پیامبرصلی الله علیه وسلم کنیزک را خواست و از او پرسید: آیا از عایشه چیزی دیدهای که تو را دچار شک و تردید کند؟
گفت: نه، قسم به خدایی که تو را به حق برانگیخته است، چیزی از او ندیدهام که چشمپوشی کنم. جز این که او دختری کمسن و سال است.
در کنار آرد خوابش میبرد. بنابراین گوسفند میآمد و آرد را میخورد.
از زینب همسر خود که نزد پیامبرص منزلتی نزدیک به عایشه داشت، نیز پرسید: زینب! چه میدانی، چه دیدهای؟
زینب پاسخ داد: ای رسول خداص! چشم و گوشم را حفظ میکنم.
به خدا سوگند به جز خوبی چیز دیگری از او ندیدهام.
از عمر پرسید. پاسخ داد: خداوند او را به عقد تو درآورده است. مسلماً نمیخواسته عیب او را ـ اگر داشته ـ از تو بپوشاند.
تحقیقات پیامبرص کامل شد. اکنون مطمئن شده بود که شایعه هیچ اساسی ندارد. به مسجد رفت و در میان انبوه جمعیت سخن گفت:
«چه کسی مرا در مورد مردی معذور به شمار میآورد که آزارش به خانوادهام رسیده است.
به خدا سوگند از خانوادهام به جز خوبی چیز دیگری ندیدهام. ضمناً در مورد مردی این شایعه را گفتهاند که به جز خوبی چیز دیگری از او سراغ ندارم. او به جز همراه با من، به خانهام نمیآمد».
در اوج این تنگنا بود که وحی آمد و قضیه فیصله یافت. قرآن با صراحت، به شایعهسازان و نیز کسانی را که ناآگاهانه تحت تأثیر جو تبلیغاتی دشمن قرار گرفته بودند، هشدار داد:
﴿وَلَوۡلَآ إِذۡ سَمِعۡتُمُوهُ قُلۡتُم مَّا یَکُونُ لَنَآ أَن نَّتَکَلَّمَ بِهَٰذَا سُبۡحَٰنَکَ هَٰذَا بُهۡتَٰنٌ عَظِیمٞ﴾ [النور: ۱۶].
«چرا وقتی این شایعه را شنیدید نگفتید: سزاوار ما نیست که زبان به این تهمت گشاییم. سبحان الله! این بهتان بزرگی است …».
در ادامه همین سلسله آیات آمده است:
﴿ٱلۡخَبِیثَٰتُ لِلۡخَبِیثِینَ وَٱلۡخَبِیثُونَ لِلۡخَبِیثَٰتِۖ وَٱلطَّیِّبَٰتُ لِلطَّیِّبِینَ وَٱلطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَٰتِۚ أُوْلَٰٓئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَۖ لَهُم مَّغۡفِرَهٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ ٢۶﴾ [النور: ۲۴].
«زنان ناپاک از آن مردان ناپاکند و مردان ناپاک از آن زنان ناپاکند و زنان پاک، متعلق به مردان پاکند و مردان پاک، متعلق به زنان پاکند. اینان از این تهمتهای ناروا، پاکند. اینان از مغفرت الهی برخوردار و دارای روزی ارزشمندند».