عمر بن عبدالعزیر رحمه الله گفت: سَلَف صالح عبادت را تنها در نماز و روزه نمیدانستند و منظور از عبادت دوری از منکرات و زشتیها است.
شرف و شخصیت انسان محترم و مقدس است، باید از لهو و عبث که شایستۀ شأن او نیست پرهیز کند، اما به خاطر مصالح شرعی مطلبهایی را استثناء نموده اند که غیبت در این حالتهای استثنایی رخصت دارد، ولی باید در وقت ضرورت انجام شود.
اول: یکی از حالتهای استثنایی آن است که گاهی بر انسان ظلمی واقع میشود و خود را در آن باره مظلوم میداند و مظلومیت خودش را پیش کسی که دارای انصاف باشد اظهار میدارد، تا شاید حقش را بگیرد، در این صورت غیبت ظالم رخصت دارد، همچنان که خداوند میفرماید:
﴿لَّا یُحِبُّ ٱللَّهُ ٱلۡجَهۡرَ بِٱلسُّوٓءِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ﴾ [النساء: ۱۴۸].
«خداوند بانگ برداشتن به بدزبانی را دوست ندارد، مگر از کسی که بر او ستم رفته باشد».
حضرت رسول صلی الله علیه و سلمفرمود: «برای صاحب حق سخنگفتن است».
و بازهم فرمود: «تعلل ورزیدن کسی که قادر به پرداخت دَین خودش است، موجب ناسزاگفتن و حلالشدن مال اوست».
و بازهم فرموده است: «سهلانگاری توانگر در ادای قرض، ظلم است»([۱]).
هنگامی که مظلوم از حق خودش صرفنظر نمود و ساکت شد، سکوتش گناه است و زندگی بیارزش خواهد بود.
حضرت رسول صلی الله علیه و سلمفرمود: «هنگامی که امتم ترسید و نتوانست به ظالمی بگوید: ای ظالم! باید از آن خداحافظی و وداع کرد». یعنی شایسته آنند که با ایشان خداحافظی شود.
دوم: مردمانی هستند که از اعلان و آشکار نمودن فسق و فجور و گناه باکی ندارند، چون دارای شرافت و حیثیت نیستند؛ بعد از این که پردۀ حیا و حرمتشان برداشته شد دیگر حرمتی ندارند.
مردی به حضور حضرت صلی الله علیه و سلمآمد و نمازش را به جماعت حضرت خواند؛ هنگامی که قصد رفتن کرد و بر شترش سوار شد، گفت: پروردگارا، به من و محمد رحم فرما، و هیچکس را در آن رحمت، شریک ما مگردان. حضرت صلی الله علیه و سلمفرمود: «به راستی سنگدلی خودت را آشکار کردی، بعداً فرمود: آیا شما میگوئید او خودش گمراه است یا شترش؟ مگر نشنیدید چه گفت»؟
و از حضرت عایشه رصی الله عنهما روایت شده: مردی به حضور حضرت صلی الله علیه و سلمآمد و اجازه ورود خواست. حضرت صلی الله علیه و سلمفرمود: «به او اجازه ورود بدهید، بدترین برادر طایفه است» همین که وارد شد، حضرت صلی الله علیه و سلمبا لفظ شیرین و خوشرویی جوابش داد. حضرت عایشه گفت: آنچه که قبلاً فرمودی، حالا با نرمی و مهربانی جوابش دادی، فرمود: «ای عایشه! بدترین مردم کسی است، به خاطر دوری از شرش او را ترک کنند».
و از ابوداود روایت است که: «بدترین مردم کسانی هستند که احترامشان به خاطر حفظ انسان از شرّ زبانشان است».
و از حضرت عایشه، که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و سلمفرمود: «من گمان نمیبرم که فلان و فلان از دین ما چیزی بدانند»([۲]).
در این احادیث چنان معلوم است که غیبت فاسق و اهل اشرار درست است تا مردم از شرّشان در امان باشند و شاید بشنوند و از کردار زشتشان پشیمان شوند.
سوم: از غیبتهایی که درست است، کسی که در کاری مورد مشورت قرار میگیرد، حالتی را که پوشیده و پنهان است از روی نصیحت آشکار کند، تا مشورتکننده در ورطه مشکلات قرار نگیرد.
به روایت بخاری و مسلم از فاطمه بنت قیس که گفت: به حضور پیامبر بزرگوار صلی الله علیه و سلمرفتم و گفتم که: ابا جَهم و معاویه به خواستگاری من آمده اند! حضرت صلی الله علیه و سلمفرمود:
«اما معاویه گدا و مال و ثروت ندارد و اما اباجهم هیچگاه عصایش را از روی دوشش برنمیدارد»([۳]).
چهارم: مثلاً کسی میخواهد فتوایی را در مورد کاری طلب کند، مفتی بعضی از عیبهای آن کار را بیان میدارد و غیر از این راهی ندارد تا طرف بر آن شناخت پیدا کند و نجات یابد.
از حضرت عایشهل روایت است که گفت: هند زن ابوسفیان به پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و سلمگفت: ابوسفیان مردی بخیل است، به مقدار کافی خرج به من و فرزندم نمیدهد، مگر چیزی از مال او ببرم و او نداند. حضرت صلی الله علیه و سلمفرمود: «با انصاف خرج خودت و فرزندت را ببر».
پنجم: آگاهی و اخطار و دوری از شر و باطلکردن راویان دروغ و هشدار از بدعتهای بدعتکنندگان و بدعتگزاران.
ششم: این است کسی که معروف و مشهور به لقبی از القاب مانند کچل و کور و کرّ و شَل باشد و برای شناخت او گفته شود، نه برای تحقیر و نقص و عیب و غیبت که در این موارد جایز است.
توبه از غیبت: از نبی اکرم صلی الله علیه و سلمروایت است که فرمود: «کفاره غیبت طلب بخشش از گناه برای غیبت شده میباشد، با این کلمات که پروردگارا، ما را و او را بیامرز و مشمول رحمت خود بگردان».
[۱]– روایت بخاری و مسلم از ابوهریره.
[۲]– لیث گفت: این دو (فلان و فلان) منافق بودند.
[۳]– یا بسیار زن خود را میزند یا بسیار سفر میکند.