و فرا می خواند. چرا که ترک وی نوعی مجازات می باشد؛ و تنها کسی که علنا به معصیت و نافرمانی قولی یا عملی روی آورده، مجازات می شود».[۱]

و همچنین می گوید: «اما اگر با ترک وی، او و دیگران از عمل خود دست نکشند بلکه شر و شرارت افزایش یابد و دوری کردن از وی تأثیری نداشته باشد و مفسده ی ترک و دوری از وی بر مصلحت آن ترجیح داشته باشد، در این صورت ترک و دوری از وی جایز نیست بلکه گاهی مدارا با برخی از مردم سودمند تر از ترک ایشان و دوری از آنها می باشد. و گاهی چنان است که دوری از عده ای بهتر از مدارا با آنها می باشد. و بر این اساس بود که رسول خدا با عده ای از مردم مدارا کرده و از  عده ای دوری می کرد. مثلا از سه نفری که از جهاد همراه رسول خدا سرپیچی کردند، دوری نمود و با مولفه قلوبهم مدارا کرد. درحالی که آن سه نفر بهتر از بسیاری از مولفه قلوبهم بودند. اما اینان (مولفه قلوبهم) بزرگان قوم خود بودند و در میان قوم و قبیله ی خود اطاعت می شدند، لذا مصلحت دین  در مورد آنها جذب ایشان و محبت با آنها بود اما آن سه نفر از مومنان بودند و مومنان غیر از آنها بسیار بودند، لذا در ترک و دوری از آنها، مصلحت عزت دین و پاک شدن ایشان از گناهان شان نهفته بود. و در تعامل با دشمن نیز امر چنین است که بر مبنای اوضاع و احوال و در نظر گرفتن مصالح گاهی جنگ، گاهی مدارا و گاهی دریافت جزیه مصلحت می باشد».[۲]

و نیز داستان آن سه نفر بیانگر این مطلب است که برای امام و عالم و کسی که از او اطاعت می شود جایز است از کسی که مرتکب عملی شده که مستوجب نکوهش و سرزنش است و ترک و دوری از وی درمان و شفای او را به دنبال خواهد داشت و از نظر کمیت و کیفیت موجب هلاکت وی نشود، دوری نموده و وی را با توجه به مصلحت شرعی ترک کند. چرا که مراد از ترک و دوری وی ادب شدن او و نه هلاکت وی می باشد».[۳] 

و تمام این موارد به اوضاع و احوال بدعتگزار (مبتدع) بستگی دارد.

اما آنچه در این راستا به ترک کننده مربوط می شود:

در مساله ترک اهل بدعت و دوری از آنها باید شرایط و موقعیت کسی که از مبتدع دوری می کند لحاظ شود. چنانکه باید وسعت علم و آگاهی و رسوخ وی در علم یا ضعف و عدم دانش و آگاهی او در علم سنجیده شود. و تشخیص داده شود که همنشینی وی با اهل بدعت سبب به فتنه افتادن او می شود. و اینگونه است که در مورد افراد مختلف، با در نظر گرفتن این شرایط می توان به مشروعیت ترک یا عدم ترک اهل بدعت از سوی آنها حکم نمود.

بنابراین برای عالمی که در علم شرعی از آگاهی لازم و مهارت کافی برخوردار باشد، همنشینی با اهل بدعت جایز است؛ و این در صورتی است که در چنین عملکردی مصلحتی راجح محقق گردد. مانند دعوت آنان به سنت و توضیح اموری که در فهم آن دچار اشکال شده اند.[۴]

 

 

[۱] – مجموع الفتاوی ابن تیمیه: ۲۴/۱۷۴-۱۷۵

[۲] – مجموع الفتاوی، ابن تیمیه: ۲۸/۲۰۶

[۳] – زادالمعاد: ۳/۲۰

[۴] – موقف اهل السنه و الجماعه من اهل الاهواء و البدع: ۲/۵۵۶؛ دکتر ابراهیم بن عامر الرحیلی حفظه الله

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …