حوزه های علمیه زیر چکش دشمنان خارجی وسندان خود فروختگان داخلی(۲)

وبیشتر این حوزه ها شکل دیوبندیت را که زائیده دارالعلوم دیوبند هند است ترویج می دهند ودر مرتبه دوم حوزه های سلفی گرا که به وهابیت مشهورند وسعی دارند مردم را به پیروی از راه ورسم پیشینیان دین اسلام دعوت کنند قرار دارند. واین حوزه ها بصورت اجمالی از دانشهای روز بی بهره بوده وبا وجود حفظ کتابها ومتون بسیار، چپ از راستشان را تشخیص نمی دهند!

او سعی دارد با عبارتهای زننده خود مردم را از این مراکز کنار زند، وبا زیرکی خاصی تهمتهایی ناروا را در پوست برخی نقاط ضعف قرار داده بخورد سیاستمداران کشورش میدهد، در ادامه می گوید: برنامه های تحصیلی این مدرسه ها که پیش از هزار سال توسط نظام الدین ترتیب داده شده تا امروز بصورتی حرفی وطوطی وار اجرا می شود، وآنها بهیچ وجه حاضر نیستند در این برنامه ها که با مقتضای ساختاری جامعه های امروزی کاملا در تضاد است تبدیلی حاصل کنند ودر نتیجه آن حوزه های دینی کاملا از جامعه بیگانه وبیشتر به غارهای خاموشی می مانند در جامعه های در حال پیشرفت! ودانش آموزی که از این حوزه ها فارغ التحصیل می شود به ناگاه داخل جامعه چشم باز کرده خود را گم می کند ودر نتیجه آن یا دوباره به دامان حوزه ها پناه برده آنچه را از استادانش آموخته طوطی وار بخورد شاگردانش می دهد، ویا اینکه در مسجدی شروع به امامت کرده ودر بین طبقه جاهل وبی فرهنگ جامعه امرار معاش می کند.

 

افراطگرایی در حوزه ها

            “سنگر” در گزارشش ادعا می کند که ده تا پانزده در صد از حوزه های علمیه تابع حرکتهای جهادی بوده شاگردانشان را که بیشتر در سنین پایین ونا پخته هستند بر اصولیگرایی ودشمنی با شخصیتها واندیشه های غیر اسلامی تربیت می کنند ودر مراحل ابتدایی عمرشان با انواع فنون جنگی از جمله کاراته وکنفو وجنگ با عصا وطناب آشنا می سازند، ومی گوید که همین حوزه ها بودند که بعنوان پشت جبهه حکومت طالبان را با تمام قدرت حمایت کردند ورهبران طالبان  وشاخصترین شخصیتهای القاعده پرورده این حوزه ها می باشند. همچنین در ایجاد فتنه های مذهبی نیز نقش فعالی دارند. مثلا سپاه صحابه که نشأت گرفته از حوزه های سنی مذهب بود شیعه ها را کافر می دانست وبر حسینیه هایشان حمله می برد وسپاه محمد نیز که از حوزه های علوم اسلامی شیعه تغذیه می شد رهبران وکوادر ومساجد سنیها را در تیر رس خود قرار داده بود که این شعله های آتشین در سال ۲۰۰۱م به اوج خونریزی رسیده حکومت را مجبور ساخت هر دو حزب را ملغی اعلام داشته متلاشی سازد.

ومی گوید که در سال ۱۹۹۷م وقتی سربازان طالبان با گروهکهای جهادی افغان شاخ بشاخ شدند حوزه های علمیه منطقه بلوچستان وسرحد پاکستان بطور کامل تعطیل اعلام شد وهمه شاگردان به لشکر طالبان پیوسته در خط مقدم جبهه خود نمایی نمودند که در نتیجه آن خسارتهای جانی بسیار زیادی را متحمل شدند، بطوریکه در شمال افغانستان وبخصوص در صحرای “لیلی” افراد بیشماری از آنان در زیر توپخانه شمالیها تکه پاره گشتند.

وادعا می کند که این حوزه ها شاگردانشان را به عملیات استشهادی تشویق می کنند وحادثه حمله به پارلمان هند که در پی آن روابط هند وپاکستان بشدت به تیرگی گرایید را نیز به این مدرسه ها چسپانده می گوید که عملیات استشهادیی که در کشمیر صورت می گیرد ساخته وپرداخته این حوزه هاست.

واضافه می کند که دانش آموزان این مدارس از گوشه وکنار جهان وبخصوص از کشورهای شرق آسیا واروپا چون فیلیپین وتایلند ومالزی وانگلستان وآمریکا و… می باشند که آمار آنها قبل از حادثه ۱۱/ سپتامبر به ۵۰% می رسید وپس از آن به ۱۰% کاهش یافته حکومت پاکستان در پی فشارهای آمریکایی در پایین آوردن این عدد می باشد.

نویسنده سعی دارد با این اتهامات تندروانه خویش این مراکز دینی را بعنوان لانه های وحشت وآدمکشی وخونخواری معرفی کند تا اذهان عمومی را بر علیه آنها بشوراند، او حوزه های علمیه را سر نخ جنگ در کشمیر وافغانستان وعراق وچچن وبرمه ومورو وفطانی دانسته وعصام حنبلی شخص متهم در انفجارات بالی را یکی از پرورده های مدارس پاکستانی می داند.

 

چرا مدرسه های دینی؟!

آقای سنگر در حالیکه مدرسه های دینی را از عمده ترین علل تخلف جامعه ها وفساد اجتماعی وفکری می داند ، سعی می کند با دلایلی پر زرق وبرق سبب گسترش این مدارس وتوجه ملت به آنها را نیز توجیه کند. او کمبود مدرسه های حکومتی وعدم تناسب وهمخوانی برنامه های درسی مدارس دولتی با مقتضیات دنیای معاصر ونبودن امکانات کافی در مدرسه ها وعدم رسیدن به مناطق محروم کشور وروستاهای فاقد آب آشامیدنی ودارو وخدمات اولیه پزشکی و… را از اسباب گسترش این مدارس می داند وادعا می کند که مسئولین این حوزه ها برای کسب ملت به روستاهای دور افتاده می روند وبرای آنان چاههای آب آشامیدنی ودرمانگاهها احداث می کنند. وبدینوسیله جای پایی در قلب مردم باز کرده اند بطوری که میدان سیاسی کشور را نیز تحت الشعاع خود قرار داده اند، مثلا در انتخابات عمومی ای که کاندیدهای غیر اسلامی مجبورند صدها هزار دولار خرج تبلیغات انتخاباتی کنند حمله های کاندیدهای اسلامگرا بصورت مجانی از طرف شاگردان مدارس دینی ومردم خیر خواه رهبریت می شود. ودر حالیکه گروههای غیر اسلامی وقتی دست به اعتصاب می زنند مجبورند صدها هزار دلار خرج کنند تا بازار را تعطیل کنند ویا مردم را با وسیله نقلیه مجانی از خانه هایشان به میدان بیاورند، گروههای اسلامگرا فقط با اصدار یک اشاره همه کشور را به اعتصاب صلواتی کشیده دولت را با شکست مواجه می سازند.

سنگر ادعا می کند که بیش از پنج ملیون دانش آموز در حوزه های علمیه پاکستان ( در مدارس دیوبندیها، سلفیها، جماعت اسلامی، بریلویها وشیعه) مشغول بتحصیلند وسالانه ۲۰۰ هزار دانشجو از این حوزه ها فارغ التحصیل شده بعنوان امامان مساجد وخطیبان وسخنرانان وروضه خوانها واحیانا در کادرهای حکومتی وارد جامعه می شوند. البته لازم به تذکر است که از زمان حکومت ضیاء الحق مدرک “العالمیه” این حوزه ها با مدرک فوق لیسانس در دانشگاههای دولتی برابر دانسته شد واز آن پس فارغ التحصیلان این حوزه ها توانستند در مناصب دولتی ارتش جا باز کنند.

 

راه حل

            آقای سنگر پس از گزارش طولانی وتحریض آمیز خود راه حلهایی به دولت آمریکا پیشنهاد می کند تا بتواند بطوری این سرطان جامعه (!) را قلع وقم کند.

او به دولت آمریکا پیشنهاد می کند که باید از بین بردن حوزه های علمیه را از اولویات برنامه های کاری خود قرار دهد چرا که از بین بردن اصولیگرایی اسلامی وحرکتهای جهادی وتروریستی اسلامگرا بدون خشک کردن چشمه هایی که آنها را تأمین می کند بی معناست.

البته او سیاست ” پله پله تا رسیدن به قله” وقدم به قدم را به دولت عرضه می دارد چرا که فشارهای قوی به این مدارس از جانب حکومت پاکستان شاید باعث ایجاد رد فعل شدیدی از جانب این مدارس وطرفداران آنها گردد، درست است که رهبریت پاکستان وژنرالهای ارتشی او که همه فارغ التحصیل آمریکا واروپا هستند با ما همفکرند ولی نباید نادیده گرفت که ملت وبسیاری از کوادر ارتشی کشور حس اسلام دوستی دارند ودیدیم که بسیاری از سربازان در هنگام حمله ارتش به مناطق مرزی شمال کشور از تیر اندازی بسوی هم میهنان مسلمانشان سرباز زدند. پس شرط عقل ایجاب می کند که باید مرحله به مرحله پیش رفت.

