امامت و ابتلاء (آزمایش) (۱)

قائل شدن به این‌که‌ ابتلا و آزمایش مقدم بر امامت است، با اعتبار به این‌که‌ به عنوان جزا و جوابی است بر پیروزی در ابتلا، همان طور که طوسی در تبیان و طبرسی در مجمع البیان گفته‌اند، و از متأخرین آیت الله جعفر سبحانی[۱] گفته است، این از لحاظ لغوی قول مرجوحی است نه راجح.

چون اگر واقعیت امر همین می‌بود، اولی و ارجح این بود که خداوند بگوید:

(وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ فقَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً).

یعنی آن را همراه (فاء) می‌آورد تا رابطه‌ای باشد که ماقبل آن (که همان ابتلاء است) سببی باشد برای مابعدش (که همان امامت است). اما در صورت عدم وجود (فاء)، این ترجیح داده می‌شود که عبارت، تفسیری نه جزاء و جوابی برای ما قبل خود است.

از جمله‌ دلایلی که‌ این را تأیید می‌کند این‌که اگر جمله‌ای به عنوان جواب شرط برای جمله‌ای دیگر بیاید، بر آن جمله مقدم می‌شود و از آن متأخر نمی‌شود. اما اگر از آن جمله متأخر شد، پس آن جمله سبب و تفسیری است برای جمله‌ی ماقبلش نه جزا و جوابی برای آن.

جمله‌ی متأخر تفسیری، مثل این قول خداوند متعال است که می‌فرماید:

﴿وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا٣٠ أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا٣١﴾ [النازعات: ۳۰-۳۱].

«و پس از آن، زمین را غلتاند و (به شکل بیضی درآورد و) گستراند. آب آن را و چراگاه آن را پدیدار کرد».

جمله‌ی (أخرج) تفسیر است برای جمله‌ی (دحاها).

اما جمله‌ی متأخر سببی مانند این قول خداوند متعال است که می‌فرماید:

﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ٣٠ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ٣١﴾ [الحاقه: ۳۰-۳۱].

«(خداوند به فرشتگان نگهبان دوزخ دستور می‌فرماید): او را بگیرید و به غل و بند و زنجیرش کشید. سپس او را به دوزخ بیندازید».

برای چه؟

﴿إِنَّهُ کَانَ لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ٣٣﴾ [الحاقه: ۳۳].

«چرا که او به خداوند بزرگ ایمان نمی‌آورد».

پس جمله‌ی ﴿إِنَّهُ کَانَ لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ٣٣﴾ سبب است برای جمله‌ی ماقبلش که می‌فرماید: ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ٣٠﴾ پس جمله‌ی جزائیه بر جمله‌ی سببیه مقدم می‌شود.

بنابراین، تأخیر قول خداوند در: ﴿قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾ همراه با عدم ذکر حرف (فاء)، بیانگر این است که قرار دادن این جمله به عنوان جزایی برای جمله‌ی ماقبلش و همچنین قرار دادن جمله‌ی قبلی به‌ عنوان سببی برای جمله‌ی متأخر، قولی ضعیف و بی‌پایه‌ و اساس می‌باشد.

درست است که امامت در دین به وسیله‌ی صبر و ابتلایی که بر یقین استوار است به دست می‌آید؛ اما این همان امامت به معنای لغوی می‌باشد که همان قدوه بودن و الگو و سرمشق است.

اما امامت به معنای اصطلاحی براساس تعریف امامیه مثل نبوت هبه‌ای از جانب پروردگار است، پس دیگر نیازی ندارد که ابتلاء بر آن (امامت) مقدم شود. بلکه ابتلا بعد از امامت حاصل می‌شود: شخص رسول الله  صلی الله علیه و سلم بعد از نبوتش مورد آزار و اذیت و آزمایش و ابتلا قرار گرفت نه قبل از آن. بنابراین، نبوت اولین ابتلائات (آزمایش‌ها) است.

خلاصه، قائل بودن به این‌که‌ امامت به عنوان جزائی برای پیروزی در ابتلاء، حاصل شده است – تا ادعای این‌که‌ امامت منصب و مقامی متأخر از نبوت است، سالم باشد – چیزی نیست جز این‌که‌ از لحاظ لغت ظن مرجوح می‌باشد.

 و اصول عقیده براساس ظن راجح هم بنا نمی‌شوند چه برسد به ظن مرجوح!

آثار و نتایج بنا کردن امامت بر ابتلا و آزمایش

اگر از باب جدل این قول را قبول نماییم که امامت به وسیله‌ی ابتلاء حاصل می‌شود و نتیجه‌ی آن است، همین قول اصحاب و طرفدارانش را در ناراحتی و تنگناهایی قرار می‌دهد که امامت را از اساس و بنیان بر می‌اندازند!

از جمله‌ی این تنگناها موارد زیر می‌باشد:

امامیه می‌گویند: امامت از همان زمان وجود امام، همراه امام وجود داشته‌ است. بلکه ائمه حتی قبل از آفرینش آدم علیه السلام امام بوده‌اند! بنابراین، قائل شدن به این‌که‌ امامت بعد از ابتلاء حاصل می‌شود، با اصل قولشان که می‌گویند امامت از همان زمان وجود امام همراه او بوده است، مخالفت می‌کند و در تعارض قرار دارند.

علت واقع شدن آن‌ها در این تعارض این است که اعتقاد به امامت به عنوان مقام و منصبی غیر از نبوت، احتیاج دارد به این‌که‌ گفته شود: امامت متأخر از ابتلاء و امتحان است، تا میان این دو مقام و منصب تفاوت حاصل نمایند، به این اعتبار که مقام نبوت اول حاصل شده، سپس منصب امامت به‌ وجود آمده‌ است. بنابراین، این دو مقام و منصب از همدیگر متمایزند. و به همین خاطر است که آن روایت را وضع کرده‌اند که می‌گوید: خداوند قبل از آنکه ابراهیم علیه السلام را به عنوان امام انتخاب نماید او را به عنوان خلیل و رسول انتخاب نمود…

از تناقض بین این و بین آن قولشان چشم‌پوشی کرده‌اند که معتقد هستند: امامت هبه و هدیه‌ای تکوینی از طرف خداوند است که از زمان به‌ وجود آمدن امام، همراه او بوده است.

این دلالت می‌کند بر این‌که‌ قواعد امامیه طبق نیاز ساخته می‌شوند؛ اگر احتیاج به قاعده‌ای پیدا کردند آن را وضع می‌کنند و اگر این قاعده با قاعده‌ای دیگر تناقض داشت، آن را به عنوان قاعده‌ای از پیش تعیین شده قرار می‌دهند.

[۱]– مفاهیم قرآن، ج ۱، ص ۲۱۰٫

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …