۲۷۵- «وَفِیْهِ: فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ: إِنَّ لِی عَبْدًا بِمَجْمَعِ البَحْرَیْنِ، أَوْ عِنْدَ مَجْمَعِ الْبَحْرَیْنِ، هُوَ أَعْلَمُ مِنْکَ، قَالَ مُوسَى: یَا رَبِّ! فَکَیْفَ لِی بِهِ؟ قَالَ: تَأْخُذُ مَعَکَ حُوتًا فَتَجْعَلُهُ فِی مِکْتَلٍ، فَحَیْثُمَا فَقَدْتَ الحُوتَ فَهُوَ، ثَمَّ… إِلَى آخِرِ الْحَدِیْثِ».
- «در این روایت این جملات آمدهاند: «خداوند به موسی وحی کرد: بندهای در مجمع البحرین دارم، یا (شک راوی) نزد یک مجمع البحرین دارم، او از تو داناتر است، موسی عرض کرد: خدایا! چگونه به او برسم (چگونه او را ملاقات کنم)؟ خداوند فرمود: یک ماهی برمیداری و آن را در زنبیلی میگذاری، پس هرجا آن را گم کردی او آنجاست…»، روایت اینچنین تا آخر ادامه دارد».