امام مسلم در صحیح خود در باب ایمان از ابوهریره روایت کرده است که رسول الله فرمود: «لَا یَزَالُ النَّاسُ یَسْأَلُونَکُمْ عَنِ الْعِلْمِ حَتَّى یَقُولُوا: هَذَا اللهُ خَلَقَنَا، فَمَنْ خَلَقَ اللهَ؟»: «مردم پیوسته در باب علم و مسائل علمی از تو سوال میکنند و این سوالها بدان جا میرسد که میگویند: این الله است که ما را خلق کرده است پس چه کسی الله را خلق کرد؟» ابوهریره میگوید: عدهای از اعراب نزد من آمده و گفتند: ای ابوهریره، خداوند ما را خلق نموده، پس چه کسی خداوند را خلق کرده است؟ ابوهریره ریگهایی برداشت و به سوی آنان پرت کرد، سپس گفت: برخیزید، دوست من راست گفت.»
امام مسلم در این مورد و به این معنی چندین روایت ذکر کرده است که در یکی از آنها رسول الله فرمودند: «فَمَنْ وَجَدَ مِنْ ذَلِکَ شَیْئًا، فَلْیَقُلْ: آمَنْتُ بِاللهِ»: «هرکس چنین سخنانی دریافت، بگوید: به الله ایمان آوردم» و همچنین در روایتی آمده است: «فَإِذَا بَلَغَ ذَلِکَ، فَلْیَسْتَعِذْ بِاللهِ»:«پس چون (وسوسه شیطان) به این حد رسید، باید به الله پناه ببرد.» این را رسول الله به خاطر وسوسهی شیطان فرمودند. میبینید که رسول الله فرمان نداد که برای اثبات الله عزوجل دست به دامان ادله و براهین شویم.
برخی متکلمین از جمله امام رازی (۶۰۶ هـ) به جواب این سوال که چرا رسول الله هنگام این وسواس به برهانِ فساد دور و تسلسل استدلال نکرد بلکه به استعاذه امر نمود، پرداخته و میگوید: مثال این مانند سگی است که سد راه شخصی میشود تا او را از اذیت کند. حال دو کار میتوان انجام داد: یا سگ را با عصا زد و یا اینکه از صاحب سگ بخواهیم تا او را دور کند. امام رازی بیان نمود که برهان[۱] همان روش اول است که دارای سختی و مشکلات است اما پناه بردن به الله روش دوم است که آسانتر میباشد.
[۱] – براهین دال بر اثبات الله متعال و اسما و صفات او چنانکه علامه مقدسی ذکر میکند غیر قابل شمارش و ناتماماند و در فهم خلق نمیگنجد زیرا به عدد هر بخش ایمان موجوداتی از حیوان و گیاه و جاندارانی هستند که چشم توانایی دیدن آنها را ندارد زیرا هرچیزی هرچند بسیار کوچک باشد در آن دلایلی است که از ربوبیت الله متعال پرده برمیدارد و به صراحت و بدون کمترین شبههای به الوهیت او تعالی تصریح دارد. اما مهمترین این ادله و براهین را به صورت خلاصه در موارد زیر آوردهایم:
۱- اینکه به هنگام نزول حوادث و مصیبت ها، قلبها به سوی او تعالی متوجه میشود زیرا هیچ مضطری را نمییابی مگر اینکه به مصیبتی گرفتار آمده و یا گزندهای او را گزیده و این مساله او را به سوی سنگ، درخت یا هر چیز دیگری سوق میدهد.
۲- در تمام نقاط زمین زبان هیچ امتی از امتها نبوده مگر اینکه خداوند را با اسامی مخصوصی نام گذاری نمودهاند و وجود اسم بدون مسمی محال است همان طور که وجود دلیل بر غیر مدلول محال است بلکه مدلول موجب دلیل است.
۳- از جمله دلایل اثبات وجود باری تعالی در این عالم، نظم و ترتیب بسیار دقیق و صنع و تدبیر محکم و لطیف و استوار است.
۴- کتابهای الله متعال خصوصاً قرآن کریم مملو از دلایل اثبات وجود الله متعال و توحید است و توحید و یگانگی موضوع فطرت نفس است؛ الله متعال در جواب سوال از وجود او تعالی و آنچه بر او دلالت میکند میفرماید: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاء فَأَحْیَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَآبَّهٍ وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخِّرِ بَیْنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»: «همانا در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز و کشتیهایی که در دریا روانند با آنچه به مردم سود میرساند و آبی که الله از آسمان نازل کرده که با آن زمین را پس از مردنش زنده نموده و انواع جنبندگان را در آن پراکنده کرده و (در) تغییر مسیر بادها و ابرهایی که در میان زمین و آسمانها مسخرند؛ بیگمان نشانههایی است برای مردمی که تعقل میکند و میاندیشند.» (بقره: ۱۶۴)
علامه مقدسی دلایل دیگری از کتابهای گذشتگان آورده است که به صورت سوال و جواب میان پادشاه و فردی حکیم میباشد.
پادشاه از حکیم پرسید: ای حکیم چه اموری بر وجود الله دلالت میکند؟
حکیم گفت: دلایل بسیاری؛ و اولین دلیل همین سوال تو از آن است زیرا سوال بر چیزی که نیست واقع نمیشود.
پادشاه گفت: سپس چه؟
گفت: شکِ شک کنندگان در مورد او؛ زیرا در آنچه موجود است تردید میشود نه در چیز معدوم.
پادشاه گفت: سپس چه؟ درحالیکه در مورد ذات الهی فکر میکرد و از آن نمیتوانست دست کشد.
پادشاه گفت: بیشتر بگو؛
گفت: وجود و نقل و انتقال اشیا بدون خواست خودشان؛
گفت: بیشتر بگو.
گفت: مرگ و زندگی که فلاسفه آن را نشو و بلی نامند. من هیچکس را نیافتم که خود، خویشتن را زنده کرده باشد و هیچ زندهای را نیافتم مگر اینکه مرگ را ناپسند میدانست ولی از آن نجات نخواهد یافت.
گفت: بازهم بگو؛
گفت: پاداش و مجازاتی که بر اعمال خوب و بد مترتب میشود و بر زبانهای مردم جاری است.
(المقدسی: کتاب البدء و التاریخ، ج۱، ص ۵۷/۷۱ مکتبه المثنی در بغداد و موسسه الخانجی در مصر.)
بعد از این دلایل و براهین روشن، شیطان نزد انسان آمده و او را وسوسه نموده و به شک میاندازد، در این حالت انسان چه باید بکند؟
آیا میشود هر دفعه و هر مرتبه به دلایل عقلی و فطری روی آورد و نشانههای خداوند در مخلوقات و در خودش را یادآور شود و مرور کند؟ یا برای طرد و دفع شیطان راه دیگری برگزیند؟ شکی نیست که بهترین راه حل همان است که رسول الله بدان امر و ارشاد نموده است چنانکه بیان آن گذشت.