آیا دوست داری جوانی تندرست و بینیاز باشی و برای همیشه بمانی؟ چنین چیزی، در دنیا میسر نیست؛ بلکه آنجا و در آخرت به دست میآید. خداوند، بدبختی و نابودی را برای این دنیا مقرر کرده و آن را بازیچه و سرگرمی و کالای فریبنده نامیده است.
یکی از شعرا در حال فقر و تنگدستی زندگی میکرد؛ او در آغاز جوانی به دنبال یک درهم میگشت، اما به دست نمیآورد؛ میخواست زن بگیرد، اما نمیتوانست؛ وقتی مویش سفید گشت، از هر سو مال و ثروت به او روی آورد و توانست ازدواج کند و مسکن هم برایش فراهم شد؛ او، ازاین تناقضات آهی کشید و شعری سرود:
ما کنت أرجوه إذ کنت ابن عشرینا | ملکته بعد ما جاوزت سبعینا |
«آنچه من در بیست سالگی آروزی آن را داشتم، بعد از هفتاد سالگی به دست آوردم».
تطوف بی من بنات الترک اغزله | مثل الظبـاء علی کثبـان یبرینا |
«دختران سیاه چشم ترک همانندآهوهایی که بر تپههای ریگ جست و خیز دارند، پیرامون من میچرخند».
قالوا أنینک طول اللیل یسهرنا | فما الذی تشتکی قلت الثمانینا |
«گفتند: آه و نالهات، در طول شب ما را نمیگذارد که بخوابیم، تو از چه مینالی؟ گفتم: از هشتاد سالگی».
﴿أَوَ لَمۡ نُعَمِّرۡکُم مَّا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَن تَذَکَّرَ وَجَآءَکُمُ ٱلنَّذِیرُ﴾ [فاطر: ۳۷] «آیا شما را به آن اندازه عمر ندادهایم که در آن هرکس که بخواهد، پند پذیرد و بیمدهنده نزد شما آمد». ﴿وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ إِلَیۡنَا لَا یُرۡجَعُونَ ٣٩﴾ [القصص: ۳۹] «و گمان بردند که به سوی ما برنمی گردند». ﴿وَمَا هَٰذِهِ ٱلۡحَیَوٰهُ ٱلدُّنۡیَآ إِلَّا لَهۡوٞ وَلَعِبٞۚ﴾ [العنکبوت: ۶۴] «این زندگانی دنیا سرگرمی و بازیچهای بیش نیست».
مثال زندگی دنیا مانند مسافری است که زیر سایه درختی بنشیند؛ آنگاه آن را ترک کند و برود.