او می گوید: بهترین راه حل اینست که دولت پاکستان در مرحله اول این حوزه ها را مجبور سازد تا در دفاتر رسمی وزارت کشور ثبت نام کرده وگزارش کاملی از مصادر مالی خود تقدیم دارند، وبا حرکتی زیرکانه حکومت منابع اقتصادی آنها را از بین ببرد که در نتیجه آن خود بخود از بین خواهند رفت.

وهمچنین حکومت باید دستور دهد که هیچ دانش آموز خارجی ای بدون اجازه رسمی از وزارت کشور حق ثبت نام در این مدارس را ندارد. ودر ضمن به بهانه اصلاح وپیشرفت این مدارس سیاستی برای تغییر دادن برنامه های درسی آنها ترتیب دهد.

سنگر اشاره می کند که در ژوئن سال ۲۰۰۰م دولت پاکستان با دستورات پیاپی شروع به ثبت نام حوزه های علمیه کرد که تا این تاریخ تنها (۴۳۵۰) مدرسه ثبت نام شدند چرا که اتحادیه های حوزه های علمیه ( وفاق المدارس السلفیه ، وفاق المدارس العربیه، وفاق المدارس الشیعه، تنظیم المدارس ورابطه المدارس) ([i]) اعتراضاتی بر فرم ثبت نام داشتند که لیست افراد خیری که به این مدارس کمک مالی می کنند از جمله آن اعتراضات بود، که در پی آن مذاکرات پیاپی ای بین حکومت وسران این اتحادیه ها صورت گرفت که تا کنون بی نتیجه بوده است.

سنگر  روش گذشته را که همراه با تهدید وچشم سرخ دادنها بود بی نتیجه دیده روش اغراء وخریدن را مطرح می کند وبه دولت آمریکا پیشنهاد می دهد که باید با کمکهای مالی هنگفتی حکومت پاکستان را یاری دهد واز آن بخواهد که به مدرسه ای که با سیاستهای حکومت راه بیفتد مبالغی قابل توجه تقدیم دارد، وبدینصورت همه مدارس به تور خواهند افتاد. البته شاید این سیاست مدت زمان زیادی ببرد اما حتما موفق خواهد شد، چرا که در نتیجه آن حکومت سنگرهای پشتی این حوزه ها را از بین می برد وپس از مدتی کمکهای خود را قطع می کند. در این حالت است که این حوزه ها مجبور خواهند شد درهایشان را قفل زنند، چونکه با این حرکتشان از چشم مردم می افتند ودر بین آنها جای پایی وحمایتی نخواهند داشت واز طرف حکومت نیز چیزی به آنها نخواهد رسید!!!

 

([i] ) وفاق المدارس العربیه: اتحادیه رسمی مدرسه های دینی  وحوزه های علمیه احناف است که به دیوبندیها مشهورند و ۱۳۰۰۰ مدرسه وحوزه علمیه دارند که در آنها۶۰۰هزار دانش آموز پسر و۲۰۰ هزار دختر مشغول بتحصیلند. وفاق المدارس السلفیه: اتحادیه مدرسه ها وحوزه های اهل حدیث است که شامل ۲۰۰ حوزه علمیه می باشد که ۵۰ هزار دانش آموز پسر ودختر در آنها درس می خوانند. تنظیم المدارس: اتحادیه بریلویها یا صوفیانست که از ۱۵۰ مدرسه با ۳۰ هزار دانش آموز پسر ودختر تشکیل شده است. وفاق المدارس الشیعه: مدرسه های تابع اقلیت شیعه مذهب اند که جمعا از ۱۰۰ مدرسه و۱۰ هزار دانش آموز پسر ودختر تشکیل یافته است. رابطه المدارس: اتحادیه حوزه های تابع جماعت اسلامی است که از ۱۸۰ مدرسه با ۴۰ هزار دانش آموز پسر ودختر تشکیل شده است. ( مراجعه شود به مجله المجتمع، ش/ ۱۶۷۲، ۵/ رمضان / ۱۴۲۶هـ ، ۸/ ۱۰/ ۲۰۰۵م).

مقاله پیشنهادی

دلداری به مصیبت‌زدگان (۲)

یکی از پادشاهان، حکیمی از حکمای خود را به زندان انداخت؛ حکیم، برای او نامه‌ای